داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ از اون جهت: قسمت چهارم. مهرداد صدقى | بی قانون
✅ از اون جهت: قسمت چهارم
مهرداد صدقى | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
دبیر کمیته انضباطی گزارش صورتجلسه تخلف در امتحان را با صدای بلندی برای بقیه اعضای کمیته انضباطی خواند. بعد هم نگاهی به مهران و مراد انداخت و به آنها گفت: من از شما میپرسم. به نظرتون این درسته که پای دانشجو به کمیته انضباطی باز بشه؟
مراد با صدایی گرفته جواب داد: والا ما که دلمون نمیخواست ولی آقای مراقب امتحان پامونرو به اینجا باز کرد. باور کنید من تقصیری نداشتم.
-یعنی میفرمایید که اون تقلبها مال شما نبود؟
به جای مراد، مهران جواب داد: راستش نمیدونم مال ایشون بوده یا نه اما قطعا مال من که نبود.
-یعنی توی جیب شما نبود؟
مهران، مراد را نشان داد و گفت: چرا اما باور بفرمایید جریان داره. ایشون با پیراهن من سرِ جلسه بودن. منم متاسفانه شلوار مناسب نداشتم. وقتی میخواستم بیام سرِ جلسه، دم در دانشکده توی آمبولانس شلوار نامناسب خودم رو به ایشون دادم و شلوار نامناسبترِ ایشون رو هم درآوردم و پوشیدم اما چون ایشون پیرهنم رو پوشیده بود و منم با پیرهن ایشون اومده بودم، ظاهرا بدون اینکه بدونم توش پر از تقلب بوده.
یکی از اعضای جلسه به بقیه گفت: ما که نفهمیدیم چی شد اما از شما تقلب گرفته شده و دیگه بحثی نداریم. قانون صراحت داره توی این زمینه.
دبیر کمیته گفت: قانون ميگه به خاطر تقلب تو امتحان باید بهتون بیست و پنج صدم بدیم.
مراد که تا این لحظه انگار کشتیهایش غرق شده بود و توی دنیای خودش بود، انگار که کاملا متوجه حرفِ عضو کمیته نشده باشد، برای یک لحظه خوشحال شد و با لبخند پرسید: من احتمالا نُه و هفتاد و پنج صدم میشدم پس با این بیست و پنج صدم احتمالا میشم 10؟
-یجور حرف میزنی انگار اولین باره که تقلب کردی.
مراد توی دلش گفت: «نه ولی اولین باره که گیر افتادم».
دبیر کمیته انضباطی گفت: وقتی پرسیدم انگار اولین بارته تقلب کردی جواب ندادی و سکوت کردی. معلومه داشتی با خودت میگفتی اولین باری نیست که تقلب کردی ولی اولین بارته که گیر افتادی.
رنگِ مراد پرید و گفت: ببخشین شما بقیه افکارِ آدمرو که نمیتونین بخونین نه؟
یکی دیگر از اعضای جلسه در حالی که داشت پرتقالی برای خودش پوست میکرد، برای تلطیف فضای جلسه، با لبخند گفت: «از قدیم گفتن موقع امتحان امان از سوالای سخت و جای دنج و مراقبِ تیز». فقط مهران و مراد به این جمله خندیدند اما آن دو هم وقتی دیدند جو کمی سنگین است، خنده خود را خوردند. عضو کمیته که دید فقط مهران و مراد به جمله بیمزه او خندیدهاند، پرتقالش را به آن دو تعارف کرد.
دبیر کمیته گفت: راستش بنده معتقدم باید به شدت مقابل تقلب ایستاد. دانشجویی که توی امتحان تخلف میکنه، بعدها توی پایاننامه و مقاله هم تخلف میکنه و ساحتِ علم رو لکهدار میکنه. بنابراین باید از ابتدا جلوی این مسیر گرفته بشه. میدونین چطوری؟
یکی از اعضای کمیته در حالیکه سرش را به نشانه تایید تکان میداد، توی دلش لبخندی زد و باز هم فقط توی دلش گفت: «آره مگه اینکه کلا امتحان حذف بشه».
دبیر کمیته انضباطی گفت: شاید بعضیها که حتی جزو اعضای همین کمیته هم باشن توی دلشون بگن مگه اینکه امتحان کلا حذف بشه تا تقلب حذف شه اما من مخالفم و میگم اگه سختگیرانه عمل کنیم، برای دانشجوهای محترم یک حالت پیشگیرانه به وجود میاد.
یکی از اعضای کمیته گفت: خب طبق قوانین، محرز شدن تقلب مجازات مشخصی داره.
دبیر کمیته که انگار میخواست سختگیرانهتر رفتار کند، گفت: بله. اما قانونگذار بعضیجاها دستِ ما رو باز میذاره. با توجه به حجم زیاد متقاضی خوابگاه، یه اقدام مثلا میتونه این باشه که خاطیان رو از خوابگاه بیرون کنیم.
دبیر کمیته انضباطی برای اینکه دل مهران و مراد را خالی کند، ادامه داد «و مثلا میشه همیشه آماری از متقاضیان خوابگاه آماده باشه تا ببینیم برای اون جای خالی شده کیا اولویت دارن».
مراد که رنگ و رویش پریده بود، گفت: «ببخشید یعنی ميشه اگه کسی نبود دوباره ما تو اولویت قرار بگیریم؟ آخه اگه ما دو نفر بریم بیرون، بازم هیشکی به اندازه ما دو نفر به خوابگاه احتیاج نداره. اتفاقا دقیقا دو نفر هم هستیم یعنی همون تعدادی که شما لازم دارین».
مهران با پایش به پایِ مراد زد که یعنی چیزی نگوید. بعد هم سعی کرد با متانت اعتراض کند:
-به قول فرمایش شما، خب ما به فرض یک تخلفی کردیم که من هنوزم میگم نکردیم اما مجازاتش مشخصه. دیگه اعمال سلیقه که نمیشه کرد.
دبیر کمیته گفت: بله، حرف شما