✅ نگار فیلترشده من ای جان!. علیرضا مصلحی | بی قانون

✅ نگار فیلترشده من ای جــان!
علیرضا مصلحی | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

خودم رو سریع میرسوندم به اتاقم و از لای پرده کرکره، خونه روبه‌رویی رو نگاه می‌کردم. به امید اینکه یه لحظه نگار بیاد دم پنجره. دیدن نگار تنها هدف زندگیم بود. بعضی وقت‌ها از عمد میومد چند دقیقه لب پنجره. وانمود می‌کرد که من رو نمیبینه ولی حواسش بهم بود. من هم از فرصت استفاده می‌کردم. دکمه پلی ضبط صوت قرمز که تو اتاقم بود رو فشار می‌دادم و یکی از آهنگ‌های زیبا و فاخر دنیا، فضا رو رویایی‌تر و رمانتیک‌تر می‌کرد. خواننده میخوند: «نگارم نگارم تو رو خیلی دوست می‌دارم/ عزیزم نمیدونی با تو من چه حالی دارم». به اینجا که می‌رسید انسان از خود بیخود می‌شد. «یواشی نگات می‌کردم با نگات حال می‌کردم/کوچه کوچه کوچه گشتم تا که تو رو پیدا کردم»چند سال بعد نگار زنم بود. اما اوضاع اونجوری که فکر می‌کردیم نشد. بعد از یه مدت آتیش عشقمون به پت‌پت افتاده بود. نگار می‌گفت تو مجله خونده این حالت طبیعیه و باید یه جوری احساساتمون رو رفرش کنیم. من که سر در نمی‌آوردم چی می‌گفت. یه روز که اومدم خونه، پرید جلوم گفت: «فهميدم چه کار کنیم. وسط تمام اتاق‌ها پرده کرکره نصب می‌کنیم، من این طرفش، تو اون طرفش. بعد تو یواشکی از لای پرده من رو نگاه کن، من هم میگم ایششش چقدر من‌رو دید میزنی میمون!» گفتم: «باشه. اگه فکر می‌کنی جواب میده همین کار رو می‌کنیم. فقط او بخش میمون رو نگو».باورتون نمیشه. طرحش جواب داد. اصلا معجزه شد. عشقمون دوباره مثل جوجه از تخم زد بیرون. زندگیمون سر و سامون گرفت. همه چیز شد مثل سابق. دلتون نخواد ولی همین الان که دارم این مطلب رو می‌نویسم، نگار اون طرف پرده نشسته، داره با جذابیت و لوندی خاصی بهم فحش میده. حتی واسه استحکام زندگیمون هفته‌ای یه بار باباش میاد من رو به خاطر چشم‌چرونی به قصد کشت میزنه. یه آهنگ هم دايم در حال پخشه که خواننده میگه: «نگارم نگارم تو رو خیلی دوست می دارم...»
بگذریم. این داستان رو تعریف کردم که بگم تلگرامِ فیلترشده، نگار فیلترشده ماست. یه حال دیگه‌ای داره. یه عشق دیگه‌ای داره.10، 12 تا فیلترشکن رو تست می‌کنی. بالاخره یکیش کار میکنه. عبارت روح‌بخش «…updating » اون بالا نمایان میشه. بعد کانال‌ها یکی‌یکی مثل شاپرک میپرن بالا. اون لحظه یه لبخند پیروزمندانه می‌زنی و حس چنگیزخان مغول رو داری که قسطنطنیه رو فتح کرده. چه احساس فوق‌العاده‌ای. اصلا تنها دلخوشی ما تو زندگی اینجور احساس‌ها بوده.
یادمه در ایام طفولیت وقتی با هزار دغل‌بازی از بقال محل به جای دو تا شیشه شیر سهمیه، سه تا شیشه شیر می‌گرفتم، تو راه برگشت، حس قهرمانی رو داشتم که با جام طلا داره برمیگرده به آغوش وطن. تو کل مسیر این آهنگ تو ذهنم پخش می‌شد: «ملی پوشان پیروز باشید. خرم چون گل هر روز باشید...»دوران ابتدایی یه روز یه نوار اندی یواشکی بردم مدرسه، از فرداش به خودم به دید یه قاچاقچی ماهر و زبردست آمریکای جنوبی نگاه می‌کردم. یه بار هم فیلم ویدیو بردم، از اون به بعد دیگه نگاهم به خودم به صورت یک چریک جنگ‌های نامنظم بود. در طول روز دايم تو‌ دلم می‌گفتم: «چه گوارا آسوده بخواب که راهت ادامه دارد». احساس می‌کردم مسئولیت سنگینی بر گردنمه. وقتی با کارت سوخت تاکسی داییم بنزین می‌زدم‌، تو آینه با افتخار خودم رو نگاه می‌کردم و می‌گفتم: «چپاول‌گر کی بودی تو پدرسوخته؟»خلاصه اینکه مار رو از فیلتر نترسون داداش! ما با این چیزها بزرگ شدیم. اصلا اگه جایی محدودیت نباشه، بدن‌درد می‌گیریم. محدودیت‌ها رو بیشتر کنید. خدا رو چه دیدید؟ شاید یه روز ما هم ستاره شدیم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon