روایتهایی از اینجا و آنجای دنیا
. ----
#معرفی_کتاب
----
جنگ صلیبی اول - پیتر فرانکوپن - حسن افشار
روایت جنگ صلیبی اول رو ما بیشتر از سمت غربیها شنیدیم و به قول پیتر فرانکوپن در طول قرنها کلیسا با قدرت مطلقهاش و با دست بردن در تاریخ، طوری وانمود کرده این جنگ فقط تقابل میان مسیحیت و اسلام بوده و ماهیتی الهی بهش دادن. اما این همه ماجرا نبوده و نیست.
نوامبر سال ۱۰۹۵ پاپ اوربان دوم در شمال فرانسه به همه فراخوان داد و گفت صحبت مهمی دارم. سخنرانی حیرتانگیز و ماهرانهای ایراد کرد که هنوز پس از هزار سال از این سخنرانی یاد میشه. گفت:«برادران عزیزم، من اوربان، پاپ اعظم، و به خواست خدا خلیفهی کل عالم، آمدهام پیامی به شما بدهم».
پاپ فراخوان جنگ داد و چنان صحبت کرد که هزاران نفر از اروپا را آمادهی رزم کرد. فرمان داد که همه، پیر و جوان، فقیر و غنی، شهسواران و مردم عادی خودرشان را به اورشلیم برسانند تا شهری که در پای دیوارههایش عیسی مسیح به صلیب کشیده شد را پس بگیرند.
پاپ خبر از رخدادهای ناگوار در اورشلیم و کنستانتینوپل (استانبول کنونی) میداد. میگفت قومی اجنبی، قومی مطرود خداوند، به سرزمینهای مسیحی تاختهاند و ویرانشان کردهاند. پاپ ستمهایی که ایرانیان - در واقع ترکان در دوره سلجوقی - در حق آن سرزمینها روا داشتهاند را توصیف میکرد.
سخنرانی به قدری تهییجکننده بود که اشک همه رو در آورد. گفت این مسلمانان مسیحیان را ختنه میکنند. اگر بخواهند کسی را شکنجه کننده از نافش رودهاش را بیرون میکشند. حرفهایی از این دست زیاد زد و طی ۴ سال بعد جمعیت بزرگی از اروپا به فرمان پاپ خود را به اورشلیم رساندند.
پاپ اوربان دوم با سخنرانی محکمش، با مثالها و توصیفهایی که از وضعیت کرد و با سخنوری بیمثالش باعث شد اولین جنگ صلیبی بین مسیحیان و مسلمانان شروع شود. گفت هرکس در این جنگ شریک شود جایگاهش بهشت است. هرکس گناهی دارد گناهش بخشوده میشود. بدین شکل همه رو زیر پرچم مسیحیت جمع کرد.
از حدود ۷۰-۸۰ هزار نفری که راهی اورشلیم شدند، به گفتهی شواهد و مدارک، تنها ده درصد تونستن به اورشلیم برسن. بقیه در مسیر کشته شدن. یا توسط مریضی، یا ربوده و کشته شدن توسط قبایل و طوایف و سایر دشمنان. جنگ صلیبی اول از بلندآوازهترین و پرنوشتهترین رویدادهای تاریخ بشر است.
اما تقابل میان اسلام و مسیحیت نیت اصلی این جنگ نبود. بیشتر جنگ بر سر قدرت بود. امپراطوری روم قبل از میلاد مسیح بنیانگذاری شد. چند قرن بعد، یعنی سال ۳۹۵ میلادی این امپراطوری دارای یک شعبهی جدید شد که پایتختش شد کُنستانتینوپل یا همون استانبول امروز.
حالا امپراطوری روم دو شعبه داشت. غربی و شرقی. جالبتر اینکه شعبهی اصلی سال ۴۷۶ فروپاشید و شعبهی شرقی، به پایتختی استانبول امروزی، تا قرنها بعد موندگار شد. امپراطوری روم شرقی بر آسیای صغیر، شمال آفریقا، جنوب اسپانیا، ایتالیا، مصر و بخشهای از سوریه حکمرانی میکرد.
این امپراطوری بعدها بخاطر هجوم ترکها انقدر ضعیف شد که تنها پایتختش موند و پس از فروپاشی، امپراطوری عثمانی جانشینش شد و ترکها تونستند بر کل خاک ترکیهی امروزی و جهان عرب مسلط بشن. اما تا قبل از فروپاشی، رومنها هر چند مدت یکبار از هجوم بیگانگان آسیب میدیدن.
ترکها از سمت شرق حمله میکردن و بارها با امپراطوری جنگیدند، از جنوب و شمال هم اقوام دیگر حمله میکردن. در این زمان در اروپا هم هرج و مرج بود. پادشاه آلمان از پاپ اون دوره که شخصی بود به اسم گرگوری خوشش نمیومد، هجوم برد به واتیکان و پاپ رو از شهر فراری داد.
خواندن بخش دوم
------
@friedrish