روایتهایی از اینجا و آنجای دنیا
یاد جنگل دور - گوردون اوراینز - بخش دوم.. بخش اول
یاد جنگل دور - گوردون اوراینز - بخش دوم
بخش اول
یا اینکه لذت بخش بودن سکس برای ما انسانها بخاطر اینه که نیاکان ما اونایی که از آمیزش جنسی لذت میبردند ژنهاشون رو بیشتر به نسلهای بعد منتقل کردند تا اونایی که انگیزهای برای این کار نداشتند و طبیعتا ژنی از اونها به آینده منتقل نشد.
در کتاب در جستجوی طبیعت از ادوارد ویلسون خوندم که ترس و دلهره و نگرانی ما از شب و مار هم ریشههای پیشین داره. برای چه غروب دلگیره؟ غروب و پایین رفتن آفتاب برای نیاکان ما به معنی تاریک شدن، دید کمتر و خطر جانوران خطرناک بود. این نوع واکنش ما به تاریکی باعث شده از تاریکی بترسیم.
محققا دیدن انسانهایی که در غروب نزدیک به سرپناهی هستند، ترس و دلهرهی کمتری دارند تا کسانی که از سرپناه دورند. دور بودن از سرپناه در تاریکی مطلق شب برای نیاکان ما حکم این رو داشت که توسط جانوران کشته و خورده بشن. اوراینز میگه چیزهایی که معمولا در ما ترس و هراس ایجاد میکنند
در جوامع امروزی خطر چندانی برای ما ندارند، با این حال ترس و پرهیز ما از این چیزها همچنان باقی مانده است. در بخش سوم کتاب به این نکته اشاره داره که چرا پس از هزاران سال هنوز بدن ما با محیط جدید آداپته نشده؟ میگه هزینهی یادگیری از نظر تکاملی پرهزینه است.
و انسان بیشتر ترجیح میده از اطلاعاتی که از قبل داره استفاده کنه تا اینکه چیزهای جدید یاد بگیره. همین هم باعث شده انسان در برابر خطرات احتمالی از خودش محافظت کنه و تا به اینجا تکامل پیدا کنه. یکی از این تهدیدهای همیشگی برای انسان مار هست. خیلیها از مار میترسن.
مار در آیینها، اسطورهها، هنر و خیلی چیزهای دیگه تبلور پیدا کرده. انسان ترس ذاتی از مار داره و حتی اگه هیچوقت در عمرش با مار روبرو نشده باشه، بازم از مار میترسه. این رو ادوارد ویلسون در کتاب زیستگرایی هم یک بخش مفصل بهش اختصاص داره که چطور ترس از مار با انسان تکامل پیدا کرده.
اگر توجه کرده باشین مار به اشکال گوناگون همه جا حضور داره: روی کتبیههای قدیمی که به جا مونده مارهایی به شکل اژدها حضور دارن. یا در بسیاری از آثار بجامانده از آزتکها حضور مار همیشه پررنگه. ما ایرانیها هم داستان ضحاک مار به دوش رو داریم که نشات گرفته از همین ترس انسان از مار است
چند بخش مفصل رو هم اختصاص داره که ما چرا به طبیعت گرایش داریم. در چند تحقیق اومدن چند شکل درخت رو به افراد نشون دادن و اغلب اون درختی رو انتخاب کردن که شبیه به درختهای ساوانا در آفریقاست. درختهای پهن که عرضشون از طولشون بیشتره و راحت میشه ازش بالا رفت.
چرا انسان به مرور از ادویه استفاده کرد؟ چرا بدون اینکه کسی به ما یاد بده، از بعضی بوها بیزاریم (مثل بوی فاضلاب) و از بعضی بوها استقبال میکنیم؟ چرا کبد در بدن رشد کرد که کارش دفع سمومه؟ چرا انسانها به شیرینی علاقه دارند؟ و خیلی موارد دیگر که باید در کتاب بخونید.
گوردون اوراینز پرنده شناس و بوم شناس آمریکایی و استاد بازنشسته زیشتشناسی در دانشگاه واشنگتن بود که در اواخر دوران فعالیتش به روانشناسی بر پایهی تکامل انسان هم روی آورد. این کتاب مورد تعریف و تمجید ادوارد ویلسون هم قرار گرفته که لقب «داروین جدید» رو یدک میکشه.
کتاب حدود ۵۰ صفحه و نزدیک به ۱۰۰۰ رفرنس داره که در آخر کتاب گنجونده شده برای تحقیقات بیشتر. این موارد فرضیهست، تا جایی که علم امکان داشته تونستن شواهد جمع کنن و هنوز خیلی مونده که بشه خیلی چیزها رو اثبات کرد. اما فرضیه رو آدمایی گفتن که کل عمر با ارزششون رو در حال تحقیق بودن.
خوندن این دو کتاب خالی از لطف نیست.
یاد جنگل دور - گوردون اوراینز - نشر نو
غریزه زیست گرایی - ادوارد ویلسون - نشر نو
------
@friedrish