⁠⁣Mr Apology. ----. قسمت سوم و آخر …پلیس بعضی از این اطلاعات رو از آلن مخفی نگه داشت

⁠⁣Mr Apology. ----. قسمت سوم و آخر …پلیس بعضی از این اطلاعات رو از آلن مخفی نگه داشت

⁣Mr Apology
----
قسمت سوم و آخر


پلیس بعضی از این اطلاعات رو از آلن مخفی نگه داشت. آلن سرسختانه دنبال گرفتن ریچی بود. نمی‌خواستن آلن مشکلی برای خود و عملیات به وجود بیاره. پلیس مکان مرتبط با پلاک ماشین رو پیدا کرده بود. آلن هم پیدا کرده بود که هیچوقت مشخص نشد چطور. آلن جدا دنبالش بود و پلیس جدا.

وقتی پلیس به مکان گیرنده تماس رسید، دیدن آلن با یک دوربین در دست در حالی که داشت به شکلی عصبی قهوه می‌خورد، از دور مشغول عکاسیه. قبل از اینکه کاری بکنه، آژیر ماشین پلیس از پشت سر صداش در اومد. اومدن آلن رو گرفتن و گفتن چه غلطی داری می‌کنی؟

آلن رو از منطقه دور کردن و توجیهش کردن که این کارش درست نیست. همینطوری نمیشه کسی رو متهم کرد. عکاسی و نزدیک شدن به خانه‌ی هر شهروندی جرمه و اگرم طرف جنایتکار باشه باید با مدرک مداخله کرد؛ اونم نه تو، بلکه این کار پلیسه.

آلن که الان در اواخره دهه هشتاد، پس از ده سال، کل زندگیش شده بود گوش دادن به قاتلان سریالی، خودش هم آدم مرموز و مخفی کاری شده بود. میرفت میدان تایمز نیویورک و ساعتها مردم رو نگاه می‌کرد به امید اینکه سرنخی پیدا کنه. حس انفعال و اینکه کاری از دستش برنمیومد داشت خفه‌ش می‌کرد.

پیش دوستی گفته بود که چقدر آرزوی کشتن ریچی رو داره. انگار خودش هم داشت تبدیل به ریچی می‌شد. اوایل دهه نود بود که دیگه خبری از ریچی نشد. آیا فهمیده بود آلن دنبالشه؟ سکوت خط اپالوجی رو گرفته بود. آلن دیگه اون آدم سابق نبود. بی‌پول شده بود، زندگی شخصی‌ش بد بود و فکر و ذکرش ریچی.

سال ۱۹۹۵، پنج سال پس از قطع شدن صدای ریچی، آلن طبق عادت معمولش با زنش رفتن به ساحلی در آمریکا برای غواصی. لباس پوشید، خودش رو به دریا زد. زنش که در هتل بود پس از چند ساعت انتظار دید خبری از آلن نیست که برگرده. پاشد رفت ساحل ببینه کجاست.

ساحلی که شلوغ بود و کلی ماشین پلیس و آمبولانس جمع شده بود. ظاهرا وقتی آلن تو آب بود، آدمی سوار بر یک جت اسکی با سرعت خیلی بالا تو آب ضربه‌ی محکمی رو بهش می‌زنه و آلن جابجا کشته میشه. جت اسکی خیلی سریع از منطقه دور می‌شه و کسی نفهمید کی بود.

آلن بریج در نهایت به آرامش رسیده بود. بعد از پونزده سال سر و کله زدن با قاتلین و گوش دادن به حرفاشون، انگار دیگه خودش نبود. فکر و ذکرش همیشه درگیر Apology Line بود و بقدری در این پروژه عمیق شده بود که انگار زندگی دیگری نداشت.

اما ریچی چرا دیگه تلفن نکرد؟ ظاهرا اون شماره پلاک ماشین که وصل می‌شد به اون خونه، درست بود. پلیس ریچی رو بازداشت کرده بود و ریچی هم گفته بود آره من این حرفا رو زدم ولی پلیس هیچوقت نتونست مدارکی پیدا کنه که ثابت کنه و آزاد شد. اما تهدید شده بود در صورت تکرار این تماس‌ها بازداشت میشه.

پلیس برچسپ فیک زده بود به ریچی و اون رو به عنوان آدمی که بسیار خبره و حرفه‌ای میتونه ذهن افراد رو تسخیر کنه و فانتزی‌های خودش رو در قالب واقعیت جا بزنه شناخته بود. پلیس واقعیت رو به آلن هم گفته بود اما آلن هیچوقت هیچ‌جا به کسی چیزی نگفت.

اما کی آلن بریج رو در دریا کشت؟ آیا یک تصادف اتفاقی بود یا کار ریچی؟


We never know

این رشته توییت برگرفته از پادکستی هست به اسم Apology Line که چند ماه پیش منتشر شد. ماجرای آلن بریج از زبان همسرش بیان شده و خیلی از فایل‌های صوتی ضبط شده‌ی آلن و تماس گیرنده‌ها رو توش پخش می‌کنن.


منبع این رشته توییت



------
@friedrish