من درس نخون‌ترین و گه‌ترین دانش آموز همه دوران بودم، یادمه از همون کلاس اول ابتدایی، تا مقاطع بالاتر، معلما تو دفتر مشق و یا برگه‌

من درس نخون ترین و گه ترین دانش آموز همه دوران بودم،یادمه از همون کلاس اول ابتدایی،تا مقاطع بالاتر،معلما تو دفتر مشق و یا برگه های امتحان قوه(چه اسمایی داشتنا امتحان قوه،پلو کپی و قص علی هذا) همیشه می نوشتن اولیای محترم لطفا رویت فرمایید و امضا کنید،بهم میگفت اگه امضا نکردن خودتم نیا،حالا تو خونه ما مامانم خودش معلم بود و مقطع پنجم مدرسه پسرا درس میداد،مقطعی که همه هم چند سال رد شده بودن و با ریشو سیبیل سر کلاس مینشستن، از این روی آمادگی جسمانی مامان برای تنبیه بدنی در حد یه معلم مرد بود،کلن دهه شصت تنبیه بدنی تو مدارس تحت تاثیر خشونت ناشی از جنگ یه امر علیحده بود و کسی هم اعتراضی بهش نداشت،فلذا معلما مثل خر بچه ها رو سر کلاس میزدن و تا ایجاد نقص عضو و جراحت دست از تلاش بر نمیداشتن،حالا تو این شرایط من باید میبردم نامه شکایت معلممو پیش مامانم تا امضا کنه،خوب پر واضحه که چه اتفاقی میوفتاد،اون موقع من هنوز به دانش جعل امضا و اینا دست پیدا نکرده بودم و بهترین گزینه برای امضای به رویت رسیدن نمرات درخشان تو خونه ما بابای مهربان و بدون خشونت بود،بابای من نظامی بود و تو جبهه،کلن هر چند ماهی یه بار میومد مرخصی چند روزه،منم همه امضا کردنی ها رو جمع میکردم تا بابام بیاد و به رویتش برسونم.
بابام بنده خدا از ترس مامانم یواشکی چندتا نچ نچ میکرد و میگفت پسرم جان آخه چرا درس نمیخوانی،مشکلت چیه؟آیا مشکلی داری که درس نمیخوانی؟اصلا من به عنوان پدر نه،به عنوان دوست ازت میپرسم چرا درس نمیخوانی؟همیشه اینارو میگفت ولی در نهایت من میگفتم بابا چی میگی امضا کنه بره دیگه قحطنامه 598 نیست که و اون بیچاره هم امضا میکرد.