خانم بزرگ خبر آوردند که شوهرش معلم مدرسه شازده خانم فروغ را صیغه کرده!

@oralhistori
برای خانم بزرگ خبر آوردند که شوهرش معلم مدرسه شازده خانم فروغ را صیغه کرده! خانم بزرگ با خاطری مشوش و لباسی مبدل به بهانه دوختن چادری به خانه او رفت اما خود را معرفی نکردو در عوض هووی تهرانی و معلم خود را خوب برانداز کرد اما وقتی از خانه بیرون آمد از شدت ناراحتی پشت در خانه خانم معلم از حال رفت. چند روز بعد اقابزرگ که از این لحاظ کهنه کار بود و سه صیغه دیگر را هم به تناوب در شهر و ده اختیار کرده بود با فراست متوجه موضوع شد و خود چادر دوخته را از خانه هوو به خانه آورد ولی قبل از آن به خانم معلم گفت :
چه نشستی که مشهدی، تهرانی را گول زد!
اما همین خانم جعفری واسطه تحصیل مادرم شد و او و خاله جان را نزد شاهزاده خانم فروغ برد و اسمشان را در مدرسه نوشت . هر ماه دو تومان از حقوق خانم معلم برای شهریه دختران کم می کردند و اقابزرگ باید آن را پرداخت می کرد. برای هر دانش آموز یک تومان. و خانم جعفری هر ماه توسط دختران برای شوهرش پیغام می فرستاد که : به حاجی آقا بگو پول مرا بدهد!
و به این ترتیب مادر جز دانش آموزان اولین مدرسه دخترانه مشهد شد. کلاس اول و دوم مختلط بود و دختر و پسر با هم درس می خواندند. اقابزرگ هم به شوق آمده بود و گاهی ار مادر می خواست در خیابان تابلو ها را بخواند و چون گوشهایش سنگین بود متوجه نشد که مادر تابلوی " توکلی خیاط " را توکولی خواند و او را تشویق کرد. مدرسه شازده خانم فروغ اولین مدرسه دخترانه مشهد بود. او هم مثل پدرش شازده قهرمان میرزا، قهرمان استقامت بود. طفلی که حاصل پیوند دو ایل قرایی و قاجار بود. مادر که ار ایل قرایی بود از این که پدر طفلش مرد جنگ و سیاست است نه مرد خانه، دلتنگ شد و خود را از پنجره به بیرون پرتاب کرد اما جنین مقاومت کرد و زنده ماند و قهرمان نام گرفت و سرسلسله خاندانی خوشنام در مشهد شد.
@oralhistori