نعمات زندگی.. وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم

نعمات زندگی.. وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم

🔷 نعمات زندگی

➕وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم.
➖مثلا آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد؛ می‌گفت: «می‌خرم به شرط اینکه بخوابی»
➖یا آرزو می‌کردم بروم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ می‌گفت: «می‌برمت به شرط اینکه بخوابی»
➖یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟ گفت: «می‌رسی به شرط اینکه بخوابی»
➖هر شب با خوشحالی می‌خوابیدم. آنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.

➕دیشب مادرم را در خواب دیدم
➖پرسید: هنوز هم شب‌ها پیش از خواب به آرزوهایت فکر می‌کنی؟
➖گفتم: شب‌ها نمی‌خوابم.
➖گفت: مگر چه آرزویی داری؟
➖گفتم: تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.
➖گفت: سعی خودم را می‌کنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی.

👤 چارلی چاپلين

〰️〰️〰️〰️〰️〰️

🖊 پارسی را درست بیاموزیم

https://t.me/PARSIDO

🌷🌷🌺🌺🌷🌷