خطای روشنفکری در مواجهه با دین عامه. (نقدی بر یادداشت دین و اتوریته عامه...).. حسین انصاری

🔻خطای روشنفکری در مواجهه با دین عامه🔻
(نقدی بر یادداشت دین و اتوریته عامه
👇

https://t.me/religionandsociety/1462 )

✍🏻حسین انصاری

🔹نتایج خطای روشنفکری در مواجهه با دین عامه دردسر ساز است و گاهی ویرانگر.
مواجهه روشنفکران با دین و مذهب عامه در تاریخ یکی دو قرنه اش، همیشه بر مرزهای خردمندی و حکمت حرکت نکرده و گاهی مرز اعتدال و انصاف علمی و حتی اخلاقی را زیر پا کرده است. چنین مرزشکنی ها را از آفات اندیشه ورزی روشنفکرانه باید به حساب آورد که گاهی سبب ایزوله شدن و انزوای جریان روشنفکری در جامعه مذهبی نیز گردیده است. یکی از نمونه ها برای چنین برخوردی را در یکی از نوشته های اصحاب نواندیش ما به تازگی دیدم که در نوشته کوتاه زیر به آن پرداخته ام و پرسش های چندی را با نویسنده در میان آورده ام بلکه اذهان خوانندگان منصف، پاسخ خویش را بجویند و دریابند.

🔸در آغاز یادداشتی با عنوان «دین عمومی و اتوریتهٔ عامه» نوشته اند:
«جز چند پیام کوتاه و کلی و چند برنامۀ عبادی ساده، دیگر اجزا و باورهای منسوب به دین، مخلوطی از تاریخ دین و تأملات بشری و فرهنگ زمانه و اجتهاد عالمان و ظنون است. دین در بهترین حالت، پدیده‌ای الهی – بشری یا به گمان من، بشری – الهی است. دین آسمانی، به این معنا که از صدر تا ذیل آن نسبتی روشن با آسمان و خدا داشته باشد، وجود خارجی ندارد…» (۹۸/۳/۱۵)
🔸آیا کسانی که همهٔ دین را تنها «چند پیام کوتاه و کلی و چند برنامه عبادی ساده» نمی بینند، در هنگام نوشتن این جمله، به محتوای شش هزار و چند صد آیه قرآن فکر کرده اند و اینگونه سادگی می کنند؟ آیا میراث ارزشمند حدیث را که همتای قرآن و نیمهٔ دوم ثقلین است، از یاد برده اند؟ آیا عقل هیچ خردمندی، چنین بی اعتنایی بزرگ را به میراث دویست و پنجاه ساله حیات فکری، سیاسی و اجتماعی پیشوایان شیعه و اندیشمندان جامعه را پذیرا می شود؟
به گفته نویسنده یادداشت، اگر بخش آسمانی دین فقط «چند پیام کوتاه و کلی و عبادت ساده» باشد آنگاه باید دین اسلام را در اندازه های زرتشت دید: «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک»؟!؟ همین.
🔹آیا واژهٔ «سادگی» در این نوشته ها کژتابی ندارد و بی تعریف نیست؟ مگر «ساده» همه جا به معنای کوچک کردن، اندک سازی و حذف اجزا و شاخه ها است؟ اصولا مگر سادگی با عمق و پیچیدگی درونی قابل جمع شدن نیست؟ آیا گاهی حتی یک سکوت نمی تواند ظرف انبوهی از لایه های معانی باشد؟ آیا ساده دیدن برنامه های عبادی، به تنهایی نشانی از خامی و سبک اندیشی در باره دین و اجزای آن نیست؟
کدام ضرورت عقلی یا علمی سبب می شود تا عبادت ها و برنامه های عبادی لزوما ساده، به معنای کوچک و سطحی، در نظر آیند، اما یک خط شعر یا یک تصویر شاعرانه، یا یک ژست هنرمندانه، برای نویسنده هنرمند یادداشت مذکور، دنیایی از اندیشه و اشارات را در خود داشته باشد و ساعتها در آن باره سخن بگویند و دفترها تدوین کنند؟
🔸شوربختانه در دوران کنونی، با کسانی روبرو هستیم که وقتی مثلا نوبت تدریس مثنوی می شود آن را پیچیده تر از فلسفه فیلسوفان بزرگ و موشکافانه تر از آیات قرآن باور دارند ولی دین را در بساطت و سادگی در حد فارسی کلاس اول نهضت سوادآموزی می بینند.
مثل سادگی نقش گورهای برساختهٔ وهابی ها، مشتی خاک و حد اکثر، یک یا دو سنگ لاشه.
🔹با کسانی روبروییم که مانند فلاسفه شک گرای قدیم تنها به شک خود جزم و باور ندارند بلکه جزم اندیشانه می کوشند به هر روشی با یقین مبارزه کنند و به صاحبان یقین بقبولانند تا آنچه را که به چشم دیده اند یا به دلایل استوار عقلی بدانها رسیده اند را پوچ بخوانند و دیوانه وار نتایج عقل و تجربه ی خود را انکار کنند یا به دیده ی شک بنگرند. مدعای آنان، در ستیز و دشمنی با یقین، یک چیز است؛ دیدنی هایتان را که به چشم سر یا چشم دل دریافته اید و پشتوانه نصوص آسمانی و فرمایشات معتبر اهل بیت علیهم السلام آنها را پشتیبانی می کند و استدلال عقلی آنها را تایید می کند، منکر بشوید، یا در آنها همیشه شک کنید و هیچگاه به زبان اهل یقین حرف نزنید. آن چنانکه گویا لاادری گویان، پیامبران هدایت و اسوه های رستگارانند.
🔸گروهی که تسامح و تعامل خوبان از اهل یقین را با ناآگاهان و گمراهان، نشانه ی بی یقینی خوبان می پندارند نه نشانه ای از تحمل و بردباری اخلاقی و رواداری اجتماعی آنان. شگفت آنکه تمام این دیدگاه نادرست را با آیات معتبر داستان جعلی موسی و شبان مثنوی اثبات می کنند!

ادامه 👇👇👇

@religionandsociety