آیا «یؤمنون بالغیب» با شک می‌سازد یا «و بالآخره هم یوقنون»؟!

👆👆👆

🔹آیا «یؤمنون بالغیب» با شک می سازد یا «و بالآخره هم یوقنون»؟! آیا کلام پیشوایان را نخوانده اند که «اللهم ارزقنی الیقین…»؟ آیا نخوانده اند دعای سحر پاکان عالم را که «اللهم انی اسئلک ایمانا تباشر به قلبی و یقینا صادقا…» ؟ آیا باور ندارند که شک پایه کفر است در کلام علی بن ابی طالب علیه السلام در نهج البلاغه؟ و آیا….
🔸بلی می دانند و می خوانند اما رسوب مبانی شک گرایی مدرن غربی در ذهن و جان آنان لایه ای غلیظ نشانده که زنگاری مانع از تابش حقیقت شده است. شریعت «سهله سمحه» یعنی «آسانگرای بزرگوارانه» با یقین و باور قطعی تحقق پیدا می کنند و با فطرت سازگار است نه با شک گرایی که از دفتر شریعت الهی اثری باقی نمی گذارد تا سمحه و سهله باشد یا عسری و حرجی.
🔹دریغ آنکه شاهدیم که حدیث ناشناسی روشنفکری دینی -که در مقاله ای پیش از این از آن مشکل یاد کرده ام- سبب می شود تا به روایتی سُنّی که بی پایه و مردود است از کنز العمال متقی هندی، استناد کند و بر اساس آن ژرفنگری در دین را نکوهش کند؟ آیا روایت بی اعتبار «ایاکم و التعمق فی الدین…؛ بپرهیزید از ژرف شدن در دین…» با صریح آیه «لیتفقهوا فی الدین…؛ تا اینکه در دین، ژرف نگری کنند…» می سازد؟ یا تضاد دارد؟ با «کتاب لیدبروا آیاته…؛ این کتابی است تا در آیات آن تدبر و اندیشه ورزی کنند..» چطور؟ آیا با «ابواب التفقه فی الدین» در کتب و منابع اصلی و قدیم حدیث شیعه، سازگاری دارد؟
🔸متاسفانه و بسی به دور از انصاف علمی و اخلاقی نقد ، در این یادداشت کوتاه و بی استناد، شیخ مرتضی انصاری و فتاوای او و ژرفنگری و شیوه تفقه او حاصل معادله قدرت و ثروت عامه مردم محسوب می شود و محکوم اتوریته (مرجعیت و رسمیت) عوام. اما در برابر آن، آرای ضعیف کسانی دیگر را (که اکنون نام نمی برم) بی هیچ دلیل موجه علمی بر صدر می نشاند و حسرت پس زدن آرای امثال شیخ هادی نجم آبادی و مرتضی جزایری را می خورد و انتخاب و برکشیدن آرای علمی و استدلالی فقهی در حوزه هزار ساله تشیع را معلول «استقبال مردم عامی» می داند نه «منطق درونی» آنها. آیا هیچ فقه آشنای غیر شیعی تا این حد و اندازه، به میراث فقهی شیعه آشکارا تاخته است؟! کاش به هنگام نوشتن این جمله ها، کمی تا اندازه ای به انظار شخصیت های علمی جهان اسلامی غیر شیعی و اسلام پژوهان غربی در زمینه تجلیل از فقه شیعی موجود و توانمندی آن، چشم دوخته بودند یا اگر دیده اند که به احتمال زیاد باید دیده باشند، در پس پرده بغض و خشم و آزردگی نمی نشستند و نمی نوشتند که فرموده اند « و عین السخط تبدی المساویا» و نیز «حب الشیئ یعمی و یصم».
🔹اگر چنان تلاشی می شد و از نگاه علمی و اخلاقی فاصله نمی گرفتند به استدلال واهی یک متل و قصه بی سر و ته، توده های مردم و انتخاب و خرد جمعی آنان را یکسره بی اعتبار نمی دیدند و گزینش و برآمدن مرجعیت فقهی در حوزه هزار ساله ای مانند نجف را به یک قصه عامیانهٔ سر تا پا مجهول، و بلکه بر ساخته، در چشم رمیدگان از دین و مذهب ، خوار و سبک نمی کردند و این همه آب به آسیاب انبوه دین ستیزان عصر مدرنیته، نمی ریختند.

🔰منبع: سایت نگاه تازه

@religionandsociety