چقدر من این کتاب را دوست دارم و چقدر منتظر بودم منتشر شود!

چقدر من این کتاب را دوست دارم و چقدر منتظر بودم منتشر شود!
#شب_نشینی_در_پراگ داستان نویسنده‌ای است که راهی #پراگ می‌شود تا دست‌نوشته‌های نویسنده‌ی دیگری را از نابودی نجات دهد. #پراگ زیبا زیر چکمه‌های #کمونیسم است، اما زندگی از گوشه‌وکنارهایش سرک می‌کشد و مجالی می‌جوید برای تنفس. قدم زدن در خیابان‌های هول‌آور #پراگ، عشق ورزیدن در روزگاری که بالای هر تخت دونفره‌ای میکروفن شنود است، معاشرت پرتب‌وتاب در حالی که هر کنج خانه شاید میزبان دوربینی نظارتی باشد... این است وضعیت جامعه‌‌ای که معروف است از هر دو نفر آن یکی جاسوس پلیس است!
پلات این رمان و توصیف #پراگ دهه‌ی هفتاد میلادی و اتفاقات و کاراکترها مدام یادآوری می‌کنند که چقدر احساسات و رفتار و ترس‌های انسان‌ها شبیه هم است، چقدر همیشه مثل هم بوده‌ایم و رنج‌هایمان مشترک بوده، و چقدر ــ کاریکاتوروار ــ رفتار حکومت‌های #توتالیتر در دایره‌ی تکرار است.
من گاهی هم یاد سریال #چرنوبیل می‌افتادم، یاد همه‌ی آن #دروغ_ها و سیاست‌های شکست‌خورده‌ی #شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی زیر یوغش.
ساختن جهانی به این بزرگی در کاری به این کوتاهی نشان می‌دهد که بیخود نیست #فیلیپ_راث را از بزرگ‌ترین نویسندگان معاصر امریکا می‌دانند.
#شب_نشینی_در_پراگ کتابی است که می‌شود یک‌نفس خواند، اما لحظات نفس‌گیرش کم نیست. دعوتتان می‌کنم به این #شب‌نشینی_باشکوه.
@NoonBook
@Virastaar