«فردا، همین فردا، می‌توانستی فکر کنی همه‌ی این ساحل یک رؤیا بوده. رؤیای شب نیمه‌ی تابستان

«فردا، همین فردا، می‌توانستی فکر کنی همه‌ی این ساحل یک رؤیا بوده. رؤیای شب نیمه‌ی تابستان

«فردا، همین فردا، می‌توانستی فکر کنی همه‌ی این ساحل یک رؤیا بوده. رؤیای شب نیمه‌ی تابستان. مخصوصاً وقتی از سمت آب ــ که در شب غرق بود ــ صدای خنده‌ی زنی و کلمات نامفهوم مردی را می‌شنیدی و نمی‌دانستی از کجا.
غادة السمان گفته بود در تاریکی شبْ نورهای بیروت به جواهرِ زنی جادوگر می‌ماند که برای آب‌تنی به میان آب رفته، و گفته بود پاتوق این آدم‌ها در خیابان متنبی است. اما فوکو به این آدرس‌ها کار نداشت. یک آدرس سرراست داشت برای جاهایی که ناکامی و کامجویی با هم در آن لانه دارند...»

نسخه‌ی الکترونیک کتاب #تختخواب_دیگران نوشته‌ی #آیدا_مرادی_آهنی را می‌توانید در #طاقچه بخوانید:

https://bit.ly/3uwYKa0

@SadePub