دکتر مهرداد بهار، فرزند، اسطوره‌شناس بزرگ ایرانی است که نه‌تنها نان نام پدرش را نخورد، بلکه مایه‌ی آبرو و اعتبار بیشتر ایشان شد

دکتر مهرداد بهار، فرزند #ملک_الشعرای_بهار، اسطوره‌شناس بزرگ ایرانی است که نه‌تنها نان نام پدرش را نخورد، بلکه مایه‌ی آبرو و اعتبار بیشتر ایشان شد. او سال‌ها، بی‌حاشیه و بی‌توقع، در عرصه‌های زبانی و فرهنگی و به‌خصوص درباره‌ی اسطوره و حماسه خواند و نوشت و تدریس کرد و میراث گران‌بهایی از خود به‌جا گذاشت که فانوس راه پژوهشگران جوان است. بهار از معدود پژوهندگانی بود که نه مقلد غربیان، بلکه ادامه‌دهنده‌ی مسیر درست آن‌ها بود، و نه ترجمان یافته‌ها و گفته‌های ایران‌شناسان فرنگی که محققی طرازاول و اندیشه‌ورز بود.

یک سال قبل از مرگ بهار، هوشنگ گلشیری، به همراه دوستش فریدون مختاریان، چندین جلسه با بهار برگزار می‌کنند و درباره‌ی مباحث مختلف، با محوریت اسطوره، سخن می‌گویند. این گفت‌وگوها روی یازده نوار کاست ضبط شده و در سال ۹۷ با عنوان #ما_و_جهان_اساطیری به چاپ رسیده است.

صادقانه بخواهم بگویم، گلشیری هرچند نویسنده‌ی خوبی است، در عرصه‌ی زبان و اسطوره اطلاعات خاصی ندارد و جز کلیاتی درباره‌ی تاریخ و به‌خصوص شخصیت‌های #شاهنامه، چیزی برای عرضه در چنته‌اش نیست. این است که بحث‌ها اغلب مسیر مشخص و مدونی ندارد و اگر نبود اقیانوس دانش دکتر بهار، قطعاً کار چنین گران‌سنگ نمی‌شد. درواقع، گلشیری فقط تسهیلگر است، نه هدایتگر؛ و همین هم البته ارزش خاص خود را دارد.

خیلی از بحث‌ها مفصلاً در دیگر کتاب‌های بهار آمده، اما اینجا اینکه دو چهره‌ی سرشناس مقابل هم نشسته‌اند و خودمانی سخن می‌گویند و گاهی زنگ در زده می‌شود و گاهی سخن از آوردن چای است و... بحث را حسابی شیرین و جذاب می‌کند و انگار عصاره‌ای از کارنامه‌ی پژوهشی بهار به دست می‌دهد.

شاید بیش از یک‌سوم مباحث کتاب، مستقیم یا غیرمستقیم، حول محور #شاهنامه و شخصیت‌های آن می‌چرخد، اما کلیت کار فراتر از این است. درواقع، این گفت‌وگوها مرور فشرده‌ی بهار است بر تاریخ حقیقی و تاریخ اساطیری ایران و خاستگاه‌های رفتارهای دینی، اجتماعی و سیاسی حاکمان و باشندگان فلات ایران در درازنای تاریخ. با تعاریف اسطوره و حماسه آشنا می‌شویم و شخصیت‌های مشهوری چون جمشید و ضحاک و سیاوش و... را تا گذشته‌های دور و تولد و بالندگی‌شان در آسیای غربی تعقیب می‌کنیم. بهار نشان می‌دهد که نمی‌توان تاریخ و فرهنگ و اساطیر ایران را مجزا از هند و آسیای غربی دید و پژوهید.

از جذابیت‌های کتاب این است که بهار هم گذشته‌ی سیاسی خودش را ــ در مقام یک توده‌ای ــ نقد می‌کند و هم گذشته‌ی پژوهشی‌اش را. مثلاً، فلان حرکت به‌اصطلاح حزبی‌اش را خامی می‌داند، یا می‌گوید بهمان مقاله‌ی قدیمی‌اش را دیگر قبول ندارد یا اینکه، متواضعانه، کتاب #واژه‌_نامه‌_ی_بندهش (اولین کتابش) را فاقد ارزش علمی می‌داند.

فصل آخر کتاب شامل اطلاعات خوبی درباره‌ی زندگی و آثار مهرداد بهار است. در اینجا با جوان دانشجویی سودایی آشنا می‌شویم که حتی در گروگانگیری استادان دانشگاه تهران حضور دارد و در وقایع سفر هریمن به تهران، در تیرماه ۱۳۳۰، در تجمع اعتراضی حزب توده تیر می‌خورد و زخمی می‌شود. این جنبه از شخصیت بهار، دست‌کم برای من، مستور بوده و شنیدن روایتش از زبان خود او دوچندان خوش است. افسوس که بیماری سرطان خون، زودتر از آنچه باید، مهرداد بهار را به جهان اسطوره‌ها کوچاند، و گلشیری هم نابهنگام شکار مرگ شد.

فریدون مختاریان، دوست گلشیری، که در گفت‌وگو حضور دارد هفت، هشت جمله بیشتر نمی‌گوید، ولی هر هفت، هشت تا یا اظهارنظرهایی به‌کلی اشتباه هستند یا می‌توانند بحث را از مسیر اصلی‌اش منحرف کنند، که البته بهار با هوشیاری پاسخ می‌دهد و جلوی این اتفاق را می‌گیرد.

این نوارها را باربد گلشیری، فرزند هوشنگ گلشیری، پیاده و مدون و آماده‌ی انتشار ساخته و برای من ارزشمند بود که برخلاف آنچه بسیاری در موارد مشابه می‌کنند، نام خود را روی جلد کتاب نیاورده و فقط در شناسنامه قید شده که اثر «به کوشش» او منتشر شده است.

#ما_و_جهان_اساطیری کتابی است که برای همه‌ی علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ ایران و مباحث اسطوره‌شناختی مفید و جذاب است و خواندنش را توصیه می‌کنم. این کتاب را #انتشارات_نیلوفر منتشر کرده است. دریغ است اینکه آثاری این‌چنین در سال‌های اخیر بین انبوه مزخرفاتی چون «خودت را بشور، دختر جان» و «خودت را به خریت نزن، پسر جان» گم می‌شوند!

حسین جاوید
@Virastaar