تمهید فوری («پست مدرنیسم و متهم کنندگانش … و ادامه). ✍ پویا ایمانی

تمهید فوری("پست مدرنیسم و متهم کنندگانش... و ادامه)
✍ پویا ایمانی

احتمالن از همان آغاز دهه ی هفتاد شمسی انتظارش می رفت که سونات آلگرویی که به تازگی نواختن گرفته بود جایی واکنش برانگیزد. در نتیجه هیچ عجیب نبود که مثلن "کتاب تردید " بابک احمدی - که در تحویل "پست مدرنیسم" به نسبی نگری عملن با منتقدان شریک بود و منطق سست اش سهل از نفس می افتاد - آماج حملات تند قرار گیرد.
ترجمه های مهملی هم که حتا عنوان متن را اشتباه ثبت می کردند یا نحو ساده ترین جملات را نمی فهمیدند و وقتی هم می فهمیدند به فقیرترین و نازیباترین فارسی ای برش می گرداندند، مزید بر علت شد تا آنچه از "پست مدرنیسم" به فارسی رسید - دست کم در وهله ی اول و منهای معدودی کارهای قابل اعتنا - جز لاشه ای تکه پاره نباشد که ربط چندانی به "اصل" نداشت. طعنه ی روزگار بود که نقد فلسفی ایده ی "اصالت"(Eigentlichkeit) اینقدر مبتذل تحقق می یافت. در غیاب متون اصلی، فهم دست دوم تاریخ فلسفه های عامه پسند بر صدر نشست و به یاری روزنامه نگاران، که شامه ای قوی برای جذب و توزیع چیزهای سطحی دارند، چندی بی رقیب ماند. "پست مدرنیسم" در ایران هم - مثل باقی جاهای دنیا، گیرم ماندگارتر، صلب تر و نازدودنی تر- دست بالا مساوی شد با پرسپکتیویسم نیچه ای و دست پایین، بازی و سرگشتگی و عدم تعهد و سیاست زدایی و آرمان باختگی و واقعیت گریزی و بی مسئولیتی اجتماعی و نشئه ی هیپررئالیته و ... اولین واکنشی که این ملغمه ی جفنگ برانگیخت دو رو داشت: گروه بسیار کوچکی بی معطلی برای دود شدن و به هوا رفتن ارزش های صلب و پوسیده - اسلامی، ایرانی، سنتی، ایدئولوژیک، و غیره - هورا کشیدند و بنا کردند به رقص و پایکوبی بر سر تابوت "حقیقت". آن تابوت خالی بود. گروه بسیار بزرگتری هم چنان که انتظار می رفت دو دستی چسبیدند به گنجه ی ارزش های سنتی یا مدرنی که به نظر می رسید یکسان آماج "پست مدرنیسم" اند. آن گنجه هم -البته- خالی بود. در این بین، کسانی هم بودند که سعی کردند به پشتوانه ی همان منابع اندک و در چارچوب ایده های کلاسیک، این شترگاوپلنگ نورسیده را واقعن "نقد" کنند غافل از اینکه نقد پدیده های پیچیده ی معاصر زرادخانه ی تئوریک بارها به لحاظ نظری غنی تری می طلبد. با این حال دست اینها به لحاظ نظری خیلی هم خالی نبود: بعضی متفکران عجول اروپایی هم - عمدتن از موضع چپ - لااقل در دهه ی هشتادمیلادی چیزی نزدیک به این ادعا را مطرح کرده بودند که "پست مدرنیسم" اصلن بازگشت همان ارزشهای محافظه کارانه و بلکه ارتجاعی ماقبل مدرن است زیر سیماچه ی دروغین تجدد و آوانگاردیسم و رادیکالیته. خلاصه این نقدها، چه چپ و چه محافظه کار، فقط به نحوه ی ورود "پست مدرنیسم" به ایران محدود نماند. این هم بود، ولی همه ی ماجرا نبود. منتقدان با "اصل" قضیه مشکل داشتند. چیزی در "خود" "پست مدرنیسم" بود که به چشمشان مسئله دار یا حتا خطرناک می آمد. و در این نگاه با همتایان اروپایی و آمریکایی شان هم سخن بودند- گیرم بارها کم سوادتر، و عمدتن محدود به ارجاعات دست دوم.

اما قبل از مرور باقی نقدها و بعد بحث فلسفی در باب ماهیت "پست مدرنیسم" یک پرسش مهم: اصلن ایران را چه به "پست مدرنیسم"؟.

@Kajhnegaristan