این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
سخنرانی مراد فرهادپور در پنل موسسه «پرسش» قسمت پایانی …رویارویی علوم اجتماعی با این معما و پارادوکس کلی و جزئی را مسلما میتوان از
سخنرانی مراد فرهادپور در پنل موسسه "پرسش" قسمت پایانی
رویارویی علوم اجتماعی با این معما و پارادوکس کلی و جزئی را مسلما میتوان از درون خود این علوم پی گرفت. بهویژه ناتوانی آنها در توجه به امر استثنایی، گسست و امرناممکن را میتوان از دل خودشان پیگرفت و نشان داد چه جاهایی با دیدگاههایی صوری روبهرو میشویم که مسئلهشان نه فقط در جهت نگاه کلی بلکه حتی در جهت نگاه جزئی هم پنهانکردن بحران و تناقض است. برای مثال، تمام تصویرهایی که از جامعه براساس ایده حقوق طبیعی و قرارداد اجتماعی میسازند یا همه تصویرهای کلی که از دولت میسازند بدون اینکه تکثر دولتها را در جهان واقعی مدنظر قرار دهند.
میتوان از طریق آرای برخی از صاحبنظران این علوم مثل کارل اشمیت به منطق استثنا و شکل پارادوکسیکال آن در حیات علوم اجتماعی اشاره کرد ولی مثال بهتر و بنیانیتر که به نوعی مبنای نقد لوکاچ هم در کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» بوده رویکرد کانت به انقلاب فرانسه است.
برخورد دوگانه کانت با انقلاب فرانسه مشهور است. او در ابتدا از وقوع این رخداد و تشکیل مجلس ملی و از بینرفتن سلطنت استبدادی استقبال کرد. اتفاقا موضع خود را براساس موقعیت پدیدارشناختی خود اعلام کرد، یعنی تماشای انقلاب از این سوی مرز، از این سوی رودخانه راین. ستایش او از انقلاب ستایش از رخدادی تماشایی بود که میتواند شور و شوق مبارزه، شور و شوق جنگیدن برای شرایط بهتر و امید به بهترشدن وضعیت بشریت و رستگاری همه بشر را برانگیزاند و بنابراین رخدادی بود شایسته تحسین.
ولی با گذر زمان دوگانگی بین «ناظر و دستاندرکار» پیش میآید و مسئله توجه به واقعیت انقلاب و تحول رخداد همراه با ظهور حکومت ترور، سالهای انقلابی حکومت روبسپیر و سپس ترمیدور. در این میان البته مهمترین نکته بهویژه برای کانت محاکمه و اعدام لویی شانزدهم بود. او آن را محاکمه و اعدام خود قانون میداند و در نتیجه یک شر ریشهای که از اساس بنیاد جامعه را از بین میبرد و شدیدا نسبت به محاکمه پادشاه و اعدامش واکنش نشان میدهد. از اینجاست که برخورد نوع دوم کانت عمدتا در کتاب «ستیز دانشکدهها» و «دین در محدوده عقل ناب» پیش میآید. این دوگانگی در برخورد کانت کاملا محسوس است.
شاید از یک دیدگاه کلی مارکسی بتوان گفت بحث اولیه کانت چیزی نبوده جز آواز دهل شنیدن از دور خوش است. به عبارت دیگر، تحقق «جان زیبا»ی هگل در پدیدارشناسی، کسی که میخواهد دستهایش به خون تاریخ آلوده نشود و بتواند درعین ایراد گرفتن به همه، پاکی و زیبایی جان خود را حفظ کند.
@Kajhnegaristan