ستیز طبقاتی به­ معنای واقعی کلمه همین ستیز جریان ­های میل است

ستیز طبقاتی به­ معنای واقعی کلمه همین ستیز جریان ­های میل است. طبقه را نه فقط با کارکرد و جایگاه ­اش در نظام تولید، نه با علائق و منافع طبقاتی، بلکهبا میل سرشت­ نمای­اش، با «بنیاد» ارزیابی ­ها و معنابخشی­هایش باید شناسایی کرد. این به هیچ وجه، «فرهنگی­ کردنِ مفهوم طبقه» نیست، چراکه «میل بخشی از زیربناست». از دیدگاه مارکسیستی، اهمیت طبقه­ ی کارگر نه صرفا در فقر و ستمی که تحمل می ­کند، بلکه در وضعیتِ آن­ است، وضعیت پرولتری به­ منزله­ ی وضعیتی که در آن میل جدیدی برانگیخته می ­شود که به نوبه ­ی خود شکل جدیدی از زندگی را ممکن می­ کند که از اساس با شکل زندگیِ بورژوایی و ارزش ­ها و معناهای آن تفاوت دارد؛ شکلی از زندگی که با استفاده از مفهوم لایب­نیتزیِ «نا هم امکانی»، می ­توان گفت با شکل بورژواییِ زندگی «نا هم ­امکان» است، و به همین دلیل، در «جهانِ» بورژوایی «ناممکن» به نظر می­ رسد؛ پتانسیلی که طبقه ­ی کارگر را به چیزی بیش از خودش، به چیزی بیش از هستیِ بالفعل­ اش، تبدیل می ­کند و می­ تواند به سایر طبقات نیز سرایت و آن­ها را دگرگون کند. در هر نوع تحلیل وضعیت طبقه­ ی کارگر باید ببینیم آن تحلیل در چه افق سیاسی ­­ای قرار می­ گیرد، یعنی در چارچوب چه میل یا شیوه­ ی زندگی: این میل یا شیوه­ ی زندگی آیا تابع میل بورژوایی است یا با آن در ستیز است؟ آیا افق تحلیل­ مان فراهم آوردن شرایطی هم­سنگِ طبقه­ ی متوسط برای طبقه­ ی کارگر است، یا بر مبنای وضعیت پرولتری و نه وضعیت بالفعل طبقه ­ی کارگر، بناشده است و هدف استراتژیک ­اش شیوع و سرایت این میل در سراسر جامعه و از این طریق، دگرگون­ کردن همه­ ی طبقاتِ بالفعل است؟ به این ترتیب است که نقد اقتصاد سیاسی به جای گیرافتادن در بن بست کینه­ ی طبقاتی، می­ تواند افقی یونیورسال برای کنش سیاسی بیافریند و راه جنبشی فراگیر را هموار کند که می ­تواند «همگان» را مورد خطاب قرار دهد: «به ما بپیوندید!».
ادامه دارد....


@Kajhnegaristan