🔴نامه‌ای به کارگر معترض شرکت نیشکر هفت تپه. جناب آقای اسماعیل بخشی؛ کارگر معترض شرکت نیشکر هفت تپه

🔴نامه‌ای به کارگرِ معترضِ شرکت نیشکر هفت تپه
جناب آقای اسماعیل بخشی؛ کارگر معترض شرکت نیشکر هفت تپه
✍ نادر فتوره چی

سلام بر شما

سخنرانی رهایی‌بخش‌تان در جمع کارگران جان به لب رسیده شرکت نیشکر هفت‌تپه را چند روز پس از شنیدن خبر ضرب و جرح شما دیدم و شنیدم.

کیفیت ویدئو خوب نبود، پرش و لرزشِ دست زیادی داشت، تریبونی که رویش ایستاده‌ بودید یک سکوی سیمانی نیم‌متری بودکه هیچ شباهتی به سن مخملین ِ قرمز سخنرانی‌های «تداکس» یا بالماسکه‌های «موفقیت و کارآفرینی» نداشت، چیزی درباره «موفقیت فردی»،«انرژی مثبت»،«خواستم،شد» و ... در لابلای خطابه‌تان نبود، برخی از مخاطبان صورت‌های‌شان را پوشانده بودند، کسی نیامده بود بعدازظهرش را با شنیدن کلمات قلمبه سلمبه پُرکند، مخاطبان در حرکت بودند و از این پا به آن پا می‌کردند، یک اتمسفر غیرقابل توصیف در ویدئو بود که نشان می‌داد شرایط اضطراری‌ست، یک لحظه تاریخی شاید، یک لحظه‌ای که نورپردازی و دکوراسیون معمول مراسم سخنرانی را ندارد،«حرفه‌ای» نیست، کارگری‌ست، زمخت است، اما لطیف هم هست.

آغاز سخنرانی شما، شبیه هیچ سخنرانی‌ای که تا کنون شنیده‌ام نبود:«ما آمده‌ایم تا بگوییم...».
در فصاحت کلام شما که گوشت کلمات از آن بیرون می‌ریخت، این اصل انکارناپذیر مجددا تصدیق می‌شد که «رنج، کلمات را صیقل می‌دهد».
وقتی گفتید:« حقوق ۹۰۰ هزار تومان، پول نان هم نیست»، تاکید تمسخرآلودتان بر کلمه «نان» دچار چنان ظرافتی در معنا بود که هیچکدام از «آشغال»ها آنرا نخواهند فهمید.

بی‌تردید سخنرانی دلیرانه شما که از این حیث مرا یاد خطابه‌های هملت می‌اندازد، برگ دیگری از اسناد و مدارک انکارناپذیری خواهد بود که در تاریخ نانوشته رنج به عنوان «گواه بلاغت رنجدیدگان» ثبت و ضبط خواهد شد.

این بلاغت و فصاحت، ناشی از کسر کردن تمامی اضافات و زلم‌زیمبوهایی بود که «بیان دقیق رنج» را از هر شکلی از بیان ریاکارانه و عافیت‌طلبانه جدا می‌کند.

قسمی از قلع‌وقمع کلمات اضافه و تزئینی که هیچ راهی برای جرح و تعدیل دردها باقی نمی‌گذارند تا حدی که هیچ مخاطبی نمی‌تواند دلالت بی‌نقص دال‌ها بر مدلول‌هایی که در زنجیره‌ای از ظلم و زحمت به یکدیگر تافته شده‌اند را انکار کند.

این است آن زبان بلیغ و سلیس دورانی که نورافکن‌های بزرگی دارد، موش‌ خرماهای «در چهارچوب» و کارمندصفت‌ها در آن میدان‌داری می‌کنند و کلمه «گفت‌وگو» تنها برای سرکوب حقیقت به کار برده می‌شود.

این است آن عبور جادویی و باشکوه از «خشم به خنده،» از لکنت به بلاغت، از کودکی به گشودنِ تاریخ.

این است آن شیوه‌ای از بیان که در همان لحظه‌ای که وضعیت را توصیف می‌کند، در حال تغییر دادن آن است.

دی‌ماه ۹۶- روزهای آخرش

@Kajhnegaristan