«عشق بر اساس خوانشی از مایکل هارت» …عشق یک عمل منفعل یا برانگیخته نیست بلکه استراتژی فقراست

"عشق بر اساس خوانشی از مایکل هارت"


عشق یک عمل منفعل یا برانگیخته نیست بلکه استراتژی فقراست. فقرا بخاطر ضعف در برابر کل نیاز دارن تا اتحاد، همیاری و یکسان سازی در امر مشترک رو ترویج کنن تا قدرت پیدا کنن. برای همین عشق رو بصورت یک نسخه ی سیاسی به ادمها تحمیل کردن. بنابراین اگر شما عاشق میشید اصلا ربطی به درونیات شما نداره بلکه این باور به شما تزریق شده.

اما عشق فرایندی تباه کننده ی فردیت داره؛ یعنی در عشق هدف یکسان‌سازیه. تو باید کسی رو دوست داشته باشی که شبیه توست. همسایه ت رو دوست داشته باش که شبیه توست، خانواده ت رو دوست داشته باش و همه ی اینها یعنی دوست نداشتن کسانی که شبیه تو نیستند. ملی گرایی و نژادپرستی از همین عشق تباه ناشی شده.
در عشق به جنس مخالف هم باید کسی رو دوست داشته باشي که تماما مثل تو از جنس تو باشه و این ایده ی تجاری رو میفروشن که باید نیمه ی گمشده ت رو پیدا کنی. برای اینکه با کسی شبیه خودت باشی در حقیقت باید خودت رو از فردیت بندازی و شبیه همگان بشی، یعنی انسانی یکسان با بقیه که امیال و خواسته هاش هم مثل همه ست. این بزرگترین تباه کنندگی عشق بود که انسان رو نابود کرد و از فردیت انداخت.
دیگه بجای اینکه آدمهای مختلف و متفاوت در کنار هم شکلی از هستی بسازن، مجبور شدن همه مثل هم بشن تا جامعه ای قراردادی و مرده بسازن، آدمهایی مورچه وار که در خدمت کل باشن و طبق دستور عاشق بشن. اما برعکس؛ تفاوت عامل آفرینشه.

در اقتصاد هم عشق نابودگر است. طبق نظر مندویل؛ این عشق نیست که شکوفایی و پویایی ایجاد میکنه بلکه فساد عامل پویاییه. فساد، آز، نفع شخصی عواملی هستن که هرکسی در جامعه برای خودش اقدام میکنه که در ازاش ما هم بهره میبریم.
نان و گوشت از انسان دوستی نانوا و قصاب به ما نمی‌رسد بلکه باید از منفعت طلبی نانوا و قصاب تشکر کنیم که عامل این بوده.
کندوی عسل، اگر قرار باشه اخلاقی و اتوپیایی باشه، مثلا خدا فساد رو از کندو برچینه، در اونصورت فساد و آز زنبورهای نر از بین بره، پس از مدتی کندو هم از بین میره.

اما نکته ی جالب دیگه باز هم روی مثال زنبور میمونم. گونه ای گل ارکید وجود داره که هورمونی ترشح میکنه تا زنبور بی عسل رو برای رابطه ی جنسی جذب کنه. زنبور جذب میشه و الت‌ رو وارد شاخک های ارکید که از روی آلت زنبور شبیه سازی شده فرو میکنه و بین زنبور و گل سکس ایجاد میشه. سکسی فقط برای لذت از دوگونه ی مختلف که هرکدوم فردیت و تفاوت خودشو داره. در عین حال این وسط هم زنبور لذت میبره و هم گل ارکید اینجوری تکثیر میشه. ژیل دلوز این نوع رابطه رو ستایش میکنه چون هیچکدوم از طرفین همچون کارگر فرمانبردار نیستن و بجاش خودی مشخص داره که هیچ تلاشی نمیکنه خودش رو شبیه طرف مقابل کنه.


@Kajhnegaristan