ادامه👆. هر کدام از اینها می‌تواند دقایقی (moments) باشد در میان دیگران سوژه

ادامه👆
سوژه ی هگلی را نباید با سوبژکتیویته به عنوان ِ یک عاملیت (agency) تک افتاده و یک سویه به منظور ترکیب بازنمایی ها- و نه حتی با سوبژکتیویته به مثابه ی درونی بودن(interiority) انحصاری ِ یک شخصیت- اشتباه گرفت. هر کدام از اینها می تواند دقایقی (moments) باشد در میان دیگران ِ سوژه. با این حال خود سوژه از این دست نیست. در یک کلام: سوژه ی هگلی تمامی ِ خود به خویشتن (self all to itself) نیست. برعکس، اساسا – آنچه (یا آنکه) تمامی جوهر را حل می کند – هر نمونه ا ی که تاکنون ارائه شده ، که اول یا آخر، بنیانگذار یا پایانی فرض شود، قادر است در خود قرار گرفته و در اربابیت و یا بندگی اش لذتی مدام را تجربه کند. خواننده ی هگلی که قادر به درک این مقوله نباشد، قادر به فهم هیچ چیز دیگری نیست: او به شکلی خرافاتی، مفهومی ایدئولوژیک از “سوژه” را پیش انگاشته است – مفهومی که غیرفلسفی، فردگرایانه، اگوئیستی و “لیبرال” است – و یا مفهومی که دست کمی از ایدئولوژیک ، “کمونیستی “، ناسیونالیستی و یا امپریالیستی بودن ندارد.

سوژه عبارت از همان چیزی ست که انجام می دهد، یعنی عملکردِ آن ، و عمل ِ آن، تجربه ی آگاهی ِ امر سلبی از جوهر است، به مثابه ی تجربه و آگاهی ِ انضمامی از تاریخ مدرن جهان – که بعلاوه گذار ِ جهان است از طریق ِ سلبیت ِ خویش: از دست رفتن ارجاعات و به طور کلی ترتیب ِ یک “کیهان” (cosmos , mundus). بدین وسیله در معنایی جدید عبارت است از جهان-شدن (becoming-world). درون ماندگار و بیکران می شود. این جهان تنها این جهان است؛ هیچ معنای دیگری ندارد و بدین طریق است که جهان ِ تاریخِ –جهان ( the-history-of-the-world) است ( تاریخ به مثابه ی حرکت ِسلبیت معنا می یابد، با این حال تا آنرا به پایان نرساند، معنایی ندارد). به طور همزمان- و این همان زمان است، وجود ِ انضمامی ِ سلبیت– این جهان، قلمرو امر کرانمند ، در خودش کار بیکران ِ سلبیت را پناه داده و افشاء می کند که در حقیقت عبارت است از بیقراری ِ معنا (یا تا آنجایی که به “مفهوم” مربوط است، آنگونه که هگل نام گذاری اش می کند: بیقراری ِ تصورِ خویشتن (conceiving-itself)، ادراک خویشتن (grasping-itself) و پیوند دادن- خویشتن- به – خود (relating-itself-to- self) – که در آلمانی begreifen به معنای “فهمیدن”، “چیزی را گرفتن” و یا ” درک کردن” است). بدین طریق است که ، در بیقراری درون ماندگاری، روح جهان، می شود. نه در جستجوی خویشتن است ( گویی برای خود پایانی بیرونی بوده است) و نه خودش را می یابد (گویی چیزی اینجا یا آنجا بوده است)، و در عین حال خود را به دست می آورد: بیقراری ِ زنده ی تاثیر گذاری ِ انضمامی خویش است.

روح یک موجود ساکن نیست که برعکس موجودی کاملا بیقرار (unruhig: ” دچار دردسر” ، ” التهابی” ” بیقرار” ) ، فعالیت ناب، سلب کننده و یا ایدئالیته ی هر دسته بندی ثابت ِ فهم (intellect) انتزاع کننده؛ و نه به شکل انتزاعی ساده که در ساده بودن خود، همزمان متمایز کننده ی خویش از خویش است؛ نه ماهیتی که تاکنون تمام شده و پیش از تجلی ِ خود کامل شده باشد، در حالی که خودش را در پس ظواهر خود پنهان می کند بل ماهیتی ست که به راستی تنها به واسطه ی اشکال معین ِ تجلی-خود (self-manifestation) واقعیت دارد. [فلسفه ی ذهن]

این جهان ِ حرکت، تغییر، جابجایی و بیقراری، این جهان که قاعدتا و به شکلی ساختاری بیرون خویش ایستاده است، این جهان که طبیعت در آن زیست نمی کند که از خودش به درون کار و تاریخ قدم می گذارد، این جهان که امر الهی در آن زیست نمی کند که خود را ورای تمامی پیکره هایش تخلیه می کند – این جهان به سمت هیچ پایان یا نتیجه ای به جز خودش حرکت نمی کند، و حتی به سمت یک مکیدن مجدد یا تصعید بیرونی بودن خویش نمی رود. با این حال بدان معنا نیست که این حقیقت بی رحم جایگاه های ساده ی وجود است: در آن صورت، بیقراری ِ آگاهی، خود بُعدی از تجربه اش نبود- و یا به تعبیری دقیق تر، نه تجربه وجود داشت و نه تفکر. بیقراری، خود پیش از این در کار و در مخاطره به تفکر در می آید.

بر این اساس جهان یک نتیجه ی ساده نیست – حتی نتیجه ای هم ندارد. جهانی ست که خود به حرکت خودش منجر می شود و تفکر ِ این حقیقتِ خود آن، خودش(خود جهان) است که متناوبا عبارتست از یک حرکت و یک بیقراری – تا حدی که در حقیقت بیقراری ِ خویش است، برای خویش، و در باب خویش نا آرام است؛ و این بدان خاطر است که خودش را به عنوان دیگری ، و تا بینهایت در دیگری ، متجلی می کند. بنابراین تفکر هگل مبدل به فلسفه ای می شود که خودش را دچار دگردیسی می کند و ، به دنبال هگل، عملکردها و گفتمان فلسفه هرگز به شکلی صریح دگرگون ساختن خود را در بیرون خود و/یا بازگشت به درون خود متوقف نکرده اند، و هرگز از تکرار و خلق دوباره ی خود حتی تا حد متهم کردن و برانگیختن خود باز نایستاده اند.
ادامه...👇
@Kajhnegaristan