این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
«ناقوس مرگ اصلاحطلبی»
"ناقوس مرگ اصلاحطلبی"
✍ پویا ایمانی
کمترین پیامد رویدادهای یکی دو هفتهی اخیر عیانشدن یککاسگی مطلق حکومت و بستهشدن دفتر اصلاحطلبیست. مردهی متحرکی که با نام «جریان اصلاحات» میشناختیم و سالها بود بهاستثنای موسم انتخابات مثل زائدهای بیمصرف دنبال نظام روی زمین کشیده میشد، با انتحار سیاسی خاتمی یک بار برای همیشه منطق مبناییش را آشکار کرد: بخش بزرگی از مردم دشمن و دسیسهگرند. بین این تعابیر خاتمی با «خسوخاشاک» احمدینژاد حتا یک قدم هم فاصله نیست. کل بیست سال گفتار اصلاحطلبی که از همان آغاز مثل ویروس توی مفهوم «امید» خانه کرده بود تا بعد سر فرصت آن را از معنی تهی کند و به شکلی پارودیک ازش «دال شناور» (بخوانید یک پول سیاه) بسازد حالا دیگر یک کلمه هم برای گفتن ندارد. و چه بهتر. حالا دیگر بعید است بسیاری از دوستان ما در توهم ترکیبهای مهملی چون «حاکمیت دوگانه» یا «خلاءها و شکافهای درون حکومت» دستوپا بزنند یا از اینجور مفاهیم میانتهی به محملی برای مقاومت و عمل سیاسی تعبیر کنند. حالا با شبیه و شبح طرف نیستیم. این هیجانزدگی وسوسهانگیز را که مدام توی گوشمان نجوا میکند «یعنی واقعاً ممکن است …؟» معلق کنیم و بهعینه ببینیم این رویدادها هر سرانجامی داشته باشند، دیگر بی هیچ توهمی روبهروی تمامیت نظام ایستادهایم. بله دشمنایم. به روح پارانوییکی که همهجا دنبال دشمن میگردد باید دشمنی ناب هدیه داد. به بُت بادکردهای که همه را محارب میبیند باید حرب پیشکش کرد. دوچندان روی دست حریف خواندن همیشه استراتژی بازی بزرگان بوده. حاکم/دشمن وقتی با زمزمههای «عبور از خاتمی» مواجه شد با استادی تمام همهچیز را دوچندان به ماقبل خاتمی برگرداند. حالا بازی برندهی ما فقط میتواند دوچندان گذرکردن به مابعد میرحسین باشد. این تنها راه خروج از ملانکولی فراگیر و مهمتر تنها راه تلاقی این خروج با تکوین سوژگی سیاسیست. از فحاشی رقتبار خاتمی به مردم تا آدرس غلط دادنهای جهانگیری و باقی اصلاحطلبان، از بهت و سکوت آپولوژیستهای ماوراء بحار تا اغمای دلبستگان متعصب لیبرالیسم سیاسی که در فضیلت محافظهکاری و مذمت انقلاب انشاها نوشتند و تمام آیندگی و پویایی سیاست را به «امنیت» تحویل کردند و کنشگری را جز در قاب تنگ بیانیههای دم انتخابات و تهییج پوپولیستی به مشارکت نجستند ــ و این وسط قطعاً وضع دانشجویان علوم انسانی خارج از کشور که آن بیانیهی کذا را امضا کردند از همه خجالتآورتر و معنیدارتر است ــ یک چیز ثابت شد: خیلیها از همهچیز جا مانده بودند. آنقدر جا مانده بودند که حکایتشان، به قول فیلسوفی، شد حکایت آن فیگور کارتونهای دوران کودکیمان که حین تعقیب-و-گریز برای مدتی روی هوا میدوید تا اینکه کسی از آن پایین به یادش میآورد فلانی داری روی هوا راه میروی! و بعد میافتاد. پیام مردم این روزها توی خیابانها روشن بود: دارید روی هوا راه میروید!
@Kajhnegaristan