همین که هدیه را مشخص کنیم، آن را از بین برده‌ایم

همین که هدیه را مشخص کنیم، آن را از بین برده‌ایم. مشخص کردنِ هدیه یعنی این‌که آن را چیزی قابلِ تشخیص در میانِ چیزهایِ قابلِ تشخیصِ دیگر بدانیم و این چیزی نیست جز فرآیندِ از بین رفتنِ هدیه. و این بدین معنا است که تفاوت میانِ رویداد و نهادِ هدیه به‌خودیِ‌خود، و ویرانیِ آن همیشه باید ملغی شود. هدیه به منزله‌ی هدیه در حدِ نهاییِ خود، نباید به منزله‌ی هدیه ظاهر شود: نه برای دهنده و نه برای گیرنده. هدیه نمی‌تواند هدیه باشد مگر این‌که به منزله‌ی هدیه حاضر نباشد. نه برای دهنده و نه برای گیرنده. اگر گیرنده هدیه را بگیرد و آن را به منزله‌ی هدیه نگه دارد، آن چیز دیگر هدیه نیست. و کسی هم که آن را می‌دهد نباید آن را ببیند یا آن را بشناسد. در غیر این صورت فرد به محضِ این‌که قصد می‌کند هدیه بدهد، در این آستانه قرار می‌گیرد که خود را به طرزی نمادین تایید کند، خود را ستایش کند، خود را تصدیق کند، به خود افتخار کند، به خود تبریک بگوید، او به طرزی نمادین ارزشِ آن‌چه هدیه داده است یا قصد دارد هدیه بدهد را به خود بازمی‌گرداند.

( #ژاک_دریدا، زمان هدیه‌ی داده شده، به نقل از کتاب " #فلسفه‌_فون‌_تریه "، ترجمه‌ی سحر دریاب)


@Kajhnegaristan