جز آدمی نزاد ز آدم در این جهان. وینها ز آدم‌اند؟ چرا جملگی خرند!؟

دعوی کنند گرچه براهیم‌زاده‌ایم. چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند. «ناصرخسرو». دلم طوری آتش گرفت که از تقریرش عاجزم. در صورتی که اگر ملت ما فقیر و عاجز و بی‌علم و قاصر نبودند و اصول مدافعه‌ی قلمی در افکار عامه فرنگ را می‌دانستند ناچار اسامی زنان و اطفال مقتول را که بلاشک عده‌شان زیاد است ثبت و جمع می‌کرد لکن بیشتر از مظلومیت مادی، مظلومیت معنوی آنها قابل ترحم است … علاوه بر شقاوت‌های روزانه‌ی او از مثله‌ی اعضا و بریدن گوش و دست و پا و غیره، و دار زدن احرار که هر چند روز یکی واقع می‌شود و گمان می‌کنم دیگر خبرها به جرائد فرنگ نمی‌رسد مگر در موقع قتل یکی از مشاهیر که تلگراف می‌کنند …. نامه‌ی شماره نوزده. از نامه‌های تبریز. ادوارد براون. ای پسر هیچ دل شکسته مباش. ...
  • گزارش تخلف

بسته‌ی نوروزانه‌ی چشمه رسید. منتظرش بودم. امروز تا رسیدم اول سراغ همین بسته را گرفتم

کمی بعد رسید …برای منی که حالا چند سال است خودم مستقیم درگیر کار نشر هستم آشکار است که برنامه‌ریزی چنین بسته‌هایی چقدر وقت و انرژی و هزینه برده است. چقدر زحمت داشته است و پشتش چقدر تجربه خوابیده تا این رعایت آداب و حرمت شکلی چنین شکیل بگیرد …به خانواده‌ی کیاییان و درست‌تر به خانواده‌ی کاردرست چشمه تبریک می‌گویم. همیشه سبز باشید و بمانید …فریاد ناصری شاعر و مدیر نشر حکمت‌کلمه ...
  • گزارش تخلف

سمعته (اباسلیمان السجستانی) یقول نزلت الحکمة على رؤس الروم و السن العرب و قلوب الفرس و ایدی الصین

المقابسات || ابوحیان التوحیدی. از ابوسلیمان شنیدم که گفت حکمت نازل شده بر سرهای یونانیان و قلب‌های ایرانیان و زبان اعراب و دست‌های چینی‌ها!
  • گزارش تخلف

طبیعی، ضروری و پیامد.. فریاد ناصری

فیلسوف در مقام موجودی که تاکنون بیش از همه بر روی زمین گول خورده است حق دارد … بدگمان باشد. (نیچه، فراسوی نیک و بد: ۷۵).. هر چیزی ممکن است اما هر ممکنی ضروری نیست انسان‌ها از دل زیست و تجربه‌هایشان قواعدی کشف می‌کنند و بعد آن قواعد را به تمام دوران‌ها بسط می‌دهند به‌طورمثال ممکن است از دل یک نگاه شهوتناک ناگهان خردمندی روشنی سر برآورد (اشاره به قطعه ۲ فراسوی نیک و بد نیچه) اما به‌ضرورت برای رسیدن به خردمندی روشن نباید زندگی را وقت شهوت کرد یا ممکن است که نابسامانی خانواده و والدین منجر به ناهنجاری و بزهکاری فرزند خانواده شود اما هیچ انسانی نباید آزادانه بزه کند و بعد همه چیز را حواله دهد به این‌که زندگی خانوادگی من سامان نداشت و من چنین شدم این را روانشناسان هم می‌گویند …. جمله آخرین فرد دقیقن اشاره به این دارد که او ممکن‌هایی را که انسان‌ها از دل تجربه‌هایشان احتمال داده‌اند برای خود ضروری کرده است. در دوره‌ای بیشینه‌ی روشنفکران ادبی و هنری ایران فرض را بر این گذاشته بودند که ممکن‌های تحقق‌یافته‌ی چهره‌های برین عالم هنر گذشته ضرورت زندگی آن‌هاست و بیشتر الگوهایشان غربیان بودند. اگر سا ...
  • گزارش تخلف

کشف حجاب طاهره سرانجام جایز شمرده شد.. (گاهی به گذشته‌ات نگاه کن؛ بخش ۲)

امیر ترکاشوند، ۱۳۹۷/۱۲/۱۹. همه می‌دانید زنان در عصر قاجار چگونه خود را می‌پوشاندند و دست‌کم از طریق سریال‌هایی که آن دوران تا اواسط عصر رضاشاه را به تصویر کشیده، با حجاب عصر قجری (که علاوه بر چادری کاملا پوشا همچنین از پرده‌ای (=حجابی) آویزان بر روی چهره، یعنی پوشیه یا روبنده، استفاده می‌کردند) آشنا هستید. این پرده! ناموس دین و حفاظت از آن، جدی‌ترین دغدغۀ متدینان آن دوران بود …گذشته از این پوشش غلیظ، اساسا زنان، پرده‌نشین و در اندرونی بودند و نه تنها هیچ حضور اجتماعی نداشتند بلکه به ندرت از خانه بیرون می‌رفتند و به اصطلاح آفتاب مهتاب ندیده بودند و این ویژگی! ارزش به شما می‌آمد …بانو زرین‌تاج قزوینی ملقب و متخلص به طاهره، نخستین زنی در آغاز دوران معاصر بود که در آن تنگنای غلیظ و نفس‌گیر،. هم سنت غلط پرده‌نشینی را شکست، به تحصیل علوم دینی/رایج پرداخت و فعال جامعه شد. و هم بدتر از آن، این‌که چندان اعتنایی به استفاده از آن پرده/حجاب (یعنی روبند و پوشیه) از خود نشان نداد و با چهرۀ نمایان! و بی‌پوشیه دیده شد! و به دنبال همین امر، برخی متشرعان از آن زمان تاکنون (اکثرا بی‌توجه به شرایطی که طاه ...
  • گزارش تخلف

زن بودن یا دیده شدن، انحراف تاریخی و فکری.. زن بودن یا دیده شدن، انحراف تاریخی و فکری

(یک یادداشت در دو بخش). فریاد ناصری. -.۱) میل شدید به ابژه کردن زن. آنچه این روزها، در ظاهر امری نو و مترقی به‌نظر می‌آید در عمیق‌ترین لایه‌های خود، پیوندهای محکمی با نقاط تاریک سطه و نظم‌ وضع موجود دارد و آن چیزی نیست جز بخش‌های مختلف سایت‌ها و مجله‌های گوناگون با عناوین مختلف‌ درباره‌ی زنان، این بخش‌ها درمیان بخش‌ها و فصل‌های دیگر یک نشریه، قرار دادن‌ زن در میان دیگر موضوعاتی‌ست که باید بررسی شود، شناخته شود و مثل یک جسد بر میز تشریح کسان قرار گیرد، نه تنها زن را به سمت آن جایگاه اصلی خود نمی‌برد و آن را نشان نمی‌دهد، بلکه در یک رفتار حق به‌جانب کماکان آن را مثل هزار چیز دیگر، هزار بحث دیگر، چیزی قابل شناخت و بررسی می‌داند. مشکل من نه در شناخت و بررسی است که انسان هر روز و هر روز بیشتر از پیش نیاز به بررسی خود و موقعیت خود دارد تا از این رهگذر بیشتر خود را بشناسد، مشکل از آنجا آغاز می‌شود که زن نه در مقام زن- انسان، که با این حرکت‌ها در مقامی دیگر به مثابه‌ی هر چیزی جز انسان، نشان داده می‌شود و این همان باز تولید نگاه مسلط مردانه است به زن، و گذاشتن وقت و فضایی این چنین به مثابه‌ی ...
  • گزارش تخلف

شرح من از من:.. درود بر تو. عالم اوراد (حاشا)، عالمی دیگر بود، عالم سربازها هم

قبل از سربازها من دوری دهانی را تمرین کرده بودم که رفته‌تر بود برای همین پخته‌تر بود؛. چون پیش از منش رفتگان زیاد داشت دیگر نرفتمش. راه من تازه در سرزدن افتاده است به خودم.
  • گزارش تخلف

پخش این خبر ویژه‌ی چاق‌وچله در اخبار تلویزیون تعجب ندارد؛ به هر حال پای شاعر نظرکرده‌ی نظام و محبوب بیت در میان است

جیب مردم و نظام ندارد که. کأنه خانواده. گوارای وجود مبارک‌شان. مردم هم نان‌شان را قاتق می‌کنند تا «فضلای» خانواده مشکل گوارشی پیدا نکنند خدانکرده.. اما این‌که اعلام می‌کنند چاپ‌های دوم و سوم و چهارم کتاب شعر جدید «یکجا در یک روز» منتشر می‌شود، بامزه است. از قید پنهان‌کاری در تقلب هم گذشته‌اند. دم صداقت‌تان گرم والله!. ...
  • گزارش تخلف

هر روز به چهره‌ی این زن نگاه می‌کنم. به دستانش که قلاب بندها شده‌اند. اورکت و شلوارش

اما بیش از هر چیز سیر نگاه و چشمانش، چشمان خسته‌اش مرا مجذوب کرده است. خشم و خستگی اش اما او را به نشستن و ناسزا گفتن نکشانده بلکه بلندش کرده است تا پیش رو ببیند و راهش را بپاید …او پاسدار راه خویش است و آموزگار من …به او سلام می‌کنم در این زمانه که از راه افتادگان زیادند و بر راه روندگان کم. «آن چه زخمی ات می‌کند شفایت خواهدداد. آن چه برده‌ات سازد آزادت خواهد کرد. آن چه می‌کشد برای تو زندگانی ست». مرثیه بر مرگی سهمناک. کلود استبان. علیرضا بهنام. ...
  • گزارش تخلف

طوطی نوشته‌ی زکریا هاشمی ….. ماجراهای یک نفر یکه‌بزن چیز فهم و صاحب هیجانات عاطفی است

زندگی یکه‌بزن [هاشم] و رفیق‌اش [بهروز] دور دائمی است از خانه تا عرق‌فروشی و بعد شهرنو. آیا هاشم دنباله‌ی قهری نسل داش آکل و نمونه‌ی انحطاطی آن است؟ آیا او قربانی چنبره‌ی این سلوک و این زندگی قدری‌مآب نیست؟ آیا او که ماشاءاله هزار ماشاءاله، ده تا جاهل را حریف است و ده بطر عرق را در یک مجلس سر می‌کشد و جماعت فواحش، ریز و درشت خاطر خواه‌اش هستند و میل جنسی‌اش مثل ظرفیت باده پیمایی‌اش بی‌پایان و بی‌تشفی است از چیزی رنج می‌برد؟ آیا «طوطی» قصه‌ی وحشی‌گری و مرارت و جدان‌هایی است که در لجن چیزی مبهم را می‌خواهند فراموش کنند؟. همه این سئوال‌ها هست. اما حوادث کتاب آن‌ها را طرح نمی‌کند، بهتر است بگویم نویسنده دلش می‌خواسته این سئوال‌ها به ذهن خواننده‌اش متبادر شود و با یک «اختیار دارین» فروتنانه؛ اما در باطن مغرورانه به آن پاسخ مثبت بدهد. پس اینجا مسئله برعکس می‌شود نویسنده‌ی کتاب [نه قهرمان کتاب] برای خودش رویاهایی دارد، امیالی که از هذیان برخاسته‌اند، تجربه‌هایی که چه خوب بود [مثل حوادث کتاب] اتفاق می‌افتاد و بدین منوال کتابی که داعیه‌ی عکس‌برداری دقیق از زندگی را در خودش مستتر کرده، به قلب کرد ...
  • گزارش تخلف

از زندگی تیپ تکیه می‌کند این نوع آدم‌ها را می‌توان تیپ‌های ساده یا بسیط نامید

اما در آفرینش شخصیت با وجود مشروط کردن شخصیت به وضعیت طبقاتی او و نیز روابط جاکم بر جامعه، همچنین گذشته تاریخی و فرهنگی آن، ویژگی‌هایی به او نیز می‌دهد که به خاطر بعضی از مشغله‌های انسانی با وجود گذشت زمان و سپری شدن یک دوره‌ی تاریخی همچنان جذاب‌اند که به این‌ها شخصیت رمان می‌گوید. با این توصیف هاشم هر جایی که شیوه‌ی رفتاری‌اش در هر خانه متفاوت است و بخش اعظم رمان، در مواجه با طوطی (هاییده) در خانه‌ی شهین، با نمایش فردی لال، در این شرایط می‌افتد و باید تا پایان سیر رمان، در همان وضعیت بماند، جذاب و ماندگار نیست؟ گره‌ای که لال‌بودن به شخصیت و وضعیت می‌دهد تا نهایت در پایان رمان، به حل آن نه به شیوه‌ی عامه‌پسندانه که به شیوه‌ای مطابق با شخصیت بپردازد. گره‌ای که خواننده و روای از ابتدا چیستی آن را می‌دانند و منتظرند که برای شخصیت‌های خانه‌ی شهین این گره گشوده شود. که اگر با تیپ مواجه بودیم یا ادبیاتی در زمره‌ی ادبیات عامه‌پسندانه، اندیشه‌ی گشایش زبان که اندیشه‌ی طوطی بود نه به عنوان یک بازی، که به عنوان حقیقتی از آغاز رمان، بخشی از هاشم می‌شد اما تغییر آن به یک بازی بین بهروز و هاشم و زنا ...
  • گزارش تخلف