جدیدترین نوشته‌ها

✅ جوابیه فرزندان اول. آرزو درزی | بی قانون

هفته گذشته که در این ستون برخی پشت پرده‌ها راجع به شایعات پیرامون فرزندان آخر بر ملا شد، فرزندان اول هم لب به اعتراض گشودند و برای ما پیام‌های بسیاری ارسال کردند. از آنجا که ما به عدالت، فرصت برابر و آزادی بیان به شدت معتقدیم و اطلاع‌رسانی درست و صادقانه را وظیفه خود می‌دانیم، پیام‌های این عزیزان را عینا برای‌تان نقل می‌کنیم:. - ما هروقت هر چی واسه خودمون خریدیم با رمز «بچه‌اس دلش می‌خواد، بهش بده» ازمون گرفتن دادن بچه کوچیکه، یا در بهترین حالت باید از هرچیزی چندتا می‌خریدیم که بقیه بچه‌ها دلشون نخواد. واسه همینم از خیرش می‌گذشتیم. حالا بچه کوچیکا واسه ما شاخ شدن از مصائبشون می‌گن؟. - شما بچه آخرها خیلی نمک نشناسین. ما سال‌ها با مامانمون دعوا کردیم که بذاره قبل از اینکه شوهر کنیم ابروهامونو برداریم؛ تا بالاخره تونستیم تو ۳۰ سالگی به این مهم دست پیدا کنیم. حالا خود مامانم می‌ره واسه خواهر کوچیکه‌م وقت آرایشگاه می‌گیره و حواسش هست یه وقت ابروهاش دِفرمه نشه. شما همه این آزادی‌ها رو مدیون مایین!. ...
  • گزارش تخلف

✅ بذار تو وانِ خودم باشم. شایگان ابراهیم‌پور | بی قانون.. از قدیم و ندیم جای عجیبی بوده

اون موقع‌ها مردم بعد یه هفته یا دو هفته که می‌دیدن کسی حموم نرفته، به زور می‌فرستادنش حموم عمومی. قبلا حموم یه مکان عمومی بود. یعنی همزمان اینکه داشتی پای محمود خان درشت‌بین رو سنگ پا می‌کشیدی، امیر آقا قلعه کهنگی داشت سرت رو می‌شست و یه فرد ناشناس خیلی آروم شونه‌هات رو مشت و مال می‌داد. تنها کاری که از دستت برمیومد این بود که شل کنی عضلاتت رو و لذت ببری از آواز و چه چه‌های همایون قجریان. البته از شواهد تاریخی می‌شه فهمید که حموم‌های قدیم اونقدرها هم گل و بلبل نبودن وگرنه چه دلیلی داشت حسنی نیاد بریم حموم؟ اونم توی ده شلمرود که از قضا تک و تنها بود. یعنی حاضر بود غم تنهایی اسیرش بکنه اما نره حموم. البته فکر کنم اگه منم جای حسنی بودم تنهایی رو ترجیح می‌دادم به بودن با فلفلی و قلقلی. طبیعیه دیگه. ...
  • گزارش تخلف

✅ همان به که هیچ‌کس سر جای خودش نیست. عابد کریمى | بی قانون

از طریق عروس خاله‌ام یک مرکز مشاوره یافته بود. به گفته اطرافیان مطلع و با تجربه در امر مشاوره درمانی یکی از مشاوران مرکز به نام آقای آرمانی خیلی معروف و معجزه‌گر است. گویا هرکس به او مراجعه کرده زندگی‌اش زیر و رو شده و خوشبختی و موفقیت چون سیل بر خانواده او نازل شده است …همسرم پیش از من برای مشاوره رفت. وقتی برگشت گفت: وااای نمی‌دونی این مشاور چطور با سکوت، لبخند و گاهی قهقهه‌هایش‌ راه حل مؤثر می‌ده و معجزه می‌کنه. در مورد نداشتن اعتماد به نفس تو، بی‌کاریت و عصبی بودنت هم باهاش حرف زدم. گفت باید خودش بیاد، به زور برای دو هفته دیگه نوبت گرفتم. در طول این دو هفته مدام فکر و ذهنم درگیر بود. یعنی این مشاور برای مشکلات و زندگی زناشویی کوتاه و چند ماهه من و همسرم راه حلی دارد؟. روز مورد نظر فرا رسید. ...
  • گزارش تخلف

✅ قهرمان تو کیه. نسیم نوحه‌خوان | بی قانون

از بازی‌ها و شادی‌های شیرین راه مدرسه فقط استرس روزایی یادمه که تو خونه برای لقمه نون پنیر، نون نداشتیم و اون روز تو مسیر مدرسه هرچی من و بابا به مغازه آقا بهروز نزدیک‌تر می‌شدیم بیشتر نفسم تو سینه حبس می‌شد ولی بابام مثل همیشه با برداشتن آن جلد قرمز استوار روی همه رویاهام خط می‌کشید. الان که برای خودم یه پا متخصص تغذیه شدم قدر اون گرانقدر رو می‌دونم و این هیبت و سلامتی رو مدیونش هستم و تصمیم دارم اگه روزی بچه‌دار شدم این نوع تغذیه رو به عنوان خاطره مشترک سه نسل منتقل کنم تا ادامه‌دار بشه. همیشه بعد از یه تفکر عمیق تصمیم می‌گیرم این بزرگوار رو سرلوحه زندگیم قرار بدم، ظاهر ساده‌اش که از ازل با همین لباس قرمز با عکس یه فنجون چای و چند خوشه گندم ظاهر شده و هیچ وقت مد و نگاه مردم براش مهم نبوده، همیشه در دسترس بوده و به داد دل مردم رسیده، خودشو برا هیچ کس نمی‌گیره و اگه همون فلش سفید رو بگیری از روبان قرمزش رد بشی خیلی راحت می‌شه بهش رسید. این دوست بی‌شیله‌پیله من با همین اخلاقش تونسته تا الان یه کارخونه رو سرپا نگهداره. به خودم واجب دونستم که بعد این همه سال الان دینم رو بهش ادا کنم و بیش ...
  • گزارش تخلف

✅ سگِ صورتیِ افسردگی!. فائزه موسوی‌نسب | بی قانون

روز صبح، وقتی گرگور سامسا از خواب‌های مضطرب بیدار شد، طبق عادت موبایلش را برداشت تا به گرگور سارا نامزدش پیام صبح بخیر همراه با بوس و قلب بدهد. ممکن است بپرسید چرا اسم‌های‌شان مثل خواهر برادرهاست؟ که باید بگویم چون این داستان قرار بود در قالب کارتون از صداو سیما پخش شود!. همین که قفل گوشی‌اش را باز کرد، با موجودی روبه‌رو شد که شبیه خودش بود ولی خودش نبود. با خود گفت: وای دارم چی می‌بینم؟ دو تا گوش و یه پوزه می‌بینم! بله او به یک سگ زیبا تبدیل شده بود! گوشی را به گوشه‌ای انداخت و با ناراحتی سیگاری روشن کرد …باید واقعیت را می‌پذیرفت. تمام نگرانی‌ها و کارهایش یک طرف، دیدار امروزش با گرگور سارا به مناسبت ماهگردشان هم یک طرف! ...
  • گزارش تخلف

✅ چاپلین خطاب به پسرش: خودت را لایک نکن!. میثم ابراهیم نژاد بازرگانی | بی قانون.. پسرم پارگین!

خوبی؟. حالا که نامه‌ من به خواهرت (جرالدین) همه جا منتشر شده، با خودم گفتم روا نیست که برای تو که پسر منِ چاپلین هستی چیزی ننویسم و مردم ندانند که علاوه بر دخترم جر، یک پارگی هم دارم! ولی هر چقدر فکر می‌کنم چیزی یادم نمی‌آید که بگویم. آنجا هوا چطور است؟ کدام گوری بودی؟ من ماکارونی دوست ندارم! (ناراحت نشو … بالاخره خودت یک روز پدر می‌شوی و می‌بینی که این جملات چقدر پدرانه هستند!) چند وقتی است که در اینستاگرام چرخ می‌زنم و حواسم هست که غرق در لجن شده‌ای! دلبندم، پدر سوخته! برای چه ریکوئست‌های مرا نادیده می‌گیری و جواب رد بهشان می‌دهی؟ ...
  • گزارش تخلف

✅ روسری بادمجونی سیر. علیرضا کاردار | بی قانون

فیلم «روسری آبی» ساخته «رخشان بنی اعتماد» که با بازی عزت‌ا … انتظامی، فاطمه معتمدآریا و گلاب آدینه ساخته شده در سال ۷۳ را دیده‌اید. فیلمی زیبا که در آن سال‌ها جوایز بسیاری برد. تصمیم گرفتیم این فیلم را در شرایط این روزها بازسازی کنیم. امیدواریم از دیدن این فیلم لذت ببرید!. یک کارخانه‌دار میانسال به نام «رسول رحمانی» که دوستانش او را «آرمین رِد هَند» به‌خاطر دست‌های قرمزش صدا می‌کنند، در زمینه رب و سس گوجه‌فرنگی فعالیت می‌کند. رسول یا همان آرمین، مزرعه کشت گوجه‌فرنگی هم دارد که از پدرش به او ارث رسیده ولی مدت‌هاست آن را بی‌استفاده رها کرده و تبدیل به زمینی علفزار شده است. آرمین هر از گاهی چند هکتار از زمین را می‌فروشد و با پولش به چین رفته و رب و سس فله وارد می‌کند و می‌دهد زیر پله کارگاهش برایش بسته‌بندی کنند و در بازار به قیمت خوبی می‌فروشد. آرمین بعد از جدایی از همسرش به دلیل نداشتن تفاهم سر جای پارک خودروهای‌شان در پارکینگ ویلایش، در انزوا زندگی می‌کند و برای رفع انزوایش هر شب از دوستانش دعوت می‌کند به خانه‌اش بیایند و جشن بگیرند تا افسردگی نگیرد. در زیر پله کارگاه آرمین دختر جوانی ...
  • گزارش تخلف

✅ خاطرات خوابگاه شماره ۸۴: سرت رو بذار رو زانوهام خوابت بگیره. طیبه رسول‌زاده | بی قانون

ترم مانده به فارغ‌التحصیلی ترک تحصیل کردم. سال آخر دانشگاه برای خودم اسم و رسمی ‌به هم زده بودم. سه سال ریاست انجمن علمی ‌برایم کلی آبرو جمع کرده بود. از ریاست دانشگاه تا مسئولان حراست من را می‌شناختند. برای همین هروقت جلسه‌ای بود به عنوان دانشجوی نمونه کنار روسا می‌نشستم و به‌عنوان نماینده دانشجوها مطالبات‌شان را مطرح می‌کردم. ولی همه چیز را در روزهای آخر فارغ‌التحصیلی از دست دادم. ۱۵ آذر بود و بچه‌های اتاق، مهمان داشتند و تا دیروقت سر و صدا می‌کردند. از آنجا که یک شب هزار شب نمی‌شد، نمی‌توانستم غرغر کنم که ساکت باشند. قرار بود فردای آن روز به مناسبت روز دانشجو در آمفی تئاتر خوابگاه سخنرانی کنم. ...
  • گزارش تخلف

✅ دود از خود کنده بلند میشه. نسیم نوحه‌خوان | بی قانون

وقت پیش تلویزیون یه آگهی دو وجهی پخش می‌کرد، مثلا می‌گفت: اه خونه که نیست لونه مرغه پاتو دراز می‌کنی به دیوار روبه‌رو می‌خوره، بعد می‌گفت: با اینکه خونمون لونه مرغه ولی خدارو شکر سرشار از آب و دون و صفاست. نتیجه اخلاقی که از این آگهی می‌شد گرفت این بود که در همه احوال شکرگزار داشته‌هامون باشیم. الان می‌تونم بگم با اینکه تک‌تک دیالوگای بعضی سریال‌ها رو حفظ شدیم ولی خدارو شکر تلویزیونی داریم که به همه اقشار اجازه محک زدن خودشونو تو بخش‌های مختلف می‌ده …اگه روزی یه کانال زدیمو دیدیم امیرمحمد به عنوان منتقد سینما دعوت شده و یا کی‌روش اخبار بیست و سی رو با زیرنویس داره می‌گه اصلا تعجب نمی‌کنیم و می‌گیم که خدارو شکر که این دوستان در این زمینه‌ها هم مهارت دارند. میدون دادن به افراد یک بحثه و انتخاب خود افراد هم بحث دیگه‌ای است. مثلا وقتی خداداد عزیزی می‌خواد تیزو بزی توی چمن رو به اجرا بکشونه ما بیننده‌ها هم باید خیلی آماده و رو فرم برنامشو ببینیم که یه موقع از سرعت اجرای غزال تیزپا عقب نمونیم و خدارو شکر کنیم با اینکه فن و فوت اجرا رو نمی‌بینیم ولی کلی خاطره برامون تداعی می‌شه. وقتی خانم باز ...
  • گزارش تخلف

✅ مشکلات لورفتن زبان سرخه‌ای (زنونبین). شاهین قدیانی | بی قانون

زمان مدرسه، وقتی که کلاس‌ها تق ولق بود بچه‌ها برای پیچاندن کلاس توی دستشویی و چند جای دیگر مخفی می‌شدند تا اینکه یک‌بار یکی از بچه‌ها در میان شوخی و خنده به ناظم داستان را گفت و ناظم هم مثل مسدود کردن روش‌های دورزدن تحریم‌ها، تمامی شیوه‌های پیچاندن کلاس را بست. حالا مدتی است که برخی مسئولان اعلام کرده‌اند از زمان جنگ تاکنون برای رمزی حرف زدن از زبان سرخه‌ای استفاده می‌کنند. خب احیانا این موضوع نباید محرمانه باشد و کشورهای دیگر نفهمند؟ مثلا ۶ ماه دیگر دور جدیدی از مذاکرات آغاز می‌شود و طرف ایرانی می‌گوید نظرشما درباره پیشنهاد ما چیست؟ طرف فرانسوی با لهجه غلیظ سرخه‌ای می‌گوید: پیزه مالن! (به درد نمی‌خورد). البته شاید هم مسئولان در حال رکب زدن به کشورهای دیگر هستند مثلا ایران یک تیم مذاکراتی جدید انتخاب می‌کند. طرف غربی مدت‌ها روی زبان سرخه‌ای تحقیق کرده و در مذاکرات به زبان سرخه‌ای شروع به صحبت می‌کند اما طرف ایرانی می‌گوید: اِما نفهمی شمه چی گینی؟! مذاکره‌کننده‌های غربی چند ماه کلاس‌های زبان‌های شمالی می‌روند و دور بعدی مذاکرات را شروع می‌کنند. ...
  • گزارش تخلف

✅ مصائب فرزندان‌آخر. آرزو درزی | بی قانون

لوس، «خودخواه ننر» و «عزیزکرده لج‌درار» همه و همه دروغ‌اند. این شایعات، ناشی از جنگ روانی‌ای است که فرزندان اول علیه ما آغازش کرده‌اند. ما نه خودخواهیم نه لوس. اصلا چطور ممکن است کسی که یک عمر لباس‌های کوچک‌شده‌ فرزندان قبل از خود را پوشیده لوس باشد؟. چطور جرات می‌کنید این وصله‌ها را به ما بچسبانید؟ ما همان‌هایی هستیم که یک عکس از کودکی‌مان در آلبوم فک و فامیل پیدا نمی‌شود. چرا که آلبوم‌های همه، مملو است از عکس بچه اول خانواده که همه سال‌ها منتظر آمدنش بوده‌اند و برایش سیسمونی خریده‌اند. کسی که منتظر ما نبود. ما وقتی آمدیم دیگر همه چیز برای همه تکراری شده بود …ما همان‌هایی هستیم که در خاله‌بازی همیشه نقش‌های بدون دیالوگ نصیب‌مان می‌شد. ...
  • گزارش تخلف

✅ گیم آو توپولز. علیرضا کاردار | بی قانون

و میل» چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین … «میل» هیجان‌زده گفت: «تیزر فصل آخر گیم آو ترونز رو دیدی؟ عزا گرفتم که چرا گرگ و اژدها یخ می‌زنن … چه خاکی به سرم بریزم … وینتر حسابی ایز کامینگ …» «نیریش» با بی‌تفاوتی گفت: «مگه تموم نشده بود؟ باز داره شروع میشه این لعنتی؟ اه!» میل اخم‌هایش را توی هم کشید و گفت: «اه؟ اگه حتی یک سکانسش رو دیده بودی این حرف رو نمی‌زدی!» نیریش گفت: «ده قسمتش رو دیدم، مفت نمی‌ارزید! همش خون و خونریزی و خشونت …» میل با عصبانیت گفت: «فقط یک قسمتش شرف داره به کل این سریال‌های چرتی که صبح تا شب می‌بینی! همه غم و غصه و زرنال، خودمون کم بدبختی داریم که باید غصه این و اون رو هم بخوریم که یا بدهی بالا آوردن، یا شکست عشقی خوردن، یا بچه‌شون نمیشه، یا بچه‌شون سرش چرخیده و مادره داره سر زا میره … اقلا از دیدن این خارجی‌ها لذت می‌بری». به نیریش برخورد و جواب داد: «مرده‌شور همه‌شون رو ببره، مخصوصا اون سانسا استارک گیس‌بریده و اون دنریس تارگرین بی‌ح ...
  • گزارش تخلف

✅ اسمارت فونِ لعنتی. احسان هیدی | بی قانون.. چیز از تولد ۵۰ سالگی مادرم شروع شد

تا قبل از اون آشپزیش فوق العاده بود به نحوی که همه فامیل منتظر بودن تا خونه عمه خانم (البته خیلی وقته هماهنگ کردیم دیگه این‌جوری صداش نزنن، خوبیت نداره) دعوت بشن تا با دست پخت خوبش یه دلی از عزا در بیارن. همه چیز عالی بود و غذاهای خوشمزه مامان اشتیاق برگشتن به خونه رو چند برابر می‌کرد ولی هیچ وقت فکرشم نمی‌کردم که یک کادوی تولد باعث دگرگون شدن اوضاع بشه!. یک‌ماه به تولد ۵۰ سالگی مامان باقی مونده بود و ما در هر فرصتی دور از چشمش مشورت می‌کردیم که چه کادویی بگیریم تا هم خوشحالش کنیم و هم اینکه به دردش بخوره. بابا پیشنهاد ریسیور جدید داد ازونایی‌که همه کانال‌ها رو باز می‌کنه و خواهرم گفت ببخشیدا، تولد مامانه نه شما!. خواهر بزرگم پیشنهاد خرید کریستال داد و برادرم هم گفت نه، مایکروفر خوبه! من گفتم یه چیزی بگیریم که فقط خودش استفاده کنه و عمومی نباشه. وسط بحث و مشورت بودیم که یهو به ذهنم رسید برای مادر یک اسمارت فون بخریم تا هم بتونه توی شبکه‌های مجازی حضور داشته باشه و هم وقت‌های خالیش رو با گشت و گذار توی پیج‌های آشپزی و خونه داری پر کنه. خلاصه، تولد مامان رسید و اسمارت فون رو هدیه دادیم و ...
  • گزارش تخلف

✅ راننده تاکسی‌های قِری!. فائزه موسوی‌نسب | بی قانون

که می‌دانید یا ممکن است ندانید، راننده تاکسی‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: غُری و قِری!. راننده تاکسی‌های غری را عده‌ای «کار خودشانی»‌ها می‌نامند. در تاکسی‌های‌شان همواره بحث‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ورزشی و … داغ است و مسافران در فضایی آزاد به تضارب آرا می‌پردازند. راننده به دلایل نامعلومی معمولا با مسافر صندلی جلویی مخالف است. در این زمان آن عقبی‌ها در نقش محمدرضا احمدی فرمایشات عادل خان را که همان راننده است، تایید می‌کنند!. آنان که کیفیت پول برای‌شان مساله‌ای ناموسی است، روی گوشه داشتن و عدم پارگی آن بسیار حساسند! اعتقاد قلبی و التزام عملی به جمله هر بار این درو محکم نبند نرو، دارند!. آنان که در حال گفتن: ای آقا ما مردم خودمون باید پشت هم باشیم، سه مسافر را برای مسافر چهارم که دربستی است پیاده می‌کنند! آنان که در حوزه آزادی در حد گاندی سخنرانی می‌کنند، در حالی که سه دستگیره بالابر شیشه در جیب‌شان به سختی جا شده!. ...
  • گزارش تخلف

✅ من انارم: اون روز که دیوید اومد. سحر شریف‌نیک | بی قانون

ماجرای کله پاچه که تقریبا در مدرسه فراموش شد، تصمیم گرفتم بگردم و یک دوست مناسب و صمیمی برای خودم پیدا کنم. اما چون چندماهی از اول سال گذشته بود، تقریبا همه دوست صمیمی‌های‌شان را پیدا کرده بودند و لامصب دیگر هیچ کی راه نمی‌داد. داشتم افسرده می‌شدم. روزها کارم شده بود گوشه کلاس نشستن و بقیه را با حسرت نگاه کردن و شب‌ها گریه و بهانه گیری برای مامان این‌ها. هر چه هم مامان راه حل‌های مختلف جلوی پایم می‌گذاشت رد می‌کردم و با جیغ‌های بلند جواب می‌دادم: پرشده. می‌فهمی؟ جا نیست دیگه. و مامان هم هر بار با یک لنگه از دمپایی ابری رو فرشی هایش اول خروجی صدای من را خفه می‌کرد و بعد هم در حالی که برای بازپس گیری سلاحش به سمتم می‌آمد و زیر لب می‌گفت: بسه دیگه. هی پر شده پرشده. ...
  • گزارش تخلف

✅ بی‌شخصیت شناسی وسواس. مهرنوش شیخی | بی قانون.. اگه آدم بود و می‌تونست، از خیلی‌هاتون شکایت می‌کرد

مثلا از همه‌ شماهایی که موزاییک‌ها رو یه جوری می‌زنین که آخریش تو محاسبه موقع قدم برداشتن اضافه یا کج درمیاد. همه کسانی که انقدر زود از دستشویی بیرون میان که آدم به طرز دست شستنشون شک می‌کنه. یا اون عزیزانی که لیوان و وسایل شکننده رو روی لبه‌ترین حالت میز می‌ذارن. منظورم از اون، همون وسواسه که جوری خودش رو به شما می‌چسبونه که شما به اصطلاح وسواسی می‌شین. برای اینکه بیشتر بشناسینش اون رو یه آدم درنظر بگیرین. مثلا وسواس اگه آدم بود می‌تونست همون پسری باشه که تو باشگاه با اخم و فیگور بازو عکس آپلود می‌کنه و زیرش این جمله معروف رو می‌نویسه: یه دختر با هرچیزی کنار میاد به جز بی‌توجهی. ظاهر و باطن همین است. گردن کلفت زورگویی که بی‌توجهی براش از کشنده‌ترین تهدیداست. البته گاهی هم باید یقه‌اش رو چسبید که در ادامه و در خلال شایع‌ترین بی‌شخصیتی‌هاش خدمتتون عرض می‌کنم …افکار سیریش: اون لحظه که وسط فکرات یهو لبت رو گاز می‌گیری، همون لحظه هزاران بار هدیه وسواس به توست. ...
  • گزارش تخلف

✅ روانشناسی افراد از روی مدل خوابیدنشان!. افسانه جهرمیان | بی قانون

که حالا مدتی است با شما بیشتر احساس نزدیکی می‌کنند، در خواب هم شما را زیر نظر گرفتند و به این نتیجه رسیدند که شخصیت افراد چیزی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت. همین خوابیدن هزارتا داستان دارد. لذا پتو را بالاتر کشیدند تا در محیطی امن و گرم و نرم دست به تحلیل زنند:. افرادی که جنینی می‌خوابند. افرادی که به صورت جنینی می‌خوابند و خودشان را به درون‌شان مچاله می‌کنند، بسیار سختی کشیده، قانع، خجالتی، مبادی آداب، ممد حیات، مفرح ذات و رازداری نیستند؛ بابا این‌ها فقط از گودی کمر رنج می‌برند. تازه متخصص ارتوپد هم به آن‌ها گفته شب‌ها فکر الکی نکنند و زودتر بخوابند و ترجیحا هم جنینی بخوابند تا گودی‌شان پر شود. از این مدل خوابندگان می‌توان به تک ستاره کنسرت‌ها و کلیپ‌ها؛ جنیفر لوپز و ویلیام فاکنر اشاره کرد. (روانشناسان اصرار داشتند مثال بزنند. نمی‌دانم، شاید حق با آن‌ها باشد!). ...
  • گزارش تخلف

✅ زبان نامادری. احسان هیدی | بی قانون

دلم می‌خواست زبان انگلیسی بلد باشم تا بتونم در جمع دوستان و فک و فامیل وسط حرف‌هام چند تا کلمه قلمبه سلمبه خارجکی به‌کار ببرم تا همه بدونن که من چه آدم با کلاسی هستم …این فرصت دست نداد تا یه روز در سن سی سالگی تصمیم گرفتم برم کلاس زبان و این آپشن خیلی خفن رو از لیست بلند بالای نداشته‌هام خط بزنم، بعد از کلی پرس و جو و پیدا کردن آموزشگاه خوب رفتم برای ثبت نام که گفتن باید اول آزمون تعیین سطح بدی. گفتم: اوکی!. وقتی نوبتم شد. با کلی اعتماد به نفس وارد اتاق سوپروایزر شدم در رو که باز کردم شروع کرد به انگلیسی صبحت کردن و من هم فقط مات و مبهوت مثل جغد نگاهش می‌کردم، خیلی تلاش کرد که از من حرف بکشه ولی انگار نمی‌دونست من دهنم قرصه قرصه و هیچ اطلاعاتی بهش نمیدم تا اینکه بعد از چند دقیقه انگلیسی صحبت کردن خسته شد و با چهره‌ای مستاصل به فارسی گفت داداش اومدی آزمون بدی زیر دست بازجوی ساواک نیستی که اینجوری سکوت کردی، حرف بزن. گفتم: اوکی!. ولی بازم اوضاع فرقی نکرد و من چیزی برای گفتن به انگلیسی نداشتم، وقتی بالاخره با هزار زحمت سوال آخر رو دست و پا شکسته جواب دادم، استاد پا شد رفت تو بالکن دو تا س ...
  • گزارش تخلف

✅ چگونه دوستان‌تان را بشناسید. گیتا حسینی | بی قانون

روبه روی من نشسته بود و هق‌هق‌کنان به شوهرش فحش می‌داد. پرسیدم: «آخه چی شده؟» جوری نگام کرد که خودم از سوالم خجالت کشیدم. گفت: «چه فرقی می‌کنه مهم اینه که من رو به این حال انداخته. دیگه این زندگی رو ادامه نمیدم، طلاق و تمام». گفتم: «حالا شاید اونم تو شرایط بدی بوده عصبی شده یه حرفی زده. خودتو انقدر ناراحت نکن». تا این حرف رو زدم چنان براق شد بهم که همش منتظر بودم لیوان آبی رو که براش آورده بودم، بکوبه تو صورتم. گفت: «به تو هم میگن رفیق؟ عوض حمایت از من طرف اون رو می‌گیری؟ ...
  • گزارش تخلف