✅ داستان آن بازرگان که طوطی مچش را گرفت اما او ترفند زد. ثنا کردارشاد | بی قانون

✅ داستان آن بازرگان که طوطی مچش را گرفت اما او ترفند زد
ثنا کردارشاد | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

روزی روزگاری یک بازرگان بود که قصد داشت برای جام جهانی به روسیه برود اما چون می‌دانست همسرش به او گیر می‌دهد، گفت که می‌خواهد برای تجارت به هندوستان برود.
او برای این‌که همه چیز طبیعی جلوه کند از تک تک اعضای خانواده‌اش پرسید که چه سوغاتی از هندوستان می‌خواهند. حتی رفت و از طوطی‌اش هم این سوال را پرسید.
ولی طوطی بر خلاف انتظار بازرگان، دست او را خواند و در جواب بازرگان که پرسید «از هندوستان چه سوغات میخواهی ای طوطی طوبی نشین؟» گفت: «داداش واسه من فیلم نیا، من خودم ختم روزگارم، اگه منو نبری روسیه به همه میگم هند نمیری تازه دوتا بلیت گرفتی برای روسیه. اون دومی برای کیه؟»
بازرگان که غافلگیر شده بود، کلی قسم خورد و دلیل و مدرک آورد که واقعا دارد به هندوستان می‌رود. اما طوطی پوزخند می‌زد (این کار با وجود منقار برای طوطی سخت بود) و می‌گفت «وقتی داری دروغ میگی دستت می‌لرزه، پلک چپت هم می‌پره، منو خر نکن» بازرگان واقعا در برابر طوطی‌اش کم آورده بود اما نمی‌خواست قضیه را لو بدهد. پس دست و پایش را جمع کرد و گفت: «ذهن مریضی داری طوطی جان اما بدان که هرچه فکر می‌کنی اشتباه است». طوطی جواب داد: «بابا از این پوشش فرهیختگیت خارج شو، عادی صحبت کن و با من راحت باش، راستی خانومت اگه بفهمه اسم همسفرت پارمیداست چیکار میکنه؟»
بازرگان دید دیگر آخر خط است. پس به فکر فرو رفت تا چاره‌ای بیندیشید. بعد از اندکی فکر کردن، یک چماق آورد و رفت جلوی طوطی و گفت: «هنوز رو حرفت هستی؟» طوطی جواب داد: «طوطیه و حرفش» بازرگان که این را شنید، با چماق توی سر طوطی زد.
طوطی که از این حرکت غافلگیر شده بود گفت: «بی‌وجدان این مال داستان بقال و طوطی بود» بازرگان گفت: «تو داستان اصلی‌ هم من واقعا میخوام برم هندوستان» طوطی در حال مالیدن سرش گفت: «خب طبق داستان الان من قراره کچل بشم، برای کاشت مو جایی سراغ نداری؟» بازرگان گفت: «نه ولی یک لحظه وایسا» بعد رفت و با کدویی برگشت. طوطی کدو را که دید گفت: «راستی مدیونی اگه خودتو تو زحمت بندازی از هندوستان برام چیزی بیاری».

«چونک بازرگان سفر را ساز کرد»
سوی روس‌ستان شدن آغاز کرد

«گفتش آن طوطی که آنجا طوطیان»
چون ببینی تو نکن حالم بیان

«کان فلان طوطی که مشتاق شماست»
از قضای آسمان چیزی نخواست
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon