✅ احوالات کوچه خوشحال شرقی:. ۱- آغاز لولیدن کرم کنجکاوی. امیرقباد | بی قانون

✅ احوالات کوچه خوشحال شرقی:
۱- آغاز لولیدن کرم كنجکاوی
امیرقباد | بی قانون

@bighanooon
@DastanBighanoon

پیرمرده با یه قیافه شیرین از این چروک باحالا که خوراک عکاسی از یه روز خسته پیاده تو شهره، با یه لحن از این خش‌دار- دل‌غشه بردارا، صدا کرده: پسر این کوچه خوشحال شرقی کدومه؟ دیدم اهل معاشرت نمکداره. میگم: خوشحال شرقی رو کوبیدن الان مریض احوال غربی موجوده پدر جان. میگه: من پسری به بی‌نمکی تو داشتم، نمیذاشتم به این سن و سال برسه. میگم: این خشونتتون به کوچه خوشحال شرقی نمیخوره. میگه: ولی قواره تو به همون مریض احوال غربی میاد. میگم: ناموسا فامیلای سبحان نیستی؟ پدری، پدربزرگی، عمویی، چیزی؟ خیلی مشابه می‌زنی. یه جور که انگار یه سیب رو نصف کردن. نصفش مونده بیرون یخچال پوستش چروک شده. نصفش مونده تو فریزر. مغزش هم با خودش منجمد مونده.
یه جورِ بیاااا دوری کنیم از هم طور-که داری نمیای؛ و هی داره میره- راه افتاد. هنوز خیلی در دوری کردن گام موثری برنداشته، به اولین جانوری که رسید، سوالش رو تکرار کرد. خواستم بگم: چندش اقلکم بذار دوگام دور شی صدات نیفته تو سرم. آداب آدرس پرسیدن پی‌درپی رو کی اینجور بی‌مماشات به شماها آموخت که مثل ناخن کشیدن رو شیشه بکنین تو چشم و گوش خلق آخه؟
پسره یه چی در گوشش گفت؛ پیرمرده یه چی در گوش پسره بلغور کرد. از این معاشرت ناسالم فتنه خیزا. اصن فرمشون توطئه رو توی ذات خودش داشت. بعد دوتایی خیلی تابلو سرچرخون شدن سمت من. شکل سوت گرفتم به خودم که انگار ایستگاه دوشنبه رو گرفتم، اصن اون سمتا نیستم. پسره یه وری رو نشونش داد و پیرمرده راهی شد. من همون‌جا تو دوشنبه موج رو می‌چرخوندم، ببینم کی‌ میفته رو همین احوالات که دیدم نجنبم پیرمرده گم و گور شده.
کنجکاوی مثل کرمه. یه حرکت لیز و لزجی داره. خیلی خیس و خسته لول میزنه، بعد خودش رو هل میده وسط هرچی فکر و حاله. همین کرمه من‌رو‌ هل داد دنبال پیرمرده. وگرنه آدم به این گوشت تلخی و کرختی که دیگه دنبال کردن نداره. همون یه سبحان تو این زندگی بی‌قافیه واسه من از لاطائلات رخت میبافه و اراجیف به تن زندگیم میپوشونه، برای هفت نسل آینده که هنوز پس ننداختمشون کفایت داره.
حالا پیرمرده برو، من برو. یعنی بیشتر پیرمرده بخز، من پابکش، بیا. اون برو برو یه توهمی نده که گرگی دنبال آهو از سر تپه‌ای به سر تپه‌ دیگری در جهیدنه. سر سومین کوچه یهو یجور پیچید که پیچای تنم شل شد. گفتم برم؟ یا که نرم؟ گفتم برم؟ یا که نرم؟ گفتم برم اگر نرم شاید کلاه بره سرم.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)

👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon