داستانهای روزنامه طنز بی قانون
✅ تاکسی درمی مشاوره سرپایی. محمدعلی بهشتی | بی قانون
✅ تاکسی درمی مشاوره سرپایی
محمدعلی بهشتی | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon
تا پسرهاش پیاده شدن شروع کرد به درد دل کردن که از پس این گوسالهها برنمیام و اینا. یهو نمیدونم چی شد که پرسید: «شما درس خوندی؟» گفتم: «یه لحظه، اجازه هست من سیگارم رو روشن کنم آقا؟» گفت: «من هم یه زمانی میکشیدم، راحت باش! چی خوندی حالا؟» تا گفتم روانشناسی برق از سه فازش پرید و گفت: «واقعا؟ چه عالی! ببین من یه پسر دارم اصلا نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم، باید چی کار کنم؟» گفتم: «البته من فقط لیسانس دارم ها!» گفت: «عیب نداره حتما یه چیزی حالیت هست که بهت مدرک دادن دیگه!» یه ذره بد صحبت میکرد، من هم دوست نداشتم نظام تحصیلی رو ببرم زیر سوال، گفتم: «خب مشکل چیه؟ یک توضیح میدین؟» گفت: «میدونی این پسرم خیلی احمق و بیشعوره!» گفتم: «مگه چی کار میکنه؟» گفت:«ببین اصلا هیچ کاری نمیکنه! سر کار نمیره، یک بار به خاطر یه دختره خودکشی کرده، با من هم اصلا خوب نیست» گفتم: «اووم». گفت: «شما که روانشناسی خوندی، به نظرت باید چه جوری تربیتش کنم؟» یه ذره فکر کردم، پرسیدم چند سالشه؟ گفت: «بیست و شیش هفت سالشه».
میخواستم بگم لامصب دیگه کار از تربیت و این صحبتها گذشته، تا الان داشتی چی کار میکردی پس؟ دیدم نه ناراحت میشه و سر کرایه دادن اذیت میکنه! گفتم: «دختره چهجوری بود؟ مناسبش نبود؟». گفت: «نه آقا! من عکسش رو دیدم، به خانواده ما نمیخورد!» کم کم داشتیم میرسیدیم و دوستمون از من مشاوره و راهحل مناسب میخواست، اومدم مثل باقی روانشناسها بگم بهش فکر نکن! دیدم نه نمیشه، پسرشه! همهاش جلو چشمشه مجبوره بهش فکر کنه! گفتم: «باهاش رفاقت کن آقا! رفاقت».
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon