✅ بوق اشغال. علی مسعودی‌نیا | بی قانون

✅ بوق اشغال
علی مسعودی‌نیا | بی قانون
@bighanooon
@DastanBighanoon

رکن‌الدین‌خان با کلی مال و اموال و ملک و املاک و دارایی منقول و غیرمنقول، 20 روزی بود که افتاده بود روی تخت بیمارستان و یک تیم از بهترین پزشکان کشور پرونده‌اش را شخم می‌زدند و خب، همه متفق‌القول بودند که دلیل حال نزار ایشان کهولت است و کار زیادی برای‌شان نمی‌شود کرد و ما وسیله‌ایم و از این حرف‌ها. اما رکن‌الدین‌‌خان مدام بین دو دنیا در رفت‌و‌آمد بود.
هی تنفسش قطع می‌شد و بوق دستگاه‌های متصل به اطراف و اکناف بدنش ممتد می‌شد و اهل خانواده توی سر و روی‌شان می‌زدند و درجا دست‌به‌یقه می‌شدند که کی ملک علی‌آباد را بردارد و کی پاساژ شهرک غرب را و کی ویلای کلاردشت را. اما بعد از چند دقیقه بوق ممتد تبدیل به بوق اشغال می‌شد و رکن‌الدین‌خان دوباره به این دنیا برمی‌گشت و حتی چشمی باز می‌کرد و لبخندی می‌زد و زرشکی تحویل خانواده می‌داد که یعنی: «کور خوندید! من به این سادگی‌ها همه‌چی رو ول نمی‌کنم برم!»
ماجرا دیگر داشت برای همه فرسایشی و اعصاب‌خردکن می‌شد. رکن‌الدین‌خان تکلیف جماعت را روشن نمی‌کرد. نه زنده بود و نه می‌شد گفت مرده. این در حالی بود که از روزی که دکترها گفته بودند «ما وسیله‌ایم» افراد خانواده برای خودشان کلی طرح و برنامه میان‌مدت و بلند‌مدت ریخته بودند که با ارث و میراث‌شان چه کنند. حتی پسر وسطی رکن‌الدین‌خان که 10 سالی بود از ترس مهریه هنگفت جرات نداشت به زنش بگوید که از او متنفر است، مقر آمده بود و زن هم فوری مهریه‌اش را گذاشته بود اجرا. پسر بزرگ خانواده که هفت میلیارد بدهکار بود و طلبکارها داشتند کچلش می‌کردند، یک روز مینی‌بوس گرفت و طلبکاران را آورد بیمارستان و از پشت شیشه آی‌سی‌یو پدر محتضرش را نشان‌شان داد، به‌عنوان تضمینی که به زودی پول‌شان را خواهند گرفت. دختر کوچک خانواده که گیر یک شوهر بی‌عرضه و مفت‌خور افتاده بود، وکیل گرفته بود که بچه‌ها را بردارد و برود کانادا و برای خودش زندگی تازه‌ و مستقلی شروع کند.
حتی نوه‌عموی ناتنی رکن‌الدین‌خان هم که پسرش در تصادفی زده بود کسی را ناکار کرده بود، روی تامین دیه از محل میراث او حساب باز کرده بود. یک شب حال رکن‌الدین‌خان بدجوری به هم خورد.
اصلا شکی نبود که کارش تمام است. پزشکان آمدند دستگاه‌ها را قطع کنند که یکهو رکن‌الدین‌خان مثل فنر از جا پرید و مثل فشفشه لباس پوشید و از جا برخاست و عزم رفتن به خانه کرد. دکترهای حیرت‌زده به زور گرفتندش و گفتند نمی‌شود و باید آزمایش و بررسی کنیم و این حرف‌ها.
اما جواب آزمایش‌ها نشان می‌داد که ایشان هیچ مرضی ندارد و می‌تواند مرخص شود. انگار‌نه‌انگار که زمانی مشکلی داشته. دو هفته بعد 24 نفر از اعضای خانواده یا به زندان افتادند یا خودکشی کردند.
🔻🔻🔻
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)
👇👇👇
@bighanooon
@DastanBighanoon