فلسفه،ادبیات،هنر رها قندی پژوهشگر فلسفه & Lawyer


آدم‌های زیبا و دوست‌ داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمی‌‌آیند

زیباترین و دوست ‌داشتنی ‌ترین انسانهایی که می‌شناسیم،. آنهایی هستند که با شکست آشنا شده‌اند،. آنهایی که رنج را تجربه کرده‌اند،. آنهایی که از دست دادن را تجربه کرده‌اند،. آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کرده‌اند،. این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی می‌فهمند،. آن را به شکل متفاوتی تحسین می‌کنند. و نیز به شکل متفاوتی حس می‌کنند. به همین دلیل،. ...
  • گزارش تخلف

ازتعالیم!.. وقتى برهمنى به بودا پیشنهاد کرد که در گایا غسل کند و خود را از گناهانش پاک کند

بودا گفت: «ای برهمن، اینجا خویشتن را بشوی،. درست همین جا. با همگان مهربان باش،. اگر دروغ نگویی،. اگر جان از جانداری نستانی،. اگر نداده‌ای را (چیزی که به تو تعلق ندارد) نگیری،. و در انکار نفس پایدار باشی. دیگر چه حاجت به رفتن به گایا؟. هر آبی برایت آب گایا است.». ...
  • گزارش تخلف

‍‍ «گریه خاموش». قطعه‌ی روحنواز و آرامش بخش با محوریت ساز پیانو

اثری بیادماندنی از «جیووانی مارادی» آهنگساز و پیانیست ایتالیایی …. و این گل سرخ. سکوت را نخواهد شکست. مگر برای سکوتی ژرف‌تر … ….
  • گزارش تخلف

معروف‌ترین شخصیت پوچ‌گرای کامو سیزیف اسطوره‌ای است که از سوی خدایان محکوم شد یک سنگ سنگین را به طرز نومیدانه‌ای به قله‌ی کوه بغلتا

کامو اسطوره‌ی سیزیف را این‌گونه بیان می‌کند:. ️ «همچنین گفته می‌شود که سیزیف در چندقدمی مرگ با عجله می‌خواست عشق همسرش را آزمایش کند. او به همسرش دستور داد پیکر دفن‌نشده‌ی او را وسط میدان شهر بیندازند. سیزیف بیدار شد و خود را در دنیای مردگان یافت و در آن‌جا از این نافرمانی که مغایر با عشق انسانی است آزرده‌خاطر شد و از پلوتو اجازه گرفت تا به جهان خاکی برگردد و همسرش را گوشمالی دهد. اما هنگامی که بار دیگر چهره‌ی این‌جهان را دید و از آب و آفتاب، سنگ‌های گرم و دریا لذت برد، دیگر نمی‌خواست به ظلمت جهنم برگردد. فراخوان‌ها، نشانه‌های خشم و اخطارهایی که او را هدف قرار دادند، هیچ‌یک مؤثر واقع نشدند. او سال‌ها بدین منوال زندگی کرد درحالی که ساحل پرپیچ‌وخم خلیج، تلألؤ دریا و روی خوش زمین را پیش روی خود داشت. اما اقامت او بر کره‌ی خاکی به فرمان خدایان نیاز داشت. مرکوری با پیام خدایان سر رسید و یقه‌ی این مرد گستاخ را گرفت و لذاتش را از دست او درربود و وادارش کرد به دنیای مردگان بازگردد، جایی که سنگی بزرگ برای او آماده کرده بودند …سیزیف قهرمان پوچی است. ...
  • گزارش تخلف

شنیدن نظرات دیگران برای اینکه متوجه شوید عملکرد‌تان چگونه بوده، کاری ترسناک است؛ اما هر ذره‌ی کوچک از این بازخوردها موجب رشد و پیش

دیدن خودتان آنگونه که هستید به شهامت و تعهد نیاز دارد. اگر دوست نداشته باشید واقعیت را بشنوید، نخواهید توانست در زندگی‌تان دگرگونی ایجاد کنید. افراد پس از کشف بخش هایی از وجودشان که برای دوره‌ای طولانی پنهان بوده است، دچار فرآیند اندوه و ناراحتی می‌شوند. اگر درباره‌ی علاقه و عشق به خودتان، خود را فریب داده‌اید، باید اجازه بدهید برای مدتی خشمگین و ناراحت باشید … به یاد داشته باشید که کلیت وجودتان با انتقال برخی احساس‌ها و هیجانات به سایه‌تان دچار تغییر نمی‌شود. شما هرگز فردی دیگر نمی‌شوید. خود واقعی و شگفت انگیزتان همیشه در اعماق جودتان، وجود خواهد داشت و پنهان می‌ماند تا او را دوباره بازیابید. بنابراین دوستی با «سایه» راهی است برای به یاد آوردن آنچه واقعا هستید. حالا که بازخوردهای دیگران را شنیدیم اجازه بدهید فرآیند آشکار ساختن سایه را ادامه بدهیم … …. …. ...
  • گزارش تخلف

بودن به مثابه‌ی بودا … …آیا در پشت این هیچستان می‌شود بودن را فراتر رفت و به تماشا نشست حقیقت آبی بیکران را؟

…در آیه آیه‌ی سفر وجودمان تمنای بودن است. بودا وار بودنمان را درهگذار بیهودگی، در آغوش بگیریم و نبض حیات را به جان تشنه مان گره بزنیم …. اینجا و اکنون رنج را به پستو ببریم و مقدس و نامقدس را بزداییم از این هستی موزون …. ملالت‌های بیهوده را گردن بزنیم و به تماشا سوگند یادکنیم! چیزی از آن ما نیست جز همین حقیقت بودن در اکنون‌های ملایم و سرشار، جز همین حظ به بر کشیدن بودن، با همه‌ی رنج‌های تلخ و جان کاهش …نه رستگاری و نه عدم! این دلهره‌های مدام و ابدی را بروبیم از جان رنجورمان … …. …. ...
  • گزارش تخلف

تو بیگانه‌ها را شفا می‌بخشی، اما نمی‌خواهی پسرم را شفا بدهی. خاخام سرش را تکان داد و گفت:

مریم، این شیطان نیست که پسرت را آزار می‌دهد. نه شیطان نیست. خداست …مادر فلک زده پرسید: هیچ راه علاجی نیست؟. گفتم که کار خداست. نه، هیچ راهی وجود ندارد …+ چرا خدا آزارش می‌دهد؟. خاخام پیر پاسخ داد: برای اینکه دوستش می‌دارد … … … ...
  • گزارش تخلف

بی اشتیاقی خیام به زندگی بی اشتیاقی کسی نیست که نمی‌داند چه باید بکند، این اندوه کسانی است که مرده به دنیا آمده‌اند و کسانی که به

این اندوه کسی است که شفاف اندیشیده و نتیجه گرفته است که همه چیز سیاه است. او به همه‌ی ادیان و فلسفه‌ها فکر کرده و همچون سلیمان گفته است: «من دیدم که همه بطلان‌ها و درگیری‌ها زاده‌ی اندیشه است …». یا مثل سپتیموس سه وه روس شاه دیگری که امپراطور بود هنگامی که از قدرت و جهان وداع می‌کرد گفته است: «من همه چیز بودم، هیچ یک از این‌ها به زحمت‌اش نمی‌ارزد.».. #‌فرناندو_پسوا …۲۸ اردیبهشت، سالروز بزرگداشت «حکیم عمر خیام» …. دریاب که از روح جدا خواهی رفت. در پرده اسرار فنا خواهی رفت. می نوش ندانی از کجا آمده‌ای. خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت … … … ...
  • گزارش تخلف

بی اعتباری هستی ….. مطلوب بشر در این مدور گل آلود چیست؟

در این گذران پی در پی که اعتبار همه چیز کمتر از حباب است و آنی و لحظه ایست.!. چگونه جانمان سیراب شود از این همه عطش بودن. و نفس کشیدن بر کرانه‌ی این هستی بی اعتبار …. براستی! رستاخیز این دستان خالی و جان تهی کجاست؟. در کدامین گوشه‌ی این پهناور قدیم وجود کرانمندمان سامان میابد؟. کی و کجا دریچه‌ای به بی‌کرانگی زلال و سرشار از ابدیت به رویمان گشوده میشود؟ … …. ...
  • گزارش تخلف

ایتالیایی پس از گذراندن ۸سال در سیاه‌چاله‌‌های مخوف یا همان در میدان شهر م در آتش سوزانده شد

پیرو اندیشه‌ی آزاد بود. برونو هنگامی که او را به ستونی بسته بودند و انبوهی از هیزم برای سوزاندنش جمع آوری کرده بودند، سکوت کرده بود، تا اینکه پیرزنی را دید که تکه هیزمی بر روی هیزم‌ها انداخت در حالی که نام خدا را بر لب داشت …! سکوتش را شکست و گفت؛!. اندیشه‌ی دارد و جهان از نگاه است و بدون مرز پایانی یا محدوده، می‌باشد. در این فضای لایتناهی منظومه‌های خورشیدی زیادی وجود دارد، خورشید ما فقط یکی از آن ستارگان است و هیچ ستاره‌ای را نمی‌توان مرکز عالم دانست، زیرا هر موقعیتی نسبی است. زمین ما از امتیاز خاصی برخوردار نیست، تاجایی که ما می‌دانیم، احتمالا حیاتی در جایی دیگر از عالم وجود دارد، منظومه‌های شمسی طلوع می‌کنند، می‌درخشند و از بین می‌روند و هرکدام دقایقی از حیات وجودی واحد را که روح آن، همان جان جهان است به خود اختصاص می‌دهند. جهان از اتم ساخته شده است، چه در بعد فیزیکی و چه در بعد روحانی، هر انسانی اتمی هوشیار و فناناپذیر است و آینه تمام نمای هستی می‌باشد … … ...
  • گزارش تخلف

در تمامی جان بشر ریشه دارد و دغدغه و آدمی است، تا جایی که هرگز زاده نشدن رابه آمدنی که به پایانی تلخ به نام مرگ رقم زدن را ترجی

این رنج بی پایان را اینگونه بیان میکند؛. گر آمدنم بخود بدی نامدمی. ور نیز شدن بمن بدی کی شدمی. به زان نبدی که اندر این دیر خراب. نه آمدمی نه شدمی نه بدمی. بودن و ماندن و زندگی جاوادن و اندوه بی پایان ترک گفتن این سرای ماتم واحوالات پارادوکسیکال، غمی عمیق و رنجی همراه با تهی و بیهودگی برای بشر بدنبال دارد. شوپنهاور میگوید: ((آغاز زندگی چه بسیار با پایان آن تفاوت دارد!. یکی مملو از آرزو‌های دروغین و سرشار از لذت جسمانی، و دیگری، میوه‌ی فرسایش و فساد کالبد و بوی مرگ. زندگی تا آنجا که به خوشبختی و لذت مربوط میشود، راهی است دو بخشی:. ...
  • گزارش تخلف