با داستان‌های در دوران دبیرستان آشنا شدم و و را پنهانی در مدرسه، نیمه‌بیرون‌آمده از جامیزی یا جاسازشده بین یکی از کتاب‌های درسی، خ

با داستان‌های #علی_خدایی در دوران دبیرستان آشنا شدم و #از_میان_شیشه_از_میان_مه و #تمام_زمستان_مرا_گرم_کن را پنهانی در مدرسه، نیمه‌بیرون‌آمده از جامیزی یا جاسازشده بین یکی از کتاب‌های درسی، خواندم! آن چیزی که از ابتدا #خدایی داشت و هنوز هم دارد حس‌وحالی است که در داستان‌هایش موج می‌زند؛ انگار یک نفر با دم گرم کنارتان نشسته و دارد ماجرا را برایتان تعریف می‌کند. از قیدوبند تکنیک و فرم خارج می‌شوید و نفس‌به‌نفس آدم‌ها پیش می‌روید، چنان‌که انگار سرگذشت دوستانی را پیگیری می‌کنید. #آدم‌های_چهارباغ هم از این جنبه نه‌تنها استثنا نیست، بلکه شاخص‌تر است. ماجراها حول محور شخصیتی به اسم #عادله_دواچی می‌گذرد، «دواچی‌شور» یا همان «کهنه‌شور» تنهایی که گذارش به هتل #جهان در #چهارباغ می‌افتد و آنجا زندگی و کار جدیدی را آغاز می‌کند. دم‌خور شدن #عادله با مسافران جورواجور هتل و ساکنان و کسبه‌ی #چهارباغ و #اصفهان شکل‌دهنده‌ی داستان‌های #آدم‌های_چهارباغ است. روی کتاب نوشته شده #مجموعه_‌داستان، اما #آدم‌های_چهارباغ درواقع #مجموعه‌_داستان نیست و پیوستگی فضاها و کاراکترهایش چنان است که بیشتر شبیه یک #داستان_بلند یا #رمان_کوتاه است. اگر می‌خواستیم اسم دیگر روی کتاب بگذاریم، بی‌شک #عادله_دواچی انتخاب مناسبی بود.حتی داستان‌هایی که عادله در آن‌ها حضور ندارد، جز یکی دو مورد، شخصیت‌هایی دارند که در قصه‌های مربوط به عادله تکرار می‌شوند و گویی بهانه‌ای‌اند برای شکل دادن به روایت‌های #عادله.
آنچه در کتاب روایت شده تصویری است مسحورکننده از #اصفهان همیشه‌زیبا و آدم‌های دوست‌داشتنی‌اش؛ #اصفهان سال‌های آخر دوره‌ی #پهلوی. اصلاً لازم نیست از خود بپرسیم این آدم‌ها و مکان‌ها و ماجراها واقعیت دارند یا خیر؛ همگام با آن‌ها پیش می‌رویم و خود را کنارشان می‌بینیم. ضبط دیالوگ‌ها با #لهجه‌_ی_اصفهانی هم به ساخت اتمسفر #اصفهان یاری رسانده است.
اگر دنبال کتابی هستید که چند ساعتی حالتان را خوش کند، #آدم‌های_چهارباغ پیشنهاد مناسبی است. اگر هم مثل من عاشق #اصفهان هستید که دیگر عیشتان تکمیل است.

#معرفی_کتاب #نشر_چشمه
@Virastaar