شرح قصائد خاقانی؛ بر اساس شرح برزگر خالقی کانال دیگر ما: گزینهٔ شعر معاصر @gozineyesher لینک پست اول: https://t.me/khaghanieshervani/4


قصیدهٔ۹..۴۵. دعای خالص من پس‌رو مراد تو‌ باد!. که به ز یاد توام نیست پیشوای دعا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. پس‌رو: بدرقه، دنباله‌رو. مراد: آرزو و مقصود. پیشوای دعا: مقدمه و ابتدای دعا. معنی: دعای پاک و خالص من بدرقهٔ خواست و آرزوی تو باد! زیرا که ابتدای دعای من بهتر از یاد تو نیست …
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۴۴. محققان سخن زین درخت میوه برند. وگر شوند سراسر درختک دانا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. محققان سخن: سخنوران شعرا. ز این درخت: مراد درخت وجود و شعر شاعر است. درختک دانا: در شرح خاقانی نوشته: «مقصود درختی در اندلس که برگ آن این خاصیت دارد که هر که فراموش کرده باشد، آن را زیر سر نهد و بخوابد، یادش آید.» در برهان قاطع این گونه معنی شده: «به کسر کاف درختی است که به هر جانب آفتاب بگردد، برگ‌های آن رو به جانب آفتاب کند و بعضی گویند درخت وقواق است. در فرهنگ رشیدی این طور نوشته: «یعنی درخت وقواق که چون آدمی سخن کند و گویند صدایی از آن برمی‌آید که واق‌واق شبیه است و بعضی گویند: وقواق جزیره‌ای است که آن درخت در آن است و بر او مادام در درخت باشد. چون آدمی حرف بزند، والله اعلم.» «جزایر واقواق که شاید آخرین نقطهٔ سفرهای دریایی بوده است [در زمان ساسانیان] ظاهرا همان جزایر سوماتراست.» (فرهنگ اشارات، ذیل وقواق، سیروس شمیسا). ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۴۳. که خود زبان زبانی به حبسگاه جحیم. دهد جواب به واجب که: اخسئوا فیها

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. زبانی: جمع زبنی و زبنیه، مالک و موکل دوزخ. به واجب: لازم و حتمی. اخسئوا فیها: بخشی از آیهٔ۱۰۸ سورهٔ مؤمنون. قال اخسئوا و لا تکلمون گوید: در آتش گم شوید و با من سخن مگویید. بین «زبان» و «زبان» جناس مذیل و بین «جواب» و «جواب» نوعی صنعت قلب بعض است.. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۴۲. اگرچه هرچه عیال منند خصم منند. جواب ندهم الا انهم هم‌السفها!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. عیال: روزی‌خور و ‌نان‌خور. الا انهم هم‌السفها: بخشی از آیهٔ۱۳ سورهٔ بقره: آگاه باشید که آنان خود بی‌خردانند و نمی‌دانند …معنی: اگرچه همهٔ شاعران ریزه‌خوار طبع منند. سخنی به آن‌ها نمی‌گویم، جز آنکه ابلهند و جواب ابلهان خاموشی است!. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۴۱. کمان‌گروههٔ گبران ندارد آن مهره. که چارمرغ خلیل اندرآورد ز هوا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. کمان‌گروهه (کمان‌گلوله): نوعی کمان که با آن گلوله و مهرهٔ گلین اندازند. گبران: در این بیت مرده را بدو نشان دهند تا به اطمینان او افزوده شود. «یا ابراهیم چهار مرغ بگیر و بکش و پاره‌پاره کن؛ پس بر، سر هر کوهی پاره‌ای بنه، آنگاه بخوان ایشان را تا نزدیک تو آیند، پس به کوه لبنان شد و چهار مرغ بیاورد: بط، طاووس، زاغ و خروه (خروس) و هر چهار را بکشت و چهار پاره کرد و با یکدیگر آمیخت و مخالف‌ آن گوشت‌ها از هر مرغی یکپاره به چهار کوه بر سر هر کوهی پاره‌ای بنهاد و خود تسبیح همی‌کرد؛ آنگاه بخواند ایشان را، هر چهار برخاستند و بیامدند به نزدیک ابراهیم و هفت بار گرد ابراهیم بگشتند و می‌گفتند: لا اله الا الله، محمد رسول الله.» (قصص‌الانبیای نیشابوری، ص۷۴). در آیه۲۶۰ سورهٔ بقره به این موضوع اشاره شده است. مولای رومی این داستان را در مثنوی، با لطایف عرفانی در دفتر پنجم از بیت ۳۱ تا ۴۳ بیان کرده است. شاعر مدعیان خود را به کافر و خود را به خلیل مانند کرده است …معنی: مدعیان من آن توان و قدرت را ندارند که شعر مرا از آسمان به حضیض آورند و بر خاک افکنند … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۳۷. جهان به خیره‌کشی در کسی کشید کمان. که برکشیدهٔ حق بود و برکشندهٔ ما

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. خیره‌کشی: بیهوده و بی‌جهت کشتن. کمان کشیدن: تیراندازی کردن. برکشیده: بالابرده، برآورده. برکشنده: بالاآورنده، برآورنده. بین «کشید» و «کشیده» و «کشنده» جناس اشتقاق است.
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۳۴. حیات‌بخشا! در خامی سخن منگر

که سوخته شدم از مرگ قدوة‌الحکما. 🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. حیات‌بخشا: خطاب است به رشیدالدین وطواط. قدوة‌الحکما: پیشوای فرزانگان، منظور کافی‌الدین عمربن عثمان، طبیب و فیلسوف و‌ عموی خاقانی بود که در آن هنگام درگذشته بود. بین «حیات» با «مرگ» و «خام» با «سوخته» تضاد است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۳۳. که او به پنج انامل به فتح باب سخن. ز هفت کشور جانم ببرد قحط و وبا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. انامل: جمع انمله، سرانگشتان. فتح باب: (نک به قصیدهٔ۵؛ بیت۳۴). هفت کشور جان: اضافهٔ تشبیهی، هفت اقلیم جان، تمام و سراسر جان. (نک به قصیدهٔ۷؛ بیت۲۷). وبا: وبا را بیماری عام و مرگامرگی نیز گفته‌اند. «معنی وبا آن بود که جوهر هوا گنده گردد و چون جوهر هوا‌ گنده گردد، موتان آرد و بیماری‌های وبایی بسیار گردد.» (هدایة‌المتعلمین فی‌الطب، ۱۴۷). معنی: شاعر در توصیف شعر رشیدالدین وطواط گفته است که: جانم از برای خواستن آب از خشکسال زمان در پناه او گریخت و او با پنج انگشت خود شعری نوشت و باران لطفی جاری کرد که قحطی و وبا را از سراسر وجودم برد. خاقانی به این اعتقاد قدما که وبا را نتیجهٔ فساد هوا می‌دانستند و چارهٔ آن را بارش باران‌های شدید می‌پنداشتند، اشاره می‌کند.. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۳۲. مگر که جانم از این خشکسال صرف زمان. گریخت در کنف او به وجه استقسا،

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. مگر: همانا، به درستی. خشکسال: سال قحطی. صرف زمان: گردش روزگار، حوادث و شداید و دشواری‌های زمان. کنف: پهلو و جانب، پناه. به وجه: به طریق، از راه. استسقا: در لغت به معنی آب خواستن و طلب آب کردن است و در اصطلاح «آن است که کسی آب بسیار خورد و سیراب نشود و از بسیاری خوردن پاها و ساق‌هایش بیاماسد. درمان آن به وسیلهٔ سکنگبین و ضمادهای خنک است.» (هدایة المتعلمین فی‌الطب، ص۴۵۰ و ۴۵۸). ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۳۱. به سال عمرم از او بیست‌وپنج بخریدم. شش دگر را شش روز کون بود بها

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. به سال عمرم: به اندازهٔ عمر، برابر با سال‌های عمرم؛ خاقانی در سن ۲۴ سالگی قصیده‌ای در مدح اتسز بن محمد خوارزمشاه سروده و به حضرت خوارزم فرستاد، بدین مطلع:. هین که به میدان حسن رخش برافکند یار. بیش بهاتر ز جان نعل‌بهایی بیار. (دیوان، ص۱۷۸). رشیدالدین وطواط که دبیر اتسز خوارزمشاه بود، قصیده‌ای مشتمل بر ۳۱بیت در مدح خاقانی گفت و نزد او فرستاد؛ پس از یک سال، یعنی در ۲۵ سالگی، خاقانی این قصیده را در مدح وطواط سرود (نک به ابتدای همین قصیده). شش روز اکون: اشاره است به آفرینش جهان در شش روز که در تورات «سفر پیدایش» و در چندین جای قرآن بدآن اشاره شده است؛ از جمله: آیهٔ۷ سورهٔ هود:. وهو الذی خلق السماوات والأرض فی ستة أیام. ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺶ روز ﺁﻓﺮید …معنی: بیست‌و‌پنج گوهر از سی‌ویک گوهر را با سال‌های عمر خودم خریدم و شش گوهر باقی‌مانده برابر با شش روز خلقت بود … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۳۰. طویلهٔ سخنش سی‌و‌یک جواهر داشت. نهادمش به بهای هزارویک اسما

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. طویلهٔ سخن: رشتهٔ سخن و شعر، اشاره است به قصیدهٔ رشیدالدین وطواط در مدح خاقانی که سی‌و‌یک بیت داشته داشته است. هزارویک اسما: هزارویک نام خدای تعالی که نودونه اسم آن اسمای حسنی نامیده شده و بعضی هزارویک نام را حسنی گفته‌اند. در قسمتی از آیهٔ۱۸۰ سورهٔ اعراف آمده است: ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها، از آن خداوند است نیکوترین نام‌ها بدان نام‌هایش بخوانید.. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۲۹. به صد دقیقه ز آب درمنه تلخ‌ترم. به سخره چشمهٔ خضرم چه خواند آن دریا؟!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. دقیقه: نکتهٔ باریک و لطیف و ظریف. درمنه: (نک به قصیدهٔ۷؛ بیت۵۹). سخره: مسخره و ریشخند، طنز. چشمهٔ خضر: (نک به قصیدهٔ۳؛ بیت۵۲). دریا: استعاره از رشید وطواط. بین «آب» و «چشمه» و «دریا» تناسب است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۲۸. زبون‌تر از مه سی‌روزه‌ام مهی سی روز. مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. ماه سی‌روزه: ترکیب وصفی، ماه کاملا تاریک که در محاق واقع شده است. مهی سی‌روز: سی روز ماه، سراسر و همهٔ ماه، کنایه از همیشه و دایم. طنز: شوخی و ریشخند. جوزا و خورشید: جوزا استعاره از رشید وطواط. (نک: قصیدهٔ۵؛ بیت۵۸) و خورشید استعاره از خاقانی که رشید او را به آن مانند کرده است. بین «ماه» و «خورشید» و «جوزا» تناسب است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۲۷. معانیش همه یاقوت بود و زر، یعنی. مفرح از زر و یاقوت به برد سودا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. سودا: (نک به قصیدهٔ۳؛ بیت۷). خاقانی معانی شعر وطواط را به زر و یاقوت تشبیه کرده است؛ زیرا قدما در مفرح شراب مقداری گرد ساییده‌شده سنگ‌های قیمت‌های می‌ریختند و آن را سبب شادی و نشاط می‌دانستند … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۹..۲۶. برای رنج دل و عیش بدگوارم ساخت. جوارشی ز تحیت، مفرحی ز ثنا

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. عیش بدگوار: زندگی ناگوار و تلخ. جوارش: جمع آن جوارشات، معرب گوارش و به معنی داروی گوارنده است؛ صاحب تحفه چنین می‌نویسد: «از اختراعات حکمای فرس است و او عبارت است از تراکیبی که مقوی معده و محلل ریاح و مصلح اغذیه باشد و بعد از سرشتن ادویه با شکر و امثال آن در صحنی پهن کرده و پاره‌پاره کنند و مدتی جهت مزاج او منظور نیست. و بعضی از انواع آن: جوارش لؤلؤ، جوارش کافور، جوارش خوزی (خوزستانی)، جوارش مفرح و جوارش سفرجل است.» (تحفهٔ حکیم مؤمن، ۶-۹۹۴). تحیت: درود و ستایش. مفرح: اسم فاعل از تفریح، شاد کننده و هر چیز شادی‌بخش و نشاط‌آور؛ «و آن دوایی را نامند که تعدیل مزاج و تلطیف اخلاط و روح حیوانی و انسانی نماید و منبسط سازد آن‌ها را و میل دهد به سوی خارج و حزن را زایل سازد و دماغ را قوت بخشد و حواس را نیکو گرداند و ذهن را صافی سازد و کسالت را دور کند.» (مخزن‌الادویه، ۵۳). و هرچه نفس را از مشاغل خارجه بازداشته، مشغول به عالم تجرد خود و ادراک کمالات گرداند، مفرح حقیقی است و هرچه باعث ادراک لذاتی خارجی و محسوسه به حسب تقاضای هر یک از قوت‌ها کرد، مفرح مجازی.» (تحفهٔ حکیم مومن، ۱۰۳۸). خاقانی م ...
  • گزارش تخلف