غبار غم برود حال خوش شود☘ 📚 #هر_کتابی_ارزش_خواندن_ندارد 🔺 معرفی #کتاب_مفید 🔷️ شرح آثار فلاسفه 🌿شرح آثار #حافظ_سعدی_مولانا و شمس تبریز 🎥 #دکلمه_موسیقی_کلیپ « ارتقاء آگاهی فرهنگی_فکری_فلسفی و بسط عدالت » ؛ادمین: @abibikaran13


📖.. ◾️چگونگی آغاز سرودن مثنوی

🌿حسام الدین چلبی کاتب و جامع اشعار و سرحلقهٔ یاران وفادار مولانا نظم مثنوی را در شیوهٔ الهی نامهٔ سنایی و مثنویات عطار از وی [مولانا] درخواست و این درخواست که ترجمان نیاز و تقاضای یاران نیز بود با ذوق و حال مولانا موافق افتاد. معلوم گشت که مولانا نیز در همان ایام به صرافت طبع داعیهٔ چنین کاری را در خاطر پرورده بود. هجده بیت «نی نامه» را که در همان احوال به صرافت طبع سروده بود از سر دستار خویش بیرون آورد، حسام الدین که مولانا را آماده پذیرش پذیرش درخواست یاران دید به هیجان آمد و ادامهٔ آن را درخواست. مولانا هم در مقابل درخواست و اصرار حسام الدین به سعی در تطویل آن در طی مجالس املا متعهد گشت، این مجالس به پایمردی حسام الدین به وجود آمد و بدین گونه انشای شش دفتر مثنوی چنانکه خود مولانا بارها در خود مثنوی خاطرنشان کرد تا حد زیادی مدیون طلب و اصرار حسام الدین شد و این منت او چنانکه مریدان هم اذعان داشتند «بر کافهٔ اهل عشق و توحید» تا قیامت باقی ماند …. 📚پله پله تا ملاقات خدا … ...
  • گزارش تخلف

🎙 سلسله درسگفتار دین شناسی مولانا.. 📗در دو ترم.۱_ ترم اول ۱۷ جلسه.۲_ ترم دوم ۱۵ جلسه.. ◾️ [ترم اول]

«جلسه اول». پیشگفتار. با تو ما چون رز به تابستان خوشیم. حکم داری هین بکش تا میکشیم. پیش من آوازت آواز خداست. عاشق از معشوق حاشا کی جداست. 🔹۱۴ مهر ماه ۱۳۷۸. 🔻🔻🔻
  • گزارش تخلف

📗حکایت هفتم. «کرامت حقیقی»

🌿 امید داریم که شما این سخن‌ها را هم از اندرون خود بشنوید که مفید آن است. اگر هزار دزد بیرونی بیایند در را نتوانند باز کردن تا از اندرون دزدی یار ایشان نباشند که از اندرون باز کنند. هزار سخن از بیرون بگوی، تا از اندرون مصدقی نباشد سود ندارد. همچنان که درختی را تا در بیخ او‌تری نباشد اگر هزار سیل آب برو ریزی سودی ندارد. اول آن جا در بیخ او‌تری بباید تا آب مدد او شود.. نور اگر صد هزار می‌بیند. جز که بر اصل نور ننشیند. اگر همه عالم نور گیرد تا در چشم نوری نباشد هرگز آن نور را نبیند.. ☘توضیح:. ...
  • گزارش تخلف

📖حکایت اول: اشک رایگان.. 🌿 یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود

او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می‌کرد. گدایی از آنجا می‌گذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان می‌دهد. این سگ روزها برایم شکار می‌کرد و شب‌ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می‌داد. گدا پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟ عرب گفت: نه، از گرسنگی می‌میرد. گدا گفت: صبر کن، خداوند به صابران پاداش می‌دهد. گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید. ...
  • گزارش تخلف

◾️در باب حکمت زندگی

در هیچ پیش آمدی نباید فریاد شادی بر آورد یا شکوه و زاری کرد؛ تا اندازه‌ای به این علت که همه چیز متغیر است که این شامل آن پیشامد نیز میگردد و تا اندازه‌ای به این علت که قضاوت آدمی درباره سود و زیان خویش دستخوش خطاست. تقریبا هرکس به مناسبتی از آنچه بعد برای او بهترین واقعه بوده است شکوه کرده یا از پیشامدی که بعد سرچشمه بزرگترین رنج‌های او شده است، فریاد شادی بر آورده است. موضعی را که در اینجا توصیه میکنم شکسپیر به زیبایی بیان کرده است؛ «طعم شادیها و غمهای ناگهانی را چندان چشیده‌ام که دیگر هرگز در نگاه نخست از دیدن چهره‌ی این دو، عنان خود را از دست نمیدهم». به طور کلی کسی که همه حوادث آرامش خود را حفظ کند، نشان می‌دهد که میداند، امکان شر در زندگی چقدر بزرگ و متنوع است و از این رو به آنچه در زمان حال اتفاق می‌افتد به منزله بخش کوچکی از آنچه ممکن است هنوز پیش بیاید مینگرد؛ این منش انسانهای شکیباست که وضعیت نوع بشر را هرگز فراموش نمیکنند، بلکه همواره به خاطر دارند که هستی انسان چه اندوهبار است و بلایایی که در معرض آنهاست بیشمارند … ...
  • گزارش تخلف

📖🌹☘.. کمال است در نفس انسان سخن. تو خود را به گفتار ناقص مکن

🌿سخن یکی از محک‌هایی است که کمال یا نقص انسان را نشان می‌دهد. نحوهٔ سخن گفتن؛ واژه‌ها، عبارات و لحن هر کس بخش عمده‌ای است که شخصیت او را می‌نمایاند. یکی از دلایلی که مولانا نیز بر سکوت تأکید می‌کند همین است. سکوت تمرینی است که شخص در هر زمان و موقعیت هر مطلبی را بر زبان نیاورد. سنجیده و آگاهانه سخن بگوید و مراقبت و مهار زبان خود را به نیکی داشته باشد. یکی از بهترین راه‌ها برای شناخت افراد گوش کردن به سخنان آنان است. زیرا آنچه در ضمیر است دیر یا زود از طریق زبان بیرون می‌ریزد و درون شخص را عیان می‌کند. ...
  • گزارش تخلف

◾️باصدای خسرو شکیبایی.. ☘حکایت پنجم: در سیرت پادشاهان

🌿 با طایفه بزرگان به کشتی در نشسته بودم زورقی در پی ما غرقه شد دو برادر بگردابی در افتادند. یکی از بزرگان گفت ملاح را که بگیر این هر دو را که بهر یکی پنجاه دینارت دهم ملاح در آب افتاد و تا یکی را برهانید آن دگر هلاک شد، گفتم بقیت عمرش نمانده بود ازین سبب در گرفتن او تأخیر کرد و در آن دگر تعجیل، ملاح بخندید و گفت آن چه تو گفتی یقین است و دگر میل خاطر برهانیدن این بیشتر بود که وقتی در بیابانی مانده بودم، وی مرا بر شتری نشانده و ز دست آن برادر تازیانه‌ای خورده‌ام در طفلی … [گفتم صدق الله من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها.]. تا توانی درون کس مخراش. کاندرین راه خارها باشد. کار درویش مستمند بر آر. که تو را نیز کارها باشد. ...
  • گزارش تخلف

◾️آشنایی با بزرگان فرهنگ ایران.. [بخش دوم]

📚بررسی آثار. 🌿🔺 شفیعی کدکنی را باید در زمره شاعران اجتماعی دانست، او در اشعار خود تصویری از جامعه ایرانی در دههٔ ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را بازتاب می‌دهد و با رمز و کنایه آن دوران را به خواننده نمایانده، دلبستگی و گرایش فراوان به آیین وفرهنگ ایرانی و بخصوص خراسان را نشان می‌دهد …🔹تصحیحات او نمونهٔ اعلای تصحیح انتقادی متن است، [اسرارالتوحید]، [مصیبت‌نامه]، [الهی‌نامه]، [منطق‌الطیر]، [اسرارنامه]، [مقامات و حالات ابوسعید]، [نوشته بر دریا (مقامات ابوالحسن خرقانی)]، [مرموزات اسدی در مرموزات داوودی]، بهترین نمونه‌های تصحیح انتقادی متن در ادبیات فارسی هستند …🔹او از اندک محققین تاریخ و ادب فارسی است که به تاریخ کرامیه پرداخته و کتابی منقح در این باب فراهم کرده‌است …🔹کتاب‌های دیگر او مثل «موسیقی شعر»، «صور خیال»، «ادوار شعر فارسی»، «زمینه‌های اجتماعی شعر فارسی»، «از جامی تا روزگار ما» امروزه از کتاب‌های کلاسیک نقد ادبی محسوب می‌شوند …🔹او علاقه‌مند به شعر فارسی است و علاقهٔ او به عرفان و نقد ادبی هم از همین‌جا نشأت می‌گیرد …🔹وی در کتاب زبان شعر در نثر صوفیه آورده‌است که آنچه در زبان فارسی به «آن» معروف ...
  • گزارش تخلف

◾️کار فرهنگی اصولی و عمیق

🌿برای اینکه سخنمان را از کتابها و کتابخانه‌ها به کوچه و بازار سرازیر کنیم باید از سیاست زدگی دست برداریم و به اعماق بپردازیم. وقتی به اعماق بپردازیم اولا کار اصولی میکنیم و ثانیا چون نظام‌ها به کار عمقی توجهی ندارند کمتر مشکل تراشی میکنند. بر خلاف اینکه شما اول بروید سراغ مسائل سیاسی که اولا کار سطحی کرده‌اید و ثانیا چون صاف رفته‌اید سراغ مسائل سیاسی، نظام (اساسا هر نظامی) هم با شما درگیر میشود که این خود یک مشکل جدی است. ما باید مسائل فرهنگی را بر مسائل اجتماعی و سیاسی مقدم بدانیم … … ...
  • گزارش تخلف

📖🌻🌞.. ▪️یگانگی عاشق و معشوق.. گفتم دل و دین بر سر کارت کردم

هر چیز که داشتم نثارت کردم. گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی. آن من بودم که بیقرارت کردم. 🌿شمس اعتقاد دارد وقتی عشق به کمال برسد، عاشق با معشوق خود به یگانگی و اتحاد می‌رسد …اندرون محمود همه ایاز است. اندرون ایاز همه محمود. نامی است که دو افتاده است!. «شمس_تبریزی». 🍃مولانا نیز یگانگی عاشق و معشوق را اینطور توصیف می‌کند:. در دل معشوق جمله عاشق است. ...
  • گزارش تخلف

◾️مدعیان دروغین و مولانا.. غیرتم آید که پیشت بایستند

بر تو میخندند و عاشق نیستند. 🌿فراگیر شدن علاقه به مولانا آفت هایی هم دارد؛ از آن جمله به رنگ خویش درآوردن کلام مبارک اوست از سوی عده‌ای که یا از حقیقت کلامش بی خبرند، و یا خود را به بی خبری می‌زنند. چندی است تصویر بطری شرابی در فضای مجازی منتشر می‌شود که به عمد مصرعی از یک بیت مثنوی را غلط نوشته‌اند:. «آنچنان را آنچنان‌تر می‌کند». حال آنکه شکل درست آن چنین است:. «بی‌ادب را می‌چنان‌تر می‌کند». (مثنوی معنوی مولانا). 🍃🔺 می‌فرماید آن کس که بی ادب است، در بی خودی و ناهوشیاری بی ادب‌تر هم می‌شود. مولانا و شمس هر دو بر عمل برپایه شریعت محمد رسول الله تاکید داشته‌اند و خود مبادی آن بوده‌اند.. ...
  • گزارش تخلف

◾️

🌿شب زنده دار بود و به روزها روزه دار، دلی شیدا داشت و از سرزنش سرزنشگران در راه خدا هیچ باک نداشت، چیزها میدانست که هوشیاران از آن بیخبرند، پیوسته حاجت روا بود و مرضی المحجه و باحجتی استوار. فهم مردمان از معرفت کلام او درمانده بود و اوهام خاص و عام در معانی الفاظ او گرفتار حیرت بود. الفاظ او را روایت میکردند و اغراض او را نمیدانستند شگفتی‌های او را توصیف میکردند و غرایب کار او را نمیشناختند دقایق کار او گرد میشد و حقایق آن شنیده نمیشد. عبارات او اعلام میشد و اشارات او فهم نمیشد در راه خدا گامی استوار داشت و خدمت‌ها میکرد چندان که از همگان پیش افتاد و هرگز پشیمان نشد، هر روز که بلایی بدو نمیرسید و دشواریی نمیدید پروردگار خویش ندا میداد که الهی امروز نان مرا فرستاده‌ای و بلای مرا نفرستادی که با آن خورش کنم آنگاه که حدیث بلای مردان میکرد این بیت پارسی را میخواند؛. مرا دلی ست که هر وقت کان غمین نشود. به غمگنان شود و غم فراز گیرد وام. 📚دفتر روشنایی. [میراث عرفانی بایزید بسطامی]. 🔺نویسنده: محمد رضا شفیعی کدکنی. ...
  • گزارش تخلف

📗حکایت دوم؛ تحیر بایزید.. 🌿شبی بایزید بسطامی بیرون شهر آمد

همه جا را از خروش خلق خاموش و خالی دید. ماهتابی دل افروز دید که شب از پرتو آن چون روز روشن شده بود. آسمان پر از ستارگان آراسته بود و همه به شب بازی مشغول بودند …آسمان پر انجم آراسته. هر یکی کاری دگر را خاسته. شیخ چندی در صحرا گشت و هیچ جنبنده‌ای از جای نمی‌جنبید. شورشی در دل وی افتاد و از دور گفت: یارب در دلم شور افتاده و بی قرارم، آخر با چنین بارگاه رفیعی که تو داری چرا همه جا از مشتاقان و عاشقان تو خالی است؟. هاتفی گفتش که‌ای حیران راه. هر کسی را راه ندهد پادشاه. عزت ما این چنین اقتضا می‌کند که هر گدایی بر درگاه ما راه نیابد و غافلان را اینجا جایی نیست …چون حریم عز ما نور افکند. ...
  • گزارش تخلف

📖.. ◾️خواب راست.. 🌿جهودی و ترسایی و مسلمانی رفیق بودند

در راه زر یافتند. حلوا ساختند …️گفتند: بیگاه است فردا بخوریم. و این اندک است آن کس خورد که خواب نیکو دیده باشد. غرض تا مسلمان را ندهند.. مسلمان نیم شب برخاست. خواب کجا؟ عاشق محروم و خواب؟ برخاست جمله‌ی حلوا را بخورد.. «صبح که شد هر یک خواب شان را روایت کردند»:. ...
  • گزارش تخلف

در همین لحظه که من در حال نوشتنم، در گوشهٔ دیگری از جهان، انسانهای زیادی گرسنه‌اند

اگر ژان پل سارتر بود میگفت من در برابر این گرسنگی مسئولم.. البته من اعتراض میکردم؛ من نمی‌دانم آنجا چه خبر است و برای تغییر وضع اسفبار موجود کار چندانی از دستم بر نمی‌آید …ولی سارتر میگفت این منم که انتخاب کرده‌ام بی خبر بمانم و به جای آنکه خود را درگیر این وضع اسفبار بدانم، در این لحظه خاص فقط بنویسم، میتوانستم فرخوانی بدهم و اعانه جمع کنم یا از طریق ارتباطاتی که در اصحاب رسانه دارم، توجه همگان را به وضع موجود جذب کنم ولی انتخاب کرده‌ام آنرا نادیده بگیرم … «من در برابر آنچه میکنم و آنچه انتخاب میکنم که نادیده بگیرم مسئولم.» … ...
  • گزارش تخلف

◾️ «آمدنم بهر چه بود».. طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم. حافظ. 🌿حافظ گاه و بی گاه در غزلیات به یاد آن فردوس از دست رفته می‌افتد و اشتیاق خویش را به دیداری نو با فضاهای کهن خاطرنشان می‌کند و گاه نیز تاویل و تفسیری به دست می‌دهد از این که ما آدمیان را به کدام منظور بدین عالم فرودین فرستاده‌اند:. ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم. از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم. رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم. تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم. سبزۀ خط تو دیدیم و ز بستان بهشت. به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم. ...
  • گزارش تخلف