شرح قصائد خاقانی؛ بر اساس شرح برزگر خالقی کانال دیگر ما: گزینهٔ شعر معاصر @gozineyesher لینک پست اول: https://t.me/khaghanieshervani/4


قصیدهٔ۱۱..۵. هست به معیار عشق گوهر تو کم‌عیار

هست به بازار دل یوسف تو کم‌بها …معیار: میزان، وسیلهٔ سنجش، مخصوصا سنجش عیار زر و سیم. کم‌عیار: ناخالص و غش‌دار. گوهر و یوسف تو: استعاره از نقد و متاع تو که در بازار کائنات کم است. مصراع دوم اشاره است به ماجرای حضرت یوسف (ع) که برادرانش او را به بهای کم به کاروانیان فروختند. بین «معیار» و «عیار» جناس مزید و بین «معیار»، «عیار»، «بازار» و «بها» تناسب است.. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۳. چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز

عقل در این خطه کیست؟ شحنهٔ راه فنا. 🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. در این کوی، در این خطه: در کوی و سرزمین عشق. حلقهٔ درگاه راز: حلقهٔ آستانه و پیشگاه سر عشق. شحنهٔ راه فنا: حاکم و‌داروغهٔ راه محو و بی‌خودی …
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۲. ما و شما را به نقد بی‌خودیی درخور است. زآن که نگنجد در او هستی ما و شما

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. به نقد: نقدا، در حال و همین لحظه. بی‌خودی: مقام سکر و وله، از خود بی‌خود شدن، ترک خودخواهی و هوا و هوس. درخور: شایسته و سزاوار. او: مرجع ضمیرش عشق در بیت قبل است …
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱.. در صفت عشق و مدح خواجه ناصرالدین ابراهیم..۱. عشق بیفشرد پای بر نمط کبریا

برد به دست نخست هستی ما را ز ما. 🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. امام ناصرالدین ابواسحق ابراهیم باکویی از دانشمندان معاصر خاقانی که چند قصیده در مدح او و یک قصیده در مرثیهٔ او‌ دارد؛ همچنین یکی از نامه‌های خاقانی خطاب به اوست که در آغاز نامه او را ظهیرالاسلام، فاروق الفرق و علامة المشرقین لقب داده است.. پای فشردن: پافشاری کردن، ایستادن، استوار بودن. نمط: روش و طریقه، بساط و فرش، بساط و نطع شطرنج و صفحهٔ نرد که در این بیت به قرینهٔ «برد به دست نخست» شاید به معنی اخیر است. نمط کبریا: بساط عظمت و بزرگی …خاقانی در جای دیگر گفته است:. طاق‌پذیر است عشق، جفت نخواهد حریف. بر نمط عشق اگر پای نهی، طاق نه. (دیوان خاقانی، ص۶۵۹). ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۷۸. در جنت مجلست چراگاه. آهوحرکات احوران را..۷۹

بزمت فلک و سرات منزل. ماهان ستاره‌زیوران را. 🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. آهوحرکات: کسی که رفتار و حرکاتش مثل آهو زیبا باشد. احوران: سیاه چشمان. ماهان ستاره‌زیور: استعاره از زیبارویانی که زیور آن‌ها از ستاره است. …*** پایان قصیدهٔ دهم. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۷۵. گر هست گهر سخن، چرا نیست. آهنگ بدو گوهرخران را؟!

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. معنی: اگر گهر سخنی هست پس چرا خریداران گوهر به آن میلی ندارند و خریدارش نیستند..۷۶. گر شادی دل ز زعفران خاست. چون رنگ غم است زعفران را؟!. 🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. زعفران: گیاهی است دارای گل‌هایی زرد و معطر که بوی عطرش تند و طمعش تلخ می‌باشد. خاصیت آن تقویت و شادی‌افزایی و نشاط‌آوری و خندان ساختن آدمی است …معنی: اگر زعفران شادی‌آور است، چرا خودش زرد است و رنگ غم را دارد؟!. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۷۴. یا گاو زری که سامری ساخت. گوساله شمار زرگران را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. سامری: مردی از پیروان موسی یا خویشاوند او و یا بر طبق برخی از روایات، خاله‌زادهٔ موسی که منسوب به قبیلهٔ سامره از عظمای بنی‌اسرائیل بود. در برخی از تفاسیر (تفسیر ابوالفتوح رازی، جلد۷؛ ص۴۸۲) او را اهل کرمان گفته‌اند. قصهٔ سامری و ساختن گاو زر و به صدا درآمدن آن گوساله در تورات نیامده است؛ اما در تفاسیر چنین است: موسی برای آوردن الواح به طور سینا رفته بود و به قوم خود وعده داده بود که بعد از سی روز بازگردد؛ اما چون به فرمان الهی ده روز به آن مدت افزوده گشت، مردم گفتند موسی خلف وعده کرده است. سامری در این فرصت از جواهر خود و مردم در عرض سه روز گوسالهٔ زرینی ساخت؛ هنگامی که باد به زیر گوساله دمیده می‌شد، در شکم او می‌رفت و از گلوی او آواز گاو بیرون می‌آمد مردم به تماشای آن مشغول شدند و از دین برگشتند. در تفسیر ابوالفتوح رازی، جلد۷، ص۴۸۳ آمده است که چون قبطیان و خود فرعون (پیش از دعوی خدایی) در اصل گاوپرست بودند، سامری برای نقشهٔ خود گوساله را اختیار کرده بود. در آیهٔ ۸۸ سورهٔ طه به داستان سامری اشاره شده است:. فأخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هٰذا إلٰهکم وإلٰه موسىٰ فنسی. ﭘﺲ ﺑﺮﺍ ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۷۳. شهباز سخن به دولت تو. منقار برید نوپران را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. شهباز سخن: استعاره از خاقانی که در سخنوری چون باز بلند‌پرواز و قوی است. منقار بریدن: کنایه از مغلوب کردن و خاموش ساختن. نوپران: استعاره از شاعران تازه بال و پر درآورده که در اینجا رقیبان خاقانی‌اند. بین «شهباز»، «منقار» و «پر» تناسب است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۷۰. با لطف تو‌ در میان نهاده‌ست. خاقانی امید بیکران را..۷۱

کز لطف تو هم نشد گسسته. امید و بهشت کافران را.۷۲. در مدحت تو به هفت اقلیم. شش ضربه دهد سخنوران را. 🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. هفت اقلیم: ابوریحان بیرونی هفت کشور برا بر حسب تقسیم پارسیان چنین آورده است:. کشور نخستین: هندوان. دوم: عرب و حبشیان. سوم: مصر و شام. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۶۶. بسته کمر آسمان چو پیکان. ماند به درت مسخران را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. کمر بستن: کنایه از آمادهٔ کاری شدن و برای خدمت ایستادن. پیکان: جمع پیک، قاصدان. مسخران: جمع مسخر، رام و مطیع‌شدگان …معنی: آسمان مانند رسولان و مطیعان آمادهٔ خدمت به توست …
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۶۵. آن بیلک جبرئیل‌پرت. عزرائیل است جانوران را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. بیلک: نوعی از تیر که دارای پیکان دوشاخ است؛ نوعی از پیکان که آن را مانند بیل کوچک سازند. جانوران: جانداران. بین «جبرئیل» و «عزرائیل» تناسب و بین «عزرائیل» و «جانوران» تضاد معنوی است …
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۶۳. گر زال نهاد پر سیمرغ. بر تیر هلاک صفدران را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. زال و پر سیمرغ: تلمیحی به داستان رستم و اسفندیار که زال پر سیمرغ را در آتش نهاد و سیمرغ ظاهر شد و رستم را به درخت گز راهنمایی کرد تا از چوب درخت تیری بسازد برای نبرد با اسفندیار. در شاهنامه تنها زال پر سیمرغ را در آتش نهاد، نه بر تیر گز و این تخیل شاعرانهٔ خاقانی است که پر سیمرغ را بر تیر نهاده است. صفدران: جمع صفدر، شکنندگان و برهم‌زنندگان صف دشمن‌در روز جنگ که در اینجا کنایه از اسفندیار است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۶۲. چون از مه نو زنی عطارد. مریخ هدف شود مر آن را

🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. مه نو: استعاره از کمان ممدوح. عطارد: نام فارسی آن تیر است، شاعر با توجه به نام فارسی عطارد، تیر ممدوح را اراده کرده است. مریخ: جنگاور فلک. بین «مه»، «عطارد» و «مریخ» تناسب و بین «مه» و «مر» جناس مطرف است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۰..۶۰. تا ترکشت اژدهای موسی. بنمود مجوس‌مخبران را..۶۱

در روم ز اژدهای تیرت. زهر است نواله قیصران را. 🍃🍃🍂🍁🍂🍃🍃. ترکش: تیردان. مجوس‌مخبران: کسانی که باطنشان مثل کافران است، سیاه‌دلان. نواله: طعام و لقمه. قیصران: عنوان و لقب امپراطوران روم عموما و عنوان لقب امپراطوران روم شرقی خصوصأ …معنی: از آن هنگام که ترکش تو به سیاه‌دلان اژدهای موسی را نشان داد، قیصران در روم از ترس اژدهای تیر تو زهر می‌خورند.. ...
  • گزارش تخلف