شرح قصائد خاقانی؛ بر اساس شرح برزگر خالقی کانال دیگر ما: گزینهٔ شعر معاصر @gozineyesher لینک پست اول: https://t.me/khaghanieshervani/4


قصیدهٔ۱۱..۴۶. گفتم کامروز کیست تازه‌سخن در جهان؟. گفت: که خاقانی است بلبل باغ ثنا،..۴۷

مادح شیخ امام، عالم عامل که هست. ناصر دین خدای، مفتخر اولیا. تازه‌سخن: شاعر نوآور و بدیع‌پرداز. مادح: مدح کننده. عالم عامل: عمل‌کننده به علم، عالم با عمل …
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۴۴. دوش نسیم سحر بر در من حلقه زد. گفتم کآن کیست؟

گفت: قاصدی‌ام آشنا …حلقه زدن: در کوفتن،. حلقه بر در زدن: در کوفتن و طلب فتح باب کردن، در قدیم درهای منازل دارای حلقه و چکش بود که آشنا حلقهٔ در را می‌کوفت و غریبه چکش را به صدا در می‌آورد …
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۴۳. بر قد لاله قمر دوخت قباهای رش

خشتک نفطی نهاد بر سر چینی‌قبا …رش: نوعی جامهٔ ابریشمین گران‌بها. خشتک: پارچهٔ چهارگوشه زیر بغل جامه، سجاف و بغلک. نفطی: تیره و سیاه. خشتک نفطی: استعاره از داغ و سیاهی وسط لاله. چینی قبا: قبای سرخ چینی. پیشینیان ماه را صباغ و مشاطهٔ گل‌ها می‌پنداشتند و معتقد بودند که رنگ سرخ گل و لاله بر اثر رنگرزی ماه است و شاید همین باور در ذهن خاقانی سبب شده است که قمر را خیاطی بپندارد که بر اندام لاله قبای ابریشمین می‌دوزد … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۴۲. دفتر گل را فلک کرد به شنگرف رنگ

زرین‌شیرازه زد هر ورقی را جدا …دفتر گل: اضافهٔ تشبیهی، ورق و صفحهٔ گل. شنگرف: ماده‌ای مرکب از گوگرد و جیوه که گرد سرخ‌رنگ آن در نقاشی به کار می‌رود. شیرازه زدن: ته‌بندی و ته‌دوزی کتاب و دفتر. بین «دفتر»، «شیرازه» و «ورق» تناسب است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۴۱. شاخ شکوفه‌فشان سنقرکانند خرد

هر نفسی بال و پر ریخته‌شان از قضا …سنقرکان: سنقرهای کوچک، و سنقر مرغ شکاری کوچک از جنس چرغ است که پیوسته شاهان بدآن شکار می‌کنند. از قضا: از روی حکم و فرمان، از گردش روزگار …معنی: شکوفه‌هایی که از شاخ ریخته می‌شود و بر زمین پراکنده می‌گردد، به بال و پر سنقرکان مانند شده است که به سبب گردش روزگار ریخته می‌شود … ...
  • گزارش تخلف

قصیدۀ۱۱..۴۰. طلق روان است آب بی‌عمل امتحان. زر خلاص است خاک بی‌اثر کیمیا

طلق روان: استعاره از شراب، و طلق سنگی است سفید و براق چون بر چیزی بمالند، آتش آن را نسوزد و اگر حل گردد، مثل آب شود و اکسیر گردد که در کیمیاگری به کار رود و شراب هم اکسیر باشد. امتحان: رنج و محنت. خلاص: خالص و بی‌غش. کیمیا: قصیدۀ۲؛ بیت ۵۹. بین «طلق روان» در معنی «اکسیر» با «کیمیا» ایهام تناسب است …معنی: با فرارسیدن بهار آب بی‌هیچ رنجی چون شراب مست کننده و خاک بدون کیمیاگری زر خالص گشته است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدۀ۱۱..۳۸. یافت ز اخلاق او فرتوت فر. برد ز انصاف او فصل بهاران بها ….۳۹

نافۀ آهو شده‌ست ناف زمین از صبا. عقد دوپیکر شده‌ست پیکر باغ از هوا …نافه: کیسه‌ای است به حجم یک نارنج که در زیر شکم جنس نر آهوی ختن در زیر پوست نزدیک عضو تناسلی حیوان قرار دارد و دارای منفذی است که از آن ماده‌ای سیاه‌رنگ روغنی شکل خارج می‌شود که بسیار خوشبو و معطر است. به این ماده مشک گفته می‌شود. ناف زمین: مرکز و میان زمین، مسلمانان مکه را مرکز و عالم می‌دانند. عقد دوپیکر: گردنبند جوزا که مراد کلب الجبار است. نک به (قصیدۀ۴؛ بیت ۵۸). پیکر: شکل و نقش و صورت. بین «نافه» و «ناف» جناس مذیل و بین «دوپیکر» و «پیکر» جناس مزید است … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۳۳. لعل تو‌ طرف زر است بر کمر آسمان. وصل تو مهر تب است در دهن اژدها …لعل: استعاره از لب

طرف زر: زر و‌نقره که بر کمر بندند. مهر تب: خاقانی در بسیاری از موارد مهر تب را به جای مهرهٔ تب به کار برده و به معنی مهره‌ای که دفع تب کند؛ «در قدیم دعانویس دعایی می‌نوشت، آن را در آب می‌انداختند تا مرکبش حل شود؛ به شربتی که به دست می‌آمد، مهر تب می‌گفتند و آن را در دفع تب نافع می‌دانستند.» (فرهنگ اشارات، سیروس شمیسا). از فقر ساز گلشکر عیش بدگوار. وز فقر خواه مهر تب جان ناتوان. (دیوان خاقانی؛ ص۳۰۹). در تب هجرانش افکندی و آنگه مهر تب. از ثنای خسرو صاحب‌قران انگیختی. (دیوان خاقانی؛ ۶۶۸). در دهان اژدها بودن: کنایه از غیرقابل دسترس بودن. ...
  • گزارش تخلف

قصیدۀ۱۱..۳۱. ای ز تو ما بی‌خبر، ما به تمنای تو. بس که بپیموده‌ایم عالم خوف و رجا....۳۲

گاه بدزدیم چشم از تو ز بیم رقیب. گه به نظر بشکنیم چشم رقیب تو را …چشم دزدیدن: دزدیده و پنهان نگاه کردن. رقیب: نگهبان و مراقب؛ کسی که مواظب معشوق است و عاشق را از او دور می‌کند؛ معمولاض دایۀ دختر این نقش را بر عهده داشت. و گاهی نیز عاشق و معشوق از غفلت رقیب استفاده کرده، با اشارات چشم و ابرو قول و قرار می‌گذاشتند و سخنان خود را با یکدیگر می‌گفتند. نظر: چشم زدن و چشم زخم رساندن، و آن آزار و نقصانی که از اثر نظر بد به کسی یا چیزی رسد … ...
  • گزارش تخلف

قصیدۀ۱۱..۳۰. از رخ تو کس نداد هیچ نشانی تمام

وز مژه تو نکرد هیچ خدنگی خطا …خدنگ: نام درختی است که چوب آن در نهایت محکمی و صافی است و چون اکثر از چوب آن تیر سازند، بنابراین مجازا اسم تیر شده است، مطلق تیر.. معنی: کسی تو را نشناخت و همه را با تیر نگاه کشتی … ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۲۷. ای صفت زلف تو غارت ایمان ما. عشق جهان‌سوز تو بر دل ما پادشا …۲۸

بر در ایوان توست پای‌شکسته خرد. بر سر میدان توست دست‌گشاده هوا …دست‌گشاده: گدا و دست‌دراز، آزاد و رها. برای این بیت دو معنای نزدیک به هم را می‌توان در نظر گرفت …معنی۱: خرد لنگ و عشق گدای درگاه توست. معنی۲: عقل در درگاه تو اسیر اسیر و بسته است؛ ولی عشق آزاد و رهاست.. ...
  • گزارش تخلف

قصیدهٔ۱۱..۲۶. حافظ اعلام شرع ناصر دین رسول

کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا …اعلام شرع: بیرق‌ها و رایت‌های شریعت و دین، نشانه‌های شرع و دین. حزب خدا: حزب الله، کنایه از مؤمنان و صالحان و عارفان، اشاره است به بخشی از آیهٔ ۲۲ سورهٔ مجادله: الا ان حزب الله هم‌المفلحون، آگاه باش که حزب خدا رستگارانند … ...
  • گزارش تخلف