فلسفه،ادبیات،هنر رها قندی پژوهشگر فلسفه & Lawyer


از عشق، از امید، از فردا نمی‌ترسی. می‌بوسمت در بین طالب‌ها نمی‌ترسی

می‌بوسمت در گوشه‌ی مسجد نمی‌لرزی. در بین عطر وحشی سنجد نمی‌لرزی. می‌بوسمت در تاکسی‌ها، در خیابانها. می‌بوسمت بر ضد تکفیر مسلمانها …شعر؛.
  • گزارش تخلف

گفتم: «بالاخره که فراموشش میکنی. اینجوری نمی‌مونه». نفس عمیقی کشید و گفت:

«یاد بعضی آدما هیچوقت تمومی نداره؛. با اینکه نیستن، با اینکه رفتن، ولی هیچ وقت خاطره شون تموم نمیشه». گفتم: ولی همین که نیستش، کم کم همه چی تموم میشه. گفت: بودن بعضی از آدما، تازه از نبودنشون شروع میشه …. بعد از اﺑﺮ. ...
  • گزارش تخلف

دین می‌گوید ما انسانها تابع نظامی از قوانین اخلاقی که ابداع خودمان نیستند و نمی‌توانیم تغییرشان دهیم

یهودی معتقد آن را ساخته و پرداخته خدا میداند و کیش و آیینهای دیگر مثل نازیسم و کمونیسم و لیبرالیسم آن قوانین فرابشری را طبیعی. منتها لیبرالها و کمونیستها و دیگر پیروان آیینهای جدید تمایلی ندارند نظام خود را دین بنامند. البته ادیان از نظر وعده‌ها و پاداش و جزایی که میدهند باهم متفاوتند. در قرون وسطی کلیسا اعلام می‌کرد که خدا ثروتمندان را دوست ندارد و خسیسان را وعده آتش سوزان می‌داد. کمونیسم عصر ما هم اغنیا را دوست ندارد ولی آنها را به جای سوختن در جهان آخرت از ستیز طبقاتی در همین دنیا می‌ترساند. کمونیستها قوانین کمونیستی را نیروهایی فرابشری می‌دانند که انسانها نمی‌توانند به خواست خود تغییرشان دهند. زیرا دست کم طبق نظر مارکس. ما آدمیان نمی‌تواتیم قوانین تاریخ را دگرگون کنیم. اگر از قضا خودتان کمونیست باشید ممکن است بگویید که به هر حال کمونیسم و مسیحیت فرق زیادی باهم دارند. ...
  • گزارش تخلف

ما بزرگترین چشمه قدرت را دیدیم و او را "خدا خواندیم

ما می‌‌توانستیم هر لقب دیگری که مایل بودیم به او بدهیم، مانند: ژرفنا، تاریکی مطلق، روشنایی مطلق، ماده، روح، امید نهایی یا حتی سکوت!. اما هرگز فراموش مکن که این خود ما بودیم که اسمش را تعیین کردیم … … …. ...
  • گزارش تخلف

وقتی دو انسان پخته و معنوی به هم دل می‌بازند، یکی از بزرگ‌ترین پارادوکس‌های زندگی اتفاق می‌افتد …

یکی از زیباترین پدیده‌های جهان هستی رخ می‌دهد؛ آنها با هم هستند و در عین حال به شدت مستقل و تنها هستند! آن‌قدر به هم نزدیکند که انگار هر دوی آنها یک نفرند. اما در عین حال با هم بودن‌شان فردیت‌شان را نابود نمی‌کند. با هم هستند و تنها هستند. با هم بودن‌شان کمک می‌کند کە تنها باشند …دو انسان پخته و معنوی اگر عاشق هم شوند، بدون حس مالکیت، بدون سیاست، بدون ریاکاری، به هم کمک می‌کنند کە آزاد باشند! … … ...
  • گزارش تخلف

📙 «عشق در مدار صفر درجه».. در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد. عشق پیدا شد و‌آتش به همه عالم زد …

این اندوه سراسر انتظار در هزاره‌های بیخواب بی قرار …قلب به سینه میکوبد، نفس به شماره می‌افتد عقل و هوش از سر میپرد و جان هزار پاره میشود؛ این وصف حال عاشق است وقتی در مدار عشق قرار میگیرد. در مدار صفر درجه!. جانت میلرزد و دل بیتاب، بی هیچ اندیشه و چرتکه‌ای. در هیچ ظرفی نمیگنجد نه در ظرف زمان و نه در ظرف مکان. هیچ داوری ای را برنمیتابد. ارزش داوری براین حالات ممکن نیست. نه نیک میشناسد و نه بد، نه ترسا میشناسد ونه مسلمان. به ناگه وجود آینه میشود و عشق است که روبرو بر تو مینگرد. احوالی مرموز و دل انگیز سراسر وجودت را پر میکند ترانه‌ای توامان محزون و طربناک جانت را لبریز میکند. ...
  • گزارش تخلف

یحیی! کمی درباره عشق برایم صحبت کن …- عشق را از «عشقه» گرفته‌اند

گیاهی که در باغ در بن درخت پدید آید و در درخت پیچد. هم‌چنان می‌رود تا همه درخت را فرا گیرد و چنانش در شکنجه کشد که در رگ درخت، نم نماند. تا آنگاه که درخت خشک شود. درخت وجود انسان هم چون بالیدن آغاز کند و نزدیک کمال رسد، عشق از گوشه‌ای سر برآورد و خود را در او پیچد، تا جایی رسد که هیچ نم بشریت در او نگذارد. آری، عشق اگرچه جان را به عالم بقا می‌رساند، اما تن را به عالم فنا می‌کشد. زیرا که در این جهان، هیچ چیز طاقت‌ بار عشق را نتواند داشت … … … …. ...
  • گزارش تخلف

«روایت آسمان از بلندای ویرانه‌های آشوییتس»

پس از هزاره‌های سکوت، سمفونی آفرینش بر لبه‌ی جهان نواختن آغاز کرد …و بشر زندگی را آغازیدن گرفت.!. چه فرقی میکند که انفجاری بزگ مارا پرتاب کرده باشد، یا آدم با سیبی گاز زده، دست در دستان حوا پریشان و مستاصل قدم به سرای رنج گذاشت باشد واز پی اش نسلها ایجاد شده باشد. اینجا و اکنون بر تلی از مکاتب و مذاهب بر بلندای تاریخ، بر ویرانه‌های آشوییتس‌ها و حلب‌ها. ایستاده است. سلاح‌های هیدروژنی اش را امتحان میکند و بر آراء مارکس میخندد …هنوز صدای سقراط از آنسوی دیوارهای آتن به گوش میرسد و آن ندای سروش غیبی در معبد دلفی؛ خودت را باش خودت را بشناس …پرسشگری! این یگانه‌ترین خصلت آدمی تنپوش‌های گوناگونی از دانش برتن کرده و هماره خنیاگری میکند. گاه ردای فلسفه می‌پوشد و از پلکان اخلاق بالا میرود و گاه ایمان را سلاخی میکند و شک به شریانهایش چنگ میزند و بر فراز جلجتا صلیب بر دوش، مهر را شاد باش گویان به قربانگاه می‌برد … نبردهای صلیبی از سنگلاخ‌های تاریخ بر پر جبرئیل از رنسانس عبور میکند و آواز مدرنیته سر میدهد …گالیله و نظریه‌های دگرگون کننده‌ی علم نجوم هیجانی جدید به پرسشگری این آرزواندیش بلند پرواز هد ...
  • گزارش تخلف

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست

مرد ولگرد روزنامه‌ای را باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید: «پدر روحانی روماتیسم از چه چیزی ایجاد می‌شود؟». کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت: «روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی‌بند و باری است!». مرد با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد. سپس کشیش از او پرسید: «تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟». مرد گفت: «من روماتیسم ندارم! اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است …» … ...
  • گزارش تخلف

حقیقت تلخ این است که زندگی واقعی انسان از مجموعه‌ی تضادهای گریزناپذیری مانند روز و شب، تولد و مرگ، نیک بختی و رنج، نیکی و بدی تشکی

ما حتی یقین نداریم که روزی یکی از این تضادها، مثلا نیکی بر بدی یا شادی بر غم پیروز شود. زندگی میدان مبارزه است … همیشه چنین بوده و همواره نیز چنین خواهد بود و اگر جز این بود زندگی به پایان می‌رسید و درست همین کشمکش درونی بود که مسیحیان اولیه را بر آن داشت تا آرزو کنند جهان هر چه زودتر به پایان برسد و بوداییان را به سوی طرد امیال و آرزوهای دنیوی سوق داد و اگر پاسخ‌های بنیادین در کنار انگارهها و رفتارهای اخلاقی و معنوی ویژه‌ی این دو دین قرار نمی‌گرفت و به نوعی، پس زدنهای افراطی امور دنیوی آنها را تعدیل نمی‌کرد، خطری در حد خودکشی پا پیش می‌گذاشت … تأکید من بروی مسئله از این روست که امروزه میلیون‌ها نفر، دیگر اعتقادی به هیچ دینی ندارد و هیچکس دین خودش را نمیفهمد. البته تا هنگامی که مشکلی پیش نیاید فقدان دین محسوس نخواهد بود، اما بمحض آنکه درد و رنجی بوجود آید همه چیز فرق خواهد کرد. همه بدنبال راه نجات، مفهوم زندگی و تجربه‌های گمراه کننده‌اش خواهند گشت. نکته‌ی مهمی که (بر مبنای تجربه‌ی خودم) قابل بیان است اینست که یهودیان یا پروتستان‌ها بیش از کاتولیک‌ها به روانکاو مراجعه می‌کنند و این طبیع ...
  • گزارش تخلف