دیالوگ های ماندگار ۱۲:۱۹ ۱۳۹۴/۰۷/۱۷ ▫: «به کیسه ضربه بزن.». ▪: «اینجوری؟». ▫: «وایسا.» ▪: «اشتباهم چی بود؟». ▫: «خب، دوتا اشتباه کردی؛ اول اینکه سئوال پرسیدی، دوم اینکه یه سئوال دیگه هم پرسیدی.». Film Title: [- ۲۰۰۴]. Director: []. Writer: []. -------.
دکلمه های رضا پیربادیان ۰۸:۴۷ ۱۳۹۴/۰۷/۱۷ آرامش تمام غزلها، مرا ببخش. رنجاندهام اگرکه دلت را مرا ببخش. مقصود و مقصد شعرم فقط تویی زیباترین ترانهی دنیا مرا ببخش. دلگیر میشوی و، دمی دم نمیزنی. سنگ صبوراین شب یلدا مرا ببخش. شرمندهام که کام تو را تلخ میکنم. ای ماهروی صادق و زیبا مرا ببخش. من عاشقانه دوست دارمت، فقط همین. این را قبول میکنی آیا؟ مرا ببخش. آرامش تمام غزلها مرا ببخش-امیر طاهری-دکلمه رضا پیربادیان. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۷:۴۰ ۱۳۹۴/۰۷/۱۶ اثری از: ازدمیر آصاف,تر جمه سیامک تقی زاده …. دیگر همانند گذشته دلتنگات نمیشوم! حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمیکنم،. در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاریست،. چشمانم پر نمیشود. تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداختهام. کمی خستهام، کمی شکسته. کمی هم نبودنت، مرا تیره کرده است. اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفتهام،. و اگر کسی حالم را بپرسد، تنها میگویم خوبم!. اما مضطربم. ...
دیالوگ های ماندگار ۱۲:۲۰ ۱۳۹۴/۰۷/۱۶ ▫: «من فکر کردم این واقعی نیست.». ▪: «ذهن تو اونو واقعی میکنه.» ▫: «یعنی اگه توی ماتریکس کشته بشی، اینجا هم میمیری؟». ▪: «جسم، بدون ذهن نمیتونه زنده بمونه.». Film Title: [- ۱۹۹۹]. Director: [Wachowski, Lana Wachowski]. Writer: [Wachowski, Lana Wachowski]. --------. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۲۰:۵۴ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ برهنه به بستر بیکسی مردن، تو از یادم نمیروی. خاموش به رساترین شیون آدمی، تو از یادم نمیروی گریبانی برای دریدن این بغض بیقرار، تو از یادم نمیروی. سفری ساده از تمام دوستت دارم تنهایی،. تو از یادم نمیروی. سوزنریز بیامان باران، بر پیچک و ارغوان،. تو از یادم نمیروی. تو … تو با من چه کردهای که از یادم نمیروی؟!. تو از یادم نمیروی-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان ...
دیالوگ های ماندگار ۲۰:۳۸ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ : «میدونی چرا نمیشه که تو «یه رودخونه» دو بار قدم بذاری؟».: «آره، بخاطر اینکه همیشه در حال حرکته.» Film Title: [Now - ۱۹۷۹]. Director: [Francis Ford Coppola]. Writer: [John Milius, Francis Ford Coppola].
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۸:۵۰ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم. چند وقتی است که تنها به تو میاندیشم به تو آری، به تو یعنی به همان منظر دور. به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور. به همان زل زدن از فاصلهی دور به هم. یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم. به تبسم، به تکلم، به دل آرایی تو. به خموشی، به شکیبا، به تماشایی تو. به نفسهای تو در سینهی سنگین سکوت. به سخنهای تو با لهجهی شیرین سکوت. در من انگار کسی در پی انکار من است. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۶:۱۲ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست میدارم …آینهها و شب پرههای مشتاق را به من بده.. روشنی و شراب را آسمان بلند و کمان گشادهی پل. پرندهها و قوس و قزح را به من بده. و راه آخرین را. در پردهای که میزنی مکرر کن …در فراسوی مرزهای تن ام. تو را دوست میدارم …در آن دور دست بعید. که رسالت اندامها پایان میپذیرد …و شعله و شور تپشها و خواهشها. به تمامی. فرو مینشیند٬. و هر معنا قالب لفظ را وامیگذارد. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۱:۱۵ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ به تو میاندیشم. ای سراپا همه خوبی. تک و تنها به تو میاندیشم همه وقت. همه جا. من به هر حال که باشم به تو میاندیشم. تو بدان این را تنها تو بدان. تو بیا. تو بمان با من تنها تو بمان. جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب. من فدای تو به جای همه گلها تو بخند. اینک این من که به پای تو درافتادهام باز. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۱:۱۳ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ در این راه طولانی که ما بیخبریم.. و چون باد میگذرد.. بگذار خرده اختلافهایمان با هم باقی بماند خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا. مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم. و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را. و یک شیوه نگاه کردن را. مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویاهامان یکی …همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست …و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است. بیا متفاوت باشیم-نادر ابراهیمی-دکلمه رضا پیربادیان … کانال دکلمههای رضا پیربادیان ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۰:۴۹ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ دوست دارم ترا و میدانم که از این قصه سخت غمگینی. مرد رویای هر شبت را در طالع نحس من نمیبینی دوست داری که با کسی جز من زین کنی اسب آرزوها را. تا که روزم سیاهتر بشود بسپاری به باد موها را. دوست داری به نم نم باران بزدایی غبار یادم را. دوست داری که با خودت ببری روزهای همیشه شادم را. خواب میبینی از تو دل کندم در پی ات سایه سیاهی نیست. گم شدم در هزارتویی که به تو در انتهاش راهی نیست. برسی ای تمام حسرت من کاش روزی به آرزوهایت. تا که هر دو به کام دل برسیم جان دهم روی دار موهایت. از تو دلگیر نیستم بانو، دلت از من اگر فراری شد. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۱۰:۳۲ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ عشقت اندوه را به من آموخت.. و من قرنها در انتظار زنی بودم که اندوهگینم سازد! زنی که میان بازوانش چونان گنجشکی بگریم. او تکه تکههایم را چون پارههای بلوری شکسته گرد آورد!. عشقت بدترین عادات را به من آموخت! بانوی من!. به من آموخت شبانه هزار بار فال قهوه بگیرم،. دست به دامن جادو شوم با فالگیرها بجوشم!. عشقت به من آموخت که خانهام را ترک کنم،. در پیاده روها پرسه زنم. چهرهات را در قطرات باران نور چراغ ماشینها بجویم!. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۰۷:۱۱ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ بودنت. زندگی را معنا میکند. لازم نیست کاری انجام دهی سرو روان من. همین که راه میروی ساز میزنی. می گویی میشنوی میخندی. همین که دگمه هام را باز میکنی میبندی. یعنی همه چیز. لازم نیست بر عاشقی کردنت خیال ببافی. همین شرمی که با خندهات میخیزد. پولک هایی که از چشم هات میریزد. همین که دستت. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۰۶:۵۲ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ وای، باران؛.. باران؛.. شیشه پنجره را باران شست …از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ …. آسمان سربی رنگ،. من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ …می پرد مرغ نگاهم تا دور،. وای، باران،. باران،. پر مرغان نگاهم را شست …---------------------------------- … …. در میان من و تو فاصله هاست. گاه میاندیشم،. ...
دکلمه های رضا پیربادیان ۰۶:۴۲ ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ اما نیستی تا اضطراب جهان را کنار تو در ترانهای کوچک خلاصه کنم …اما نیستی تا شب تشویش هر شب خویش را در اشتعال گریهها و گورها روشن اما نیستی-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان … کانال دکلمههای رضا پیربادیان
دیالوگ های ماندگار ۲۰:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۱۴ آلفرد: «کاملا سقوط کردیم، اینطور نیست ارباب بروس؟». توماس وین: «و چرا ما سقوط میکنیم، بروس؟ بخاطر اینکه یاد بگیریم چطوری خودمونو بکشیم بالا.». Film Title: [Batman Begins - ۲۰۰۵]. Director: [Christopher Nolan]. writer: [Bob Kane, David S. Goyer] …
دیالوگ های ماندگار ۱۸:۲۸ ۱۳۹۴/۰۷/۱۴ کریم: «اصلا تو میدونی صدهزارتا ماهی چندتا میشه؟». پسر بچه: «خب میشه صدهزارتا.» عنوان فیلم: [آواز گنجشکها - ۱۳۸۶]. کارگردان: [مجید مجیدی]. نویسنده: [مجید مجیدی، مهران کاشانی].
دیالوگ های ماندگار ۱۳:۲۵ ۱۳۹۴/۰۷/۱۴ کریس جانسون: «یه نقاش ایتالیایی هست اسمش کارلوتیه و اون … اهوم … اون زیبایی رو اینطور تعریف کرده: اون میگه زیبایی مجموعهای از اجز لیز: «واو!». Film Title: [Next - ۲۰۰۷]. Director: [Lee Tamahori]. Writer: [Gary Goldman, Jonathan Hensleigh].
دیالوگ های ماندگار ۰۹:۲۰ ۱۳۹۴/۰۷/۱۴ کامبی شیمادا: «برو بسمت شمال. جنگ قطعی اونجا درمیگیره.» گوروبی کاتایاما: «خب چرا اونجا سنگر درست نمیکنی؟». کامبی شیمادا: «یه سنگر خوب به جایی واسه رخنه کردن احتیاج داره. دشمن باید طمع کنه که بیاد داخل و اونوقته که ما بهشون حمله میکنیم. اگه فقط دفاع کنیم، جنگ رو میبازیم.». Film Title: [Seven Samurai - ۱۹۵۴]. Director: [Akira Kurosawa]. Writer: [Akira Kurosawa, Shinobu Hashimoto] … ...
دیالوگ های ماندگار ۰۹:۰۶ ۱۳۹۴/۰۷/۱۴ مرد: «تا حالا آرزوی مرگ کردی؟». پیرمرد: «نه، احمقانه ست که تو این زمونه آرزوی نعمت داشته باشی.» Film Title: [The Road- ۲۰۰۹]. Director: [John Hillcoat]. Writer: [Cormac McCarthy - Joe Penhall].