این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1


ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (بخش اول)

✍ فرزام پروا …کسانی که در موقعیت تاریخی – جغرافیایی خود غیر از درختچه‌های نحیف نیم تا یک ذرعی ندیده‌اند، در مواجهه با غول حوزه اندیشه و ایده پردازی چون ژک لکان، که درختی تنومند و چند هزار ساله را می‌نماید، بایستی از خود بپرسند که ریشه‌های این درخت کجاست، و یحتمل از کدامین رودخانه خروشان تغذیه کرده، و کدامین خورشید او را بارور نموده، و کدامین خاک حاصلخیز ریشه‌های او را در خود جای داده است؟. تنها اگر به یکی از ابداعات لکان توجه کنیم – مثلا چهار نوع گفتار او – خواهیم دید که او چگونه در یک نمودار ساده و با بکار گیری تنها چهار حرف، موفق شده هم ساختار لذت (ژویی سانس) را در گفتار نشان بدهد (کاری که یک عمر مورد اهتمام میشل فوکو بود) و هم الیناسیون یا از خود بیگانگی سوژه را (که وجه همت ژک دریدا را تشکیل می‌داد)، و نه تنها این دو متفکر را وامدار خود ساخته، بلکه پاسخی بر تنازعات خشمگینانه آن دو ارائه کرده است. همین مثال کوچک نشان می‌دهد که خاکی که درخت اندیشه‌های او در آن روییده، اندیشه‌های متفکران هم عصرش بوده، که از آنها تاثیر پذیرفته و متقابلا بر آنها تاثیر گذاشته است. البته می‌دانیم باروری خا ...
  • گزارش تخلف

نوشتن، همین و تمام…... قطعا ما اول از همه برای ارضای چیزی درون خودمان، و نه برای دیگران، می‌نویسیم

البته که وقتی دیگران تلاشهای یک نفر را ارج می‌نهند، رضایت درونی او افزایش می‌یابد، اما در هر صورت ما در درجه اول برای خودمان می‌نویسیم، بدنبال یک تکانه درونی.». «کاشفین بزرگ لزوما مردان بزرگی نیستند. چه کسی چهره جهان را بیشتر از کریستف کلمب تغییر داده است؟ او که بود؟ یک ماجراجو. درست است که او کاراکتر داشت، اما مرد بزرگی نبود… مردان بررگ [کسانی بودند] چون گوته، کانت، ولتر، داروین، شوپنهاور، نیچه…». «کسی که آغاز به دریافت و کشف تسلسل حیرت انگیز جهان و قوانین غیرقابل تغییرش می‌کند به زودی خودش را فراموش می‌کند.». «تنها اذهان نادر واقعا و حقیقتا علمی می‌توانند شک را تاب بیاورند، شکی که با تمام دانش ما پیوستگی و اتحاد دارد.». «من همیشه از این موضوع متاسف بوده‌ام که یک غیر متخصص، که هیچ تجربه‌ای با بیماران ندارد، به سختی ممکن است قضاوتی را در مورد درستی نتایجی که در نوشته هایتان آورده‌اید شکل دهد. ...
  • گزارش تخلف

فکرهایی با این روزها ۱

✍ پویا ایمانی …🔶 دریدا در فصل سوم کتاب خودسرها (Rogues/ Voyous) ,با عنوان «دیگری دموکراسی» از اسلام و دولت‌های مسلمان حرف می‌زند، از اینکه تنها دولت هایی که در دوران مدرن هنوز هم خود را دموکراتیک «معرفی» نمی‌کنند حکومت‌های تئوکراتیک اسلامی هستند، «البته نه همه شان» ولی اقلا می‌شود گفت تنها رژیم هایی که فرم و قالب ولو صوری دموکراتیک به خود نگرفته‌اند آن رژیم هایی هستند که قانون اساسی شان وصل است به اصول عقیدتی اسلام (ص ص۲۸٫۲۹). این در حالی ست که اغلب حکومت هایی که اگر نه در قانون اساسی شان لااقل در فرهنگ شان به ایمان مسیحی یا یهودی متصل اند، و نیز اکثر دولت-ملت‌های پسااستعماری که فرهنگ دینی شان مختلط و درهم است، چه در آفریقا و چه در آسیا، دست کم خودشان را دموکراسی «معرفی» می کنند، یعنی خود را به آن نام «یونانی» می‌خوانند که وارد سنت لاتینی شده، در کوره‌ی تاریخ مدرن گداخته، وبا روشنگری و سکولاریسم اروپایی ملتئم شده. اما «اروپا» چیست و سنت اروپایی کدام است؟ دریدا می‌گویند سنت اروپایی آن سنت یونانی -مسیحی «جهان لاتینی شده» * ای است که در همه جای دنیا بر مفهوم امر سیاسی حاکم است (ص.۲۸). در ...
  • گزارش تخلف

از فروید و لکان تا کالوینو…

✍ نویسنده و مترجم؛ فرزام پروا …کالوینو در نامه‌ای که در تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۶۸ (کمی پس از تظاهرات دانشجویی آن سال) از پاریس به دوستش میشل راگو در رم می‌نویسد می‌گوید:. «این مردم تحسین برانگیزند چرا که حتی در وضعیت فعلی دوام آورده‌اند و جزو آن تعداد معدودی هستند که برای به دل خطرات رفتن مانند جوانان آماده اند… اگر به حوزه‌های مطالعات جدی‌تر رجوع کنیم، ساختارگرایی، علیرغم مطالب مبتذل ژورنالیستی که می‌گوید ساختارگرایی در ماه مه مرده است، اتفاقا در اوج قدرتش قرار دارد. من این را بر اساس نوشته‌های چاپ شده‌ای می‌گویم که سنگین اند و هر لحظه مشکل‌تر می‌شوند، که لاینقطع بیرون می‌آیند و همدیگر را دنبال می‌کنند بدون اینکه به ما زمان بدهند که آنها را بخوانیم، و همینطور بر اساس آن جمعیتی می‌گویم که که برای رفتن به سمینارهای بارت و لکان به هم فشرده می‌شوند، سمینارهای لکان به ویژه آنقدر مشکل اند که این جمعیت مشتاق تنها می‌تواند با واژه موج توضیح داده شود. مشکلاتی که در پیرامون وقایع ماه مه وجود دارد حتی در این سمینارها به سطح آمده، به واقع خود آنها موضوع مطالعه شده اند [۱]. ماه مه – شناسی به نظر نمی‌رس ...
  • گزارش تخلف

جورجو آگامبن …🔶این ماهیت روزگار ماست که هر نوع اقتداری بر پایه‌ی آنچه «به تجربه در نمی‌آید» استوار شده است، و هیج کس هم حاضر نیست

از میان رفتن اقوال حکیمانه و مثل‌ها، یعنی قالب هایی که درون شان تجربه همچون اقتدار وجود داشت، به همین دلیل است. شعار (slogan)، که جایگزین آنها شده، همان مثل است اما نزد انسان هایی که تجربه را گم کرده‌اند. این البته بدان معنا نیست که امروزه دیگر تجربه‌ای وجود ندارد، بل به این معناست که تجربه‌ها بیرون از فرد شکل می‌گیرند. و جالب اینکه فرد، با خیال راحت، تنها نظاره‌گر آنهاست. از این منظر، بازدید از یک موزه یا مکانی با جاذب‌های سیاحتی و زیارتی آموزنده خواهد بود. هنگامی که به دیدن یکی از بزرگترین عجایب جهان می‌رویم (برای مثال، «تالار شیرها» در کاخ الحمرا)، توده‌ی مردمی را می‌بینیم که گویی اکثرشان میلی به تجربه‌ی آنچه در برابرشان حاضر است ندارند، و در عوض ترجیح می‌دهند دوربین به جایشان تجربه کند. البته منظور نه اظهار تاسف از وضع موجود، بل دقت و توجه به آن است. چه بسا در پس این انکار بیهوده [ی تجربه] خردک حکمتی نهفته باشد که در پرتو آن بتوانیم نگاهی گذرا به بذر بالنده‌ی تجربه‌ی آینده بیافکنیم … ------------------------------------. کانال ما را به دوستانتان معرفی بکنید👇 … ...
  • گزارش تخلف

🔶 نامی به جای نام دیگر، جزئی به جای کل: خشونت تاریخی آپارتاید را همواره می‌توان نوعی مجاز مرسل انگاشت

هم در گذشته و هم امروز. همواره می‌توان در یکتایی آن بسیاری از انواع دیگر خشونت را هم که در جهان هست، از راههای مختلف (تلخیص، جابجایی، بیان‌گری، یا بازنمایی)، کشف و رمزگشایی کرد. [آپارتاید] در آن واحد، جزء و علت و معلول و مثال است، [اما] آنچه آنجا اتفاق می‌افتد ترجمان همان است که اینجا رخ می‌دهد، هماره همین جا، هرجا که باشی و هرجا که چشم بگردانی، نزدیک‌ترین به خانه. مسئولیت بی پایان اینگونه راحت و آرام را از هر وجدان بیدار سلب می‌کند. اما هرگز نباید از ترور یک انسان در مقام یک شخصیت، حتی در مقام شخصیتی مثالی و نمونه وار، سخن گفت یا او را ذیل منطق نماد و مظهر یا رتوریک پرچم و شهادت گنجاند. زندگی یک انسان همان قدر یکتاست که مرگ اش، زندگی یک انسان همیشه چیزی بیش از یک پارادایم خواهد بود، چیزی جز یک نماد. و این همان چیزی ست که یک نام خاص هماره باید بنامد …. دریدا، اشباح مارکس (تقدیم نامه، به خاطره‌ی کریس هانی). ----------------------------------. ...
  • گزارش تخلف

📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/بخش ششم و آخر.. ✍صلاح‌الدین اسماعیلی

کاندیدای دکترای روان‌شناسی بالینی. دانشگاه شهید بهشتی. «لکان چه نمی‌گوید؟». 🔶 خودبزرگ‌بینانه است اگر لکان یا هر اندیشمند دیگری را بخواهیم در چند سطر خلاصه کنیم که چه می‌گوید. اما حداقل می‌توان اشاره کرد که لکان در چند مورد خاص چه نمی‌گوید. بر خلاف آنچه دکتر مرتضی نخستین در مقاله خود ایراد گرفته‌اند لکان نمی‌خواهد ناخودآگاه را با زبان توضیح دهد. زبان به عنوان یک ابزار توضیحی برای ناخودآگاه به کار نمی‌رود. وقتی گفته می‌شود ناخودآگاه ساختاری همچون زبان دارد یعنی ناخودآگاه مانند زبان دارای ساختارمندی و قاعده‌مندی است. مشابه آن را لوی استراوس در حوزه انسان‌شناسی و اسطوره‌شناسی نظریه‌پردازی کرده بود. ...
  • گزارش تخلف

📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/۵.. ✍صلاح‌الدین اسماعیلی

کاندیدای دکترای روان‌شناسی بالینی. دانشگاه شهید بهشتی. 🔶در بررسی جایگاه لکان در روشنفکری ایران به طور دقیق‌تر انگار با دو سوال مواجه هستیم: چرا استقبال از لکان در فضای روشنفکری بیشتر از استقبال از آن در فضای بالینی ایران بوده است؟ و اینکه چرا بخشی از روشنفکری ایرانی به استقبال لکان رفته است؟ قبل از هر چیز موضوعیت سوال اول جای بحث است. زمینه، گستره و کارکرد کار روشنفکری و بالینی اساسا از هم جدا است. لزوما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم یک پدیده واحد مثلا لکان در دو حوزه مختلف در اینجا فضای روشنفکری و فضای بالینی پدیدآیی، سیر و پیشرفت یکسان و همزمانی داشته باشند. قدمت روشنفکری ایران چند دهه بیشتر از قدمت بالینی روانشناسی و روانپزشکی است. از سوی دیگر امکانات لازم برای انجام کار روشنفکری به مراتب ساده‌تر از امکانات لازم برای کار بالینی است. ...
  • گزارش تخلف

📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/۴.. ✍صلاح‌الدین اسماعیلی

کاندیدای دکترای روان‌شناسی بالینی. دانشگاه شهید بهشتی. «لکان در فضای روشنفکری ایران». 🔶 نمی‌توانیم از نقش و جایگاه لکان در فضای روشنفکری ایران حرف بزنیم بدون این‌که تعاریف حداقلی از روشنفکر و روشنفکری داشته باشیم. اصطلاحاتی بدون تعریف و مرجع مشخص مانند «جماعت روشنفکران» و «روشنفکر ایرانی» ما را در بررسی این موضوع به بیراهه می‌برد. در ادبیات فکری و فرهنگی دو تعریف عمده از روشنفکر داریم: یکی تعریف ذات باورانه و دیگری بافتارگرایانه. در تعریف ذات باورانه فرض بر وجود یک سری فیگورهای خاص و ممتاز است که دارای دانش عمیق و وسیعی هستند، جامعه خود را به خوبی میشناسند، رسالت اخلاقی برای بهروزی جامعه خود قایل هستند، خود را از قدرت دور نگه می‌دارند و طرف مردم می‌مانند، انتقادی هستند و خوراک فکری برای جامعه فراهم می‌سازند. بر این اساس مثلا در تاریخ معاصر روشنفکران شاخصی مثل علی شریعتی، احمد کسروی، عبدالکریم سروش، مراد فرهادپور و غیره داریم. در تعریف بافتارگرایانه تاکید بیشتر بر کار روشنفکری در بافت‌های مختلف و متنوع است تا فیگور شاخص روشنفکری. ...
  • گزارش تخلف

📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/۳.. ✍صلاح‌الدین اسماعیلی

کاندیدای دکترای روان‌شناسی بالینی. دانشگاه شهید بهشتی. 🔶شواهد ناقض این بزرگ‌نمایی درباره حضور روانکاوی در عرصه بالینی در ادامه مطلب آقای ارحام صدر ظاهر می‌شود. جایی که به چاپ اخیر دو کتاب بالینی درباره لکان اشاره می‌گردد. آنطور که در بخش‌های بعدی این یادداشت خواهد آمد این مساله ربطی به بازدارندگی روشنفکری ایران حول لکان ندارد. عدم ترجمه و انتشار کتاب‌های بالینی درباره دیگر مکاتب اصلی روانکاوی هم صادق است. تا حالا چند کتاب بالینی درباره کلاین، وینی‌کات، کوهات، بیون و دیگر اندیشمندان جریان‌ساز روانکاوی ترجمه شده است؟ هیچ کتابی. درباره آنها که ضرورتی نیست اقداماتی برای رفع اتهام از نوعی که به لکان وارد می‌شود انجام داد. ...
  • گزارش تخلف

📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/۲.. ✍صلاح‌الدین اسماعیلی

کاندیدای دکترای روان‌شناسی بالینی. دانشگاه شهید بهشتی. لکان و روانکاوی در فضای بالینی ایران. 🔶 برای بررسی یک موضوع لازم است با توصیف دقیق آن شروع کنیم سپس به تبیین‌های احتمالی آن در یک چارچوب نظری بپردازیم. پرسش این است: جایگاه لکان در مراکز بالینی ایران چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش می‌توان آن را به اشکال دقیق‌تر و اختصاصی‌تری طرح کرد: آیا روانپزشکان و روانشناسان بالینی در بیمارستان‌ها و مراکز دیگر بالینی از رویکرد لکانی بهره می‌گیرند؟ چه تعداد از آنها؟ چه درصدی از مجموع متخصصان بالینی را به خود اختصاص می‌دهند؟ لازمه پاسخگویی به چنین سوالاتی رجوع به فکت‌ها است. ...
  • گزارش تخلف

📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/۱.. ✍صلاح‌الدین اسماعیلی

کاندیدای دکترای روان‌شناسی بالینی. دانشگاه شهید بهشتی. 🔶فراهم‌سازی فضایی برای گفتگو در قالب یک پرونده درباره لکان در ایران به خودی خودش رویداد فرخنده‌ای است. انتخاب یک موضوع برای گفتگو در جمع، پیشاپیش از حضور پروبلماتیک آن در یک شبکه بینااذهانی خبر می‌دهد. همین‌که عنوان پرونده از «لکانیزاسیون روانکاوی در ایران» خیلی زود جایش را به «لکان و روانپزشکی و روانکاوی ایرانی» می‌دهد یعنی خود را به فورت/دا ی فرویدی، به دیالکتیک پیدا و پنهان‌سازی زبانی سپرده‌ایم و گامی پیش برده‌ایم برای اندیشه‌ورزی پیرامون موضوع، برای اتخاذ موضع سابجکتیو در قبال آن. در اینجا ابژه بحث، لکان در ایران، فارغ و فارق از سوژه هایی نیست که درباره آن حرف می‌زنند. ابژه همواره خودش را در قلب سمپتوماتیک سوژه‌های درگیر بروز می‌دهد و از این طریق است که بر صحنه فانتزی ظاهر می‌گردد. با این چارچوب نظری است که میتوان به بنیادی‌ترین مساله این پرونده پرداخت: «لکان چه جایی دارد، و چگونه دیده می‌شود؟» اما نه از آن رو که همچون «سوال» در این پرونده به آن پاسخ داد، از این لحاظ که چگونه همچون یک «مساله» با این پرونده بروز می‌یابد. بر این ...
  • گزارش تخلف

✍ فرزام پروا …🔶 هر مکتبی که ادعای درمان یا تاثیر گزاری بر روان آدمی را دارد - از مضحک‌ترین و ساده اندیشانه‌ترین آنها که مغز را مرک

برخی از این بتها مانند بت خوشبختی و لذت پرستی و موفقیت و مصرف گرایی خاص ساده اندیشانه‌ترین روان درمانی‌ها هستند. اما برخی از بتها هستند که کسی جرات دست زدن به آنها را ندارد: یعنی بت رابطه جنسی [یا به عبارت بهتر: رابطه بین دو جنس] و بت رابطه زبانی [یا رابطه معنایی که حتی در نهایت ویتگنشتاین هم از آن عبور نکرد] که بر پایه اعتقاد به وجود دیگری بزرگ شکل گرفته است. ظاهرا کسی جز ژک لکان جرات نداشته که به آنجا برسد که بگوید: «رابطه جنسی وجود ندارد»، «زن [در مفهوم عام] وجود ندارد» و «دیگری بزرگ وجود ندارد». آری! لکان در بتخانه ذهن آدمی یک بت را هم به عنوان بت بزرگ باقی نگذاشته است. «[آموزه‌های من] باد است؛ بادی که چون سخت می‌وزد سرد و سوزان می‌شود.» آدمی همیشه در طول تاریخ پرمحنتش سراب موقت اکنون را به آب فردا ترجیح داده است. شاهد آن هم فوج بسیاری هستند که روانکاوی را به امید رواندرمانی‌های سطحی ترک می‌کنند. «نه اینکه روان درمانی کاملا بی اثر است، ولی تاثیر آن زودگذر است و به بدترین [فرجام] بر می‌گرداند».. --------------------------------. ...
  • گزارش تخلف

🔶 تفکرات مبتنی بر جبر و اختیار کهنه به نظر می‌رسند چون به سرآغاز دوران بورژوازی انقلابی تعلق دارند

اما اینکه [آرمان] آزادی مهجور مانده بی آنکه تحقق یابد- این تقدیری نیست که بشود آن را پذیرفت؛ تقدیری ست که اتفاقا باید در برابرش مقاومت کرد. از جمله دلایلی که آرمان آزادی نفوذش را بر مردم از دست داده این است که این آرمان، از همان آغاز، بسیار انتزاعی و سوبژکتیو جا افتاده بود، بطوری که فرایندهای اجتماعی ابژکتیو آن را خیلی ساده به دست فراموشی سپردند …. آدورنو، «دیالکتیک منفی»، ص.۲۱۵. --------------------------------. کانال ما را به دوستانتان معرفی بکنید👇 … ...
  • گزارش تخلف

«دیگری»

✍ رضا مجد …در روزگار ما راههای متفاوت و مختلفی برای کنار آمدن با تروما یا ضایعه‌ی دیگری وجود دارد، که مهم‌ترین آن نظریه‌ی پلورالیسم و مدارا و پذیرش دیگری است، ولی موضوع به این سادگی هم نیست، بعدی از دیگری، در دیگری وجود دارد که حتی برای دیگری هم ناشناخته و گنگ است، این هسته سخت و مجهول، همان هسته‌ی برسازنده‌ی دیگری، و خاص بودگی اوست، چیزی است که به او ژوئیسانس (نحوه کیف کردن، و تمطع بردن) خاص خود را اعطا می‌کند، و خاص بودگی هر شخصی به رابطه‌ی او با ژوئیسانس اش بر می‌گردد، پس ما با یک دیگری واقعی سروکار داریم که همیشه بخشی از وجود او برای ما ناشناخته و ناگشوده خواهد ماند، کما اینکه برای خودش هم ناگشوده است، راهکار رواداری و تسامح در شعار مشهور «در برابر دیگری گشوده باش و او را بپذیر» چیزی که پیش فرض می‌گیرد، این است که این دیگری قابل شناخت و قابل هظم در ساحت نمادین و ساحت معنای ماست، و با کمی گشودگی و تسامح می‌توان این دیگری را شناخت، ولی چیزی که این گفتمان پنهان می‌کند، خصلت تقلیل گرایانه‌ی این گفتمان است، و آن این است که دیگری زمانی قابل مدارا و پذیرش است که خاص بودگی و آن هسته‌ی سخت ...
  • گزارش تخلف

🔶 آمریکا باید روزانه جریان سیل آسای یک میلیارد دلار را از دیگر کشورها بالا بکشد تا هزینه‌های مصرف خود را تامین کند و از این حیث در

(این هم از ایدئولوژی اقتصادی ضد کینزی که امروزه همه جا را برداشته!) این جریان، که عملا شبیه عشری است که در عهد باستان به روم پرداخت می‌شد (یا هدایایی که یونانیان باستان برای مینوتور قربانی می‌کردند) متکی است به سازوکار اقتصادی پیچیده‌ای: به آمریکا به عنوان مرکز امن و باثبات اقتصاد جهان «اعتماد» می‌شود، چندان که سایر کشورها، از کشورهای عربی تولید کننده‌ی نفت تا اروپای غربی و ژاپن و حالا حتی چینی‌ها، سود مازاد خود را در آمریکا سرمایه گذاری می‌کنند. از آنجا که این اعتماد از ابتدا ایدئولوژیکی و نظامی است نه اقتصادی، دردسر ایالات متحده این است که چگونه نقش امپراتوری خود را توجیه کند- آمریکا نیاز به وضعیت دائمی جنگ، و از این رو «جنگ علیه تروریسم» دارد تا خود را همچون حامی همه‌ی دولت‌های «بهنجار» (و نه «سرکش») جا زند. بدین قرار، کل جهان رفته رفته همچون یک اسپارت جهانی عمل می‌کند: (۱) ایالات متحده در مقام قدرت برتر ایدئولوژیکی- سیاسی- نظامی؛ (۲) اروپا و بخش هایی از آسیا و آمریکای لاتین در مقام مناطق تولید کننده‌ی صنعتی (در اینجا موقعیت آلمان و ژاپن، مهمترین صادرکنندگان جهان، به اضافه‌ی قدرت نو ...
  • گزارش تخلف

🔶 «به نظر من، تنها به این شکل می‌توان دریافت که فرو نشاندن یک غریزه، به کرات یا به طور عام، چگونه می‌تواند به یک احساس گناه منجر ش

ممکن است گمان کنیم که اگر انسانی عادت داشته باشد از أعمال پرخاشگرانه‌ای که از منظر فرهنگی نامطلوب اند پرهیز کند و از این عادت اگاه باشد، صاحب وجدان نیکی ست و با سوء ظن کمتری مراقب ایگوی خود خواهد بود. معمولا این وضعیت طوری مطرح می‌شود که انگار مقتضیات اخلاقی، موضوع عمده و اصلی اند و چشم پوشی از غرایز به تبع ان روی داده است. این نوع نگاه، خاستگاه حس اخلاقی را تبیین نمیکند. در حقیقت به نظر می‌رسد موضوع، بر عکس این حالت باشد، در ابتدا توسط نیروهای بیرونی، چشم پوشی از غرایز تشدید شده است و صرفا این وضعیت است که به ایجاد حس اخلاقی منجر شده، چیزی که خود را در وجدان بروز می‌دهد و خواهان چشم پوشی بیشتر از غرایز است. بنابراین باید مازوخیزم اخلاقی را یکی از شواهد کلاسیک پدیده تلفیق غرایز دانست. خطر موجود در مازوخیزم اخلاقی، ریشه در این حقیقت دارد که این پدیده از غریزه مرگ نشئت میگیرد و مبین بخشی از این غریزه است که در غالب غریزه ویرانگری به سوی بیرون معطوف نشده. اما از سوی دیگر از انجا که این مازوخیزم حاکی از یک موءلفه أروتیک هم هست، حتی خود ویرانگری سوژه نیز نمیتواند خالی از ارضای لیبیدویی باشد ...
  • گزارش تخلف