این‌جا تلاش‌های ادبی‌ام (شامل داستان‌ کوتاه، داستانک، یادداشت، و پاراگراف‌های منتخبِ کتاب‌هایی که می‌خوانم) را به اشتراک می‌گذارم. گاهی هم موسیقی‌ای که به دلم می‌نشیند. همراهیِ شما نعمتی است که شاید باور نکنید چه‌اندازه برایم عزیز است. @mohsensarkhosh


هتل پالاس تاناتوس.. نویسنده: آندره موروا. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش چهارم). دو دختر خوشگل همسفر ژان مونیه که روبه‌روی یکدیگر پشت میز مجاور نشسته بودند، همین عبارت را با دقت تمام به زبان خود رونویس می‌کردند. او متوجه شد که زبان آن‌ها آلمانی است. هنری بوئرس تچر، مدیر هتل، مردی آرام با عینک دسته‌طلایی بود که به مؤسسه‌ی خود بسیار می‌نازید. ژان مونیه پرسید: «هتل مال خودتان است؟». «نه آقا، هتل متعلق به شرکت سهامی ‌است، ولی فکر تأسیس آن از من است، و من رئیس مادام‌العمرش هستم». «چه‌طور تاحالا با مقامات محلی درگیری پیدا نکرده‌اید؟». آقای بوئرس تیچر که متعجب و رنجیده‌خاطر می‌نمود گفت:. «درگیری؟ ...
  • گزارش تخلف

پالاس هتل تاناتوس.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش سوم). سفر بسیار طولانی بود. ساعت‌ها قطار از میان مزارع پنبه با غوزه‌های سفید که سیاه‌پوستان درآن‌جا کار می‌کردند عبور کرد. دو روز و دو شب تمام، مدتی به کتاب خواندن و مدتی به خوابیدن سپری شد. سرانجام به بیابانی سنگلاخی با صخره‌های عظیم و وهم‌آسا رسیدند. قطار در ته دره از میان کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده می‌گذشت. رشته‌های پهناور بنفش و زرد و سرخ بر سینه‌ی کوه‌ها خط می‌انداخت و در کمرکش کوه‌ها توده‌های ابر خیمه زده بود. در ایستگاه‌های کوچک، مکزیکی‌ها با کلاه‌های لبه‌پهن وکت‌های چرمی دیده می‌شدند. خدمتکار سیاه‌پوست واگن به ژان مونیه گفت: «ایستگاه بعدی دیمینگ است. ...
  • گزارش تخلف

پالاس هتل تاناتوس.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش دوم). «پالاس هتل تاناتوس، نیومکزیکو … کی با این نشانی عجیب به من نامه نوشته است؟». از ‌هاری کوپر نیز نامه‌ای برایش رسیده بود که اول آن را خواند. رئیس از او می‌پرسید که چرا دیگر به دفتر کارش نمی‌آید. حساب بانکی‌اش ۸۹۳ دلار بدهکار است. در این مورد چه می‌خواهد بکند؟ سؤالی بی‌رحمانه یا ساده‌لوحانه. ولی ساده‌لوحی از عیوب ‌هاری کوپر نبود. نامه‌ی دیگر را باز کرد. ...
  • گزارش تخلف

مچاله‌ها و زباله‌ها.. دیوارهای خانه‌ نازک است

او کنار دیوار سمت راست دراز کشیده. صدای همسایه می‌آید. زن می‌گوید: «ولی من هنوز دوست دارم …». و مرد جواب می‌دهد: «آدم با دوست داشتن بچه‌دار نمی‌شه …». بلند می‌شود. غرولندکنان تشکش را جمع می‌کند، و می‌رود کنار دیوار سمت چپ بخوابد. هنوز چشمش گرم نشده است، که صدای همسایه‌ی این‌طرفی را می‌شنود. مرد می‌گوید: «ولی من هنوز دوست دارم …». و زن جواب می‌دهد: «شکم بچه‌ها با دوست داشتن سیر نمی‌شه …». ...
  • گزارش تخلف

هتل پالاس تاناتوس.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش اول). ژان مونیه پرسید: «سهام فولاد؟». یکی از دوازده خانم ماشین‌نویس جواب داد: «یک‌چهارم، ۵۹ دلار». تق تق ماشین‌های تحریر گویی موسیقی جاز اجرا می‌کرد. از پنجره، ساختمان‌های غول‌آسای مانهاتان پیدا بود. تلفن‌ها همه به‌کار بود و نوارهای باریک کاغذ، پوشیده از حروف و ارقام؛ با مارپیچ‌های شوم خود فضای دفتر را می‌انباشت. ژان مونیه باز پرسید: «سهام فولاد؟». خانم جرترود آون جواب داد: «۵۹ دلار». جرترود لحظه‌ای دست نگه داشت و به ژان مونیه نگریست. ...
  • گزارش تخلف

، با نام اصلی «امیل سالومون هرزوگ» سال ۱۸۸۵ در شهر البوف متولد شد

او در جنگ اول جهانی به ارتش فرانسه پیوست، و به سمت رابط و مترجم، بین نیروهای فرانسه و انگلیس انتخاب شد. داستان‌نویسی را بر اساس تجربیاتش در جنگ، با نوشتن کتاب «سکوت سرهنگ برامبل» در سال ۱۹۱۸ شروع کرد. استقبال از این اثر سبب شد آثار دیگرش نیز پرخواننده باشد. او در ابتدای جنگ دوم جهانی بار دیگر به ارتش فرانسه پیوست و در نیروی آزادی‌بخش فرانسه مشغول به مبارزه با اشغال‌گران شد. کمی بعد با همسرش به آمریکا رفت، ولی در ۱۹۴۶ مجددا به فرانسه بازگشت. آثار تاریخی موروا با بهره‌مندی از منابع مستند، برخی از نقطه‌های تاریک تاریخ را روشنی بخشیده ‌است. موروا از سال ۱۹۳۸ که به عضویت فرهنگستان فرانسه پذیرفته شد، تا هنگام مرگ در ۱۹۶۷، همواره یکی از شخصیت‌های درجه اول ادبیات این کشور به‌شمار می‌رفت. امشب خواندن داستان «هتل پالاس تاناتوس» از این نویسنده را با هم شروع می‌کنیم. ...
  • گزارش تخلف

طاووس‌های بی‌دم

روزی شیر جوان که تازه به قدرت رسیده بود، داشت در قلمرواش قدم می‌زد که طاووس نری را دید. طاووس دم بزرگ و رنگارنگش را مانند چتری زیبا گشوده بود و دور طاووس ماده‌‌ای می‌چرخید و می‌رقصید. طرح‌های شگفت‌انگیز و رنگارنگ دم طاووس، زیر نور آفتاب می‌درخشید. چشم‌های شیر با دیدن این منظره خیره شد. از این‌که می‌دید با تمام قدرت و جبروتش، نمی‌تواند چنین شکوه و زیبایی را داشته باشد خشمگین بود. برای همین حکم کرد که دیگر در قلمرو او هیچ طاووسی حق ندارد دم‌اش را باز کند. کفتارها و شغال‌ها مأمور شدند تا بر اجرای این حکم نظارت کنند. روزهای اول چند طاووس جسور، یا از همه‌جا بی‌خبر، در بند کفتارها گرفتار شدند. شیر دستور داد آن‌ها را پیش چشم حیوانات جنگل بدرند، تا درس عبرتی شود برای هر طاووسی که بخواهد با زیبایی‌اش به مقام شیر اهانت کند. ...
  • گزارش تخلف

جواد معروفی متولد ۱۲۹۱-تهران، آهنگ‌ساز و نوازنده پیانو بود

او فرزند استاد موسی معروفی ردیف‌دان و نوازنده تار بود. آموزش موسیقی را نزد پدر آغاز کرد، با نواختن ویولن نیز آشنا شد. بعد از دوره ابتدایی، در ۱۴ سالگی و در دوره‌ای که کلنل علینقی وزیری مدیر هنرستان ملی موسیقی بود به تحصیل در آن‌جا مشغول شد و به پیانو روی آورد. نزد خانم تاتیانا خاراتیان به یادگیری نوازندگی پیانو کلاسیک اروپایى مشغول شد. معروفی نخستین فرد در تاریخ موسیقی بود که ردیف دستگاهى موسیقى ایران براى پیانو را به خط بین‌المللى نگارش کرد. وی در بامداد روز سه شنبه ۱۶ آذر ۱۳۷۲ در تهران درگذشت. ...
  • گزارش تخلف

پیامی برای آلمان. (بخش دوم).. برگشتیم خانه

بابا بند کفش‌هایم را باز کرد و کمک کرد آن‌ها را دربیاورم. گمانم یادش رفته بود آدم زنده برای ادامه‌ی زندگی به غذا نیاز دارد. باید ناهار می‌خوردیم. به دهانم اشاره کردم، نفهمید. شکمم را نشانش دادم، فهمید. زنگ زد پیتزا بیاورند. دلم کباب می‌خواست، ولی حوصله نداشتم برایش ادای کباب دربیاورم، چون احتمالا نمی‌فهمید. اگر مامان بود زود می‌فهمید. ناهار را که خوردیم بابا بردم به اتاقم و روی تخت خواباندم. ...
  • گزارش تخلف

پیامی برای آلمان. (بخش اول).. برف می‌آید

از آن برف‌های تنبل و تپل. شبیه بچه‌هایی هستند که سر صبح به زور بیدارشان کرده‌اند تا بروند مدرسه. شل‌وول و بی‌حال تلوتلو می‌خورند و از آسمان پایین می‌آیند. کنار خیابان منتظر مینی‌بوس مدرسه ایستاده‌ام. سعی می‌کنم به صداهایی که از شکمم می‌آید محل نگذارم. بابا دوباره خواب مانده بود. آن‌قدر تکانش دادم تا بیدار شد. دیر بود، وقت نشد صبحانه بخوریم. بابا هول‌هولکی لباس پوشید و به‌خیال خودش کمک کرد من هم لباس بپوشم. ...
  • گزارش تخلف

‍ نبوغ از تمام مرزهای دنیا عبور می‌کند

«ری‌چارلز رابینسون» کودک سیاه‌پوست امریکایی بود که در هفت سالگی بینایی‌اش را از دست داد. اما نبوغش در موسیقی او را تبدیل کرد به یکی از بهترین و تأثیرگذارترین موسیقی‌دان‌ها و نوازندگان و خوانندگان جهان. آن‌قدر بزرگ که فرانک سیناترا گفت: «ری‌چارلز تنها نابغه‌ی واقعی در حرفه‌ی ما است». ...
  • گزارش تخلف

باید سال‌ها بگذرد تا بتوان به تعریف درستی از سبک خوانندگی فرهاد مهرداد دست پیدا کرد

اجراهای او را باید چند بار شنید تا به جذابیت‌های صدا و نوع خواندنش دست یافت. هم‌چنین باید توانایی‌اش در اجرای کنسرت را نیز مدنظر قرار داد، که هم‌زمان پیانو می‌نواخت. او ترانه‌های زیادی را بازخوانی کرده، و به زبان‌های مختلف خوانده است. یکی از شیوه‌های مهم ترانه‌خوانی وی، نحوه‌ی صحیح ادای کلمات است. کلمات در ترانه‌های فرهاد محترمانه از حنجره‌اش بر گوش شنونده می‌نشیند. او واژه‌ها را نمی‌فشارد و برای هم‌نشین کردن با آهنگ آن‌ها را نمی‌کشد. شاید بخشی از تأکید او در شیوه‌ی خواندنش ناشی از تجربه‌اش در راک و آموزه‌هایی است که در خواندن ترانه‌های خارجی سبک راک به‌دست آورده‌ است. او از معدود خوانندگانی است که به کلمات جان می‌بخشد. به گونه‌ای که وقتی کلمه‌ی «رنج» را می‌خواند، رنج می‌کشیم، وقتی می‌گوید «زمستون»، سرمای آن را احساس می‌کنیم، وقتی از «جغد شوم» حرف می‌زند، شوم بودن را می‌فهمیم …. ...
  • گزارش تخلف

هفت.. ای وای!

باز زری‌خانم من را دید … تم پارتی امشب صورتی است و آمده‌ام آرایشگاه چند تکه لایت صورتی لای موهایم بزنم. کارم تقریبا تمام شده است که زری‌خانم وارد می‌شود. تا در آینه صورتم را می‌بیند شروع می‌کند …. هفت سال از مرگ مادر گذشته است، اما هنوز هروقت و هرجا زری‌خانم من را می‌بیند، خاطره‌ی روزی که جنازه‌ی مادر را تحویل گرفتیم، برای هرکس که دوروبرمان باشد تعریف می‌کند. خبر فوت مادر در مکه را که دادند، دنیای ما زیرورو شد. گفته بودند مادر دور هفتم را که زده، همان‌جا افتاده و دیگر بلند نشده است. روزی که پدر و جنازه‌ی مادر از حج زودتمام‌شده‌شان برگشتند، همه رفته بودیم فرودگاه. ساعت هفت صبح، تمام فامیل دور و نزدیک و همسایه و دوست و … در سالن فرودگاه بودند. عصبی و پریشان بودم. ...
  • گزارش تخلف