این‌جا تلاش‌های ادبی‌ام (شامل داستان‌ کوتاه، داستانک، یادداشت، و پاراگراف‌های منتخبِ کتاب‌هایی که می‌خوانم) را به اشتراک می‌گذارم. گاهی هم موسیقی‌ای که به دلم می‌نشیند. همراهیِ شما نعمتی است که شاید باور نکنید چه‌اندازه برایم عزیز است. @mohsensarkhosh


مورمور.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش اول). امروز صبح وارد شدیم و از ما پذیرایی خوبی نکردند، چون در ساحل هیچ‌کس نبود جز انبوهی از آدم‌های مرده یا تکه‌پاره‌هایی از آدم‌های مرده، و تانک‌ها و کامیون‌های خرد شده. از چپ‌وراست گلوله می‌آمد و من این‌جور شلوغ‌پلوغی را اصلا خوش ندارم. پریدیم توی آب، ولی آب گودتر از آن بود که نشان می‌داد، و پای من روی یک قوطی کنسرو لیز خورد. جوانکی که پشت سرم بود نصف بیشتر صورتش را گلوله برد، و من قوطی کنسرو را یادگاری نگه‌داشتم. تکه‌های صورتش را جمع کردم و دادم دستش، و او رفت که برود بیمارستان، ولی گمانم راه را عوضی گرفت، چون هی توی آب پایین رفت و رفت تا آب از سرش رد شد، و گمان نمی‌کنم که دیگر آن زیر چشمش آن‌قدر ببیند که راه را گم نکند. من راه درست را پیش گرفتم و همین‌که رسیدم، یک لنگ پا صاف آمد وسط صورتم. خواستم یارو را فحش‌کاری کنم، اما انفجار مین فقط مقداری تکه‌های به‌دردنخور از او باقی گذاشته بود، لذا ندید گرفتم و رفتم. ده متر آن‌ورتر، رسیدم به سه نفر که پشت یک بلوک سیمانی ایستاده بودند و به یک گوشه‌ی دیوار که بالاتر از آن‌ها بود تیراندازی می‌کردند. ...
  • گزارش تخلف

همیشه می‌گفت «من منتظر چهل سالگی نمی‌مانم»، و عاقبت در سی‌ونه سالگی مرد

او نویسنده، شاعر، ترانه‌سرا، خواننده، موسیقی‌دان سبک جاز، نقاش، و آهنگ‌ساز قرن بیستم فرانسه بود. ویان بیشتر برای رمان‌های جنجالی، و سبک خاصی که در نوشتن دارد شناخته می‌شود. این موسیقی را که اثری از است می‌شنویم، و از فردا خواندن داستان «مورمور» از این نویسنده را با هم شروع می‌کنیم. این داستان روایتی متفاوت و نگاهی خاص نسبت به جنگ را با زبانی بسیار جالب و خواندنی بازگو می‌کند. امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید. ...
  • گزارش تخلف

اشغال‌گران. (بخش دوم).. آقای میم

الف پشت گوشش را با ناخن‌های چهار انگشت دست چپش خاراند و جواب داد: «خب دیگه، حالا چون حرف می‌زنی دلیل نمی‌شه عقل‌کل باشی. بالاخره حیوونی … حالا که فکر می‌کنم می‌بینم طوطی و بعضی از حیوونای دیگه هم حرف می‌زنن. ولی آدم …». گربه چار‌چنگولی پرید وسط حرفش که: «آدم چی؟ لابد می‌خوای بگی آدم فکر می‌کنه آره؟». «خب معلومه. این‌همه پیش‌رفت علم … این‌همه رفاه … این‌همه تکنولوژی و صنعت و …». گربه دوروبر اتاق را با حالتی نگاه کرد که میم. الف با خودش فکر کرد کاش کمی بیشتر به وضع زندگی‌اش رسیده بود. ...
  • گزارش تخلف

اشغال‌گران.. (بخش اول)

ساعت پانزده و بیست‌وپنج دقیقه‌ی روز جمعه، نوزدهم مرداد‌ماه سال هزار و سیصد و نودوهفت، آقای میم. الف پنجره‌ی اتاقش را باز گذاشته و لخت روی تخت دراز کشیده بود. ناگهان اتفاق بی‌سابقه‌ای افتاد. او به‌وضوح دید که گربه‌ای پروازکنان از پنجره وارد اتاقش شد. اولین چیزی که به فکرش رسید این بود که چون آپارتمانش در طبقه‌ی هفتم است، و هر طبقه چهار متر و سی ‌سانتی‌متر ارتفاع دارد، بنابراین گربه‌های پرنده می‌توانند حدود سی‌متر به بالا پرواز کنند. بعد با خودش گفت: «باید فکری برای نرده‌کشی جلوی پنجره‌ها کرد». وقتی دقیق‌تر شد دید گربه، گربه‌ای بسیار معمولی است. یک گربه‌ی راه‌راه، به رنگ کرم و قهوه‌ای، که پنجه‌ی دست‌وپایش سفید و کثیف بود. درواقع کمی بعد متوجه شد درست مثل یکی از گربه‌‌های بی‌شماری است که تا حالا در کوچه ول می‌گشتند و او هرروز ده‌ها گربه مثل آن را می‌دید. ...
  • گزارش تخلف

راکست، نام یک گروه پاپ_راک سوئدی است که از «ماری فیریدریکسون» و «پر گسله» تشکیل شده

این گروه در سال ۱۹۸۶ شکل گرفت، و از اواخر دهه ۱۹۸۰ (هنگامی که آلبوم لوک شارپ را منتشر کردند) به گروهی بین‌المللی تبدیل شدند. چهار تک‌آهنگ آن‌ها، «نگاه»، «به قلبت گوش کن»، «این باید عشق می‌بود»، و «جوی‌راید»، به رتبه‌ی یک در آمریکا رسیدند … ...
  • گزارش تخلف

هتل پالاس تاناتوس.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش هفتم/پایان). چند دقیقه بعد، نگهبان وارد شد: «مرا خواسته بودید آقای رئیس؟». «بله. سارکوزی، همین امشب گاز را وارد اتاق ۱۱۳ بکنید. حدود ساعت دو بعداز نیمه‌شب». «آیا قبلا باید گاز خواب‌آور را هم وارد کنم؟». «گمان نمی‌کنم لازم باشد. او خواب بسیار خوشی می‌کند … برای امشب همین کافی است. سارکوزی! ...
  • گزارش تخلف

سر التون هرکیولس جان، با نام اصلی رجینالد کنث دوایت، خواننده، آهنگ‌ساز، و پیانیست انگلیسی است

تا حال بیش از ۲۵۰ میلیون نسخه از آثار التون جان در جهان به فروش رسیده‌، و بیش از ۵۰ اثر او در جدول ۴۰ ترانهٔ برتر انگلستان ثبت شده ‌است …
  • گزارش تخلف

هتل پالاس تاناتوس.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش ششم). کلارا گفت: «ولی شب‌های ما هزار و یک شب طول نخواهد کشید». «افسوس! … گفتید شب‌های ما؟!». کلارا سخن او را قطع کرد: «این دخترها دو خواهر دوقلو هستند و با هم بزرگ شده‌اند، اول در وین، و بعد در بوداپست، و هیچ دوست صمیمی ‌غیر از خودشان نداشته‌اند. در هجده‌سالگی با یک مرد مجار از خانواده‌ی اشراف قدیم که موسیقی‌دان و نوازنده و بسیار زیباست آشنا می‌شوند و هر دو، در همان روز، دیوانه‌وار به او دل می‌بندند. بعد از چند ماه، آن جوان یکی از دو خواهر را می‌پسندد و از او خواستگاری می‌کند. خواهر دیگر از فرط نومیدی خود را در رودخانه می‌اندازد تا خودکشی کند، ولی موفق نمی‌شود. آن‌وقت خواهر دیگر تصمیم می‌گیرد که از ازدواج با کنت چشم بپوشد، و نقشه می‌کشند که با هم بمیرند … دراین وقت است که مثل من، مثل شما، نامه‌ی هتل تاناتوس به دستشان می‌رسد». ...
  • گزارش تخلف

هتل پالاس تاناتوس.. نویسنده:. برگردان: ابوالحسن نجفی

(بخش پنجم). کلارا گمان می‌کرد پس ‌از طلاق گرفتن از شوهرش، با این پسر ازدواج خواهد کرد، اما به‌مجرد بازگشت به انگلیس، آن مرد لاابالی برآن شد تا هرچه زودتر کلارا را از سرخود باز کند. کلارا که از خشونت او متعجب و دل‌شکسته شده بود سعی کرد به او بفهماند که چه‌چیزهایی به‌خاطر او از دست داده و در چه موقعیت رنج‌باری قرار گرفته است. اما آن پسر خنده‌ی بسیار کرده و گفته بود: «کلارا شما زنی هستید متعلق به گذشته. اگر می‌دانستم این‌همه وابسته به تربیت و آداب دوران ویکتوریا هستید شما را پیش همان شوهر و بچه‌هاتان می‌گذاشتم. عزیزم، حالا هم باید پیش همان‌ها برگردید. شما برای این ساخته شده‌اید که زندگی عاقلانه‌ای درپیش بگیرید و بچه‌های فراوان بار بیاورید». آن‌گاه کلارا به آخرین امید خود دل بسته بود. امید این‌که شوهرش نورمان کربی شا را بازبیابد و او را سر مهر آورد. ...
  • گزارش تخلف