من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم. دیگر به آسانی کسی چون مرانخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید. «دفاعیات سقراط» @farhad_ghanbariiiii


فرهاد قنبری:. در اینجا باید به آنها بگویم مشکلشان این است که مقاله‌های لکان را نخوانده‌اند

زیرا که نمی‌دانند مقوله همزاد پنداری چگونه عمل می‌کند. ژک لکان، به طور واضح می‌گوید که ما انسان‌ها اکثر مواقع ناخودآگاه با ضعف‌ها و اشتباهات دیگران همزاد پنداری می‌کنیم. به همین علت، هر بار که ترامپ اشتباهی می‌کرد و مخالف‌هایش وی را مورد تمسخر قرار می‌دادند، مردم عادی با او همزاد پنداری می‌کردند و آن را به نوعی حمله به خود می‌دیدند». این همزاد پنداری مورد اشاره ژیژک برای ما ایرانیان با وضوح بیشتری در سال هشتاد و هشت نمایان بود. اصلاح طلبان احمدی نژاد و حامیانش را در حدی نمی‌دیدند که با آنها وارد بحث و مشاجره سیاسی شوند به این دلیل شروع به تمسخر او کردند. در چنین وضعیتی از هر کنش و رفتار احمدی نژاد سوژه‌ای برای تولید طنز خلق شد. به شعارهای انتخاباتی مخالفان احمدی نژاد نگاه کنید:. هاله نور کدومه، محمود کارش تمومه. دلاور هسته‌ای، بگیر بخواب خسته‌ای. ...
  • گزارش تخلف

گاه آرزو می‌کنم ای کاش. برای تو پرتو آفتاب باشم. تا دستهایت را گرم کند

اشکهایت را بخشکاند و خنده را به لبانت باز آرد. پرتو خورشیدی که اعماق تاریک وجودت را روشن کند. روزت را غرقه‌ی نور کند. یخ پیرامونت را آب کند …. مارگوت بیکل، برگردان و صدای شاملو
  • گزارش تخلف

من در رویای خود دنیایی را می‌‌بینم که در آن هیچ انسانی انسان. دیگر را خوار نمی‌‌شمارد

زمین از عشق و دوستی سرشار است. و صلح و آرامش، گذرگاه‌‌هایش را می‌‌آراید …من در رویای خود دنیایی را می‌‌بینم که در آن. همه‌گان راه گرامی آزادی را می‌‌شناسند. حسد جان را نمی‌‌گزد. و طمع روزگار را بر ما سیاه نمی‌‌کند …من در رویای خود دنیایی را می‌‌بینم که در آن. سیاه یا سفید. از هر نژادی که هستی. از نعمت‌‌های گستره‌‌ی زمین سهم می‌‌برد. هر انسانی آزاد است. ...
  • گزارش تخلف

یه سیام من:. سیا، مث شب که سیاس. سیا، عین اعماق آفریقای خودم

برده شدم:. سزار بم گفت پله‌هارو براش تمیز کنم. چکمه‌های واشنگتن رو من واکس زدم …کارگر شدم:. اهرام مصرو دستای من بالا برد. ملاط و شفته‌ی آسمون خراش وول ورت رو من درست. کردم. آوازه‌خون شدم:. آوازای غم‌انگیزمو از آفریقا تا جورجیا. تو تموم اون راه دراز با خودم کشیدم. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

بیش از یک دهه است که گاهی مقابل هر کدام از دست فروش‌های کتاب در میدان انقلاب تهران یا نقاط دیگر در شهرهای مختلف توقف میکنم، با یک سری کتاب‌های تکراری مواجه می‌شوم.. مجموعه آثار هدایت، کلیدر، بی شعوری، هستی و نیستی، قلعه حیوانات، ۱۹۸۴، دائی جان ناپلئون، ایرج میرزا، عبید زاکانی، دیوار، صد سال تنهایی، کیمیاگر و چند کتاب دیگر پای ثابت بساط همه این دست فروش‌ها بوده و هستند …اگر از هر کدام از دست فروش‌ها علت تغییر نیافتن کتاب هایشان را بپرسیم با این پاسخ مواجه می‌شویم که این کتاب‌ها مشتری و مخاطب بیشتری دارند. این مسئله عوامل مختلفی می‌تواند داشته باشد. اولی آنکه مشتری‌های این کتاب‌ها به صرف معروف و آشنا بودن نام این کتابها، آنهارا خریداری می‌کنند. عامل دوم اینکه مسیر روشنفکر شدن در ایران با خواندن این چند کتاب عجین شده است. در هر بحثی افراد برای نشان دادن روشنفکریشان حتما باید به بخش هایی از قلعه حیوانات، بوف کور و صد سال تنهایی اشاره کنند تا تایید دیگران را بگیرند …عامل اصلی‌تر و مهمتر را می‌توان کتاب نخواندن جامعه ایران دانست. جامعه‌ای که کتاب نمی‌خواند مدام خود را تکرار می‌کند. این کتاب‌ ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:

آلکساندر سولژنیتسین نویسنده نامدار روسی زمانی که زندانی گولاک‌های استالین بود در خاطرات خود می‌نویسد «درست زمانی که بر آن حصیر پوسیده زندان دراز کشیده بودم در درون خودم نخستین جنبش‌های خیر و نیکی را حس کردم. تدریجا بر من آشکار شد که خط جدا کننده خیر از شر از میان دولت‌ها یا از میان طبقات، یا از میان احزاب سیاسی نمی‌گذرد_بلکه درست از میان قلب هر فرد می‌گذرد_ از میان قلب همه انسانها». هانا آرنت معتقد بود که شر بنیادی هنگامی پدید می‌آید که از گفتگو با خویشتن خویش ناتوان باشیم. او معتقد بود مردم در روزگار مدرن معنای زندگی را از دست داده‌اند و به بن‌بست پوچی یا معنای کاذب زندگی رسیده‌اند یا به بیان بهتر از خود بیگانه شده‌اند. تمامی اینها موجب نمود نوع خاصی از شر در روزگار مدرن شده‌اند که آرنت به دلیل بنیان خالی از تعقل و تفکر آن را «ابتذال به شر» می‌خواند …انجام کارهای هولناک به روشی منظم و سازمان‌یافته مبتنی بر عادی‌سازی است. این همان روندی است که طی آن اعمال زشت، تحقیرآمیز، جنایت‌بار و غیرقابل بیان به یک کار عادی تبدیل می‌شوند. در این کلیپ یک انسان بی پناه (هم از لحاظ حمایت قانونی هم حمای ...
  • گزارش تخلف

چگونه فراموش کنم که جوانی من چطور سرد و خاموش گذشت؟. چگونه زندگی روزمره جای همه چیز را گرفت

و عمرم مثل دعای یکشنبه‌ی کلیسا، یکنواخت و خسته کننده سپری شد؟. چه راهها دوشادوش آنکس رفتم که اصلا دوستش نداشتم. و چه بارها دلم هوای آنکس کرد که دوستش داشتم. حالا دیگر راز فراموشکاری را از همه‌ی فراموشکاران بهتر آموخته‌ام. دیگر به گذشت زمان اعتنایی نمی‌کنم. اما آن بوسه‌های نگرفته و نداده. آن نگاههای نکرده و ندیده را که به من باز خواهد داد؟. آخماتووا ...
  • گزارش تخلف

سرهنگ: «اون نشان روی سینه‌ات چیه؟».. جوکر: «نماد صلح قربان.».. سرهنگ: «رو کلاهت چی نوشته؟»

جوکر: «متولد شده برای کشتن، قربان!». سرهنگ: «نماد صلح روی سینه‌ات، و اون شعار روی کلاهت! این‌ یه جور شوخیه مسخرست؟». جوکر: «خیر قربان.». سرهنگ: «خب پس اون چه معنایی میده؟ سوالمو جواب بده وگرنه در قبال انسانیت مسئول خواهی بود!». جوکر: «فکر میکنم این نشان دهنده‌ی ماهیت متضاد انسان هاست، قربان. تمام فلزی/استنلی کوبریک ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. غلاف تمام فلزی شاهکار کم نظیر استنلی کوبریک از دو بخش تشکیل شده است

بخش اول این فیلم نقد تندی بر روند اضمحلال سوژه گی و انسانیت افراد در نظام آموزش سربازی در ایالات متحده آمریکا است. کوبریک چگونگی تبدیل سربازان به ربات‌های بی حس آدمکشی را به تصویر می‌کشد که نظام از آنها اطاعت کورکورانه و محض را طلب می‌کند …گروهبان هارتمن مسئول آموزش پادگان با ادبیاتی بسیار خشن و زننده، وظیفه تحقیر و تبدیل سربازان به ماشین آدمکشی را بر عهده دارد. او در یکی از دیالوگ‌های آغازین فیلم در مقابل سربازان با پرخاشگری شدید اینچنین می‌گوید: اگه شما خوشگلا از جزیره‌ی من برین، اگه از دوره‌ی آموزشی جون سالم به در ببرین، تازه تبدیل به یه سلاح می‌شین … می‌شین کشیش مرگ و باید برای جنگ دعا کنین. اما تا اون موقع شما استفراغ هستین! پست‌ترین نوع حیات روی زمین. شما حتی از نوع بشر به حساب نمی‌آین. شماها یه گوله کثافتای دوزیست بیشتر نیستین! چون من خشنم، شما حتما از من خوشتون نمی‌آد. اما هر چی بیشتر از من بدتون بیاد، بیشتر چیز یاد می‌گیرین. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. هر کس می‌تواند هر آن چه که خواسته بر زبان آورد و حتی بر در و دیواربنویسد

مهم این نیست که چه می‌نویسد، مهم این است که می‌نویسد، چون که آن لحظه آزادی است، این نوع آب و هوای کارنااول گونه، همان لحظه‌ای را به دنبال می‌آورد که فضای برابری مراسم عید در پی دارد، مگر نه اینکه انتظار بچه‌ها هم از روی عید، خروج از سلسله مراتب والدین – بچه‌ها می‌باشد؟». هر کسی میخاهد خود را به ثبت برساند، سخن خود را بگوید، دست‌ها را به نشانه پیروزی بالا ببرد و خود را در تاریخ بگنجاند …این گفته بلانشو در مورد همه انقلاب‌ها، جنبش‌ها حتی انتخابات‌ها صادق است. اما هر کارناوال و شب عیدی به پایان می‌رسد، کرختی عصر روز سیزده به در برای دانش آموزانی که تازه از تعطیلات برگشته‌اند، نوید تلخ پایان تعطیلات و بازگشت به زندگی روزمره است. مردم پس از یک شور و اشتیاق شدید انتخاباتی رئیس جمهور خود را انتخاب کردند و حالا در کرختی عصر سیزده به در، شروع به شکوه و شکایت کرده‌اند. آنها حق دارند، بیست و چهار میلیون نفری که ساعت‌ها در صف ایستادند تا این جشن عمومی را به پا کنند عیدی مناسبی نگرفته‌اند. در این میان زنان، اقلیت‌های دینی و اقوام که بیشترین نقش را در این جشن داشته‌اند دست شان از همه خالی‌تر است. بد ...
  • گزارش تخلف

خشونت صفوی ……شبی (شاه عباس) به لباس روستائیان از دیوانخانه خارج شد و به بازار رفت

از یک دکان نانوایی نانی خرید و از دکان کبابی کوشت کباب شده‌ای خرید و به کاخ شاهی بازگشت. امر کرد ترازو آوردند و نان و گوشت را در حضور وی کشیدند از نان پنجاه و هفت درهم و از گوشت چهل و سه درهم کم بود و به چند تن از مسئولان نظم شهر و نرخ اجناس و داروغه خانه اصفهان خشم گرفت و می‌خواست شکم ایشان را پاره کند، اما به شفاعت جمعی از بزرگان از گناه ایشان چشم پوشید. سپس فرمان داد تا در میدان اصفهان شبانه تنوری ساختند و سیخی بلند فراهم کردند … نانوا و کبابی را گرفتند و به دستور وی در سراسر شهر گرداندند. کسی پیشاپیش ایشان داد می‌زد که این نانوا و کبابی امروز به جرم کم فروشی در میدان شهر پخته و کباب خواهند شد. پس از ن خباز را در تنور انداختند و کبابی را به سیخ کشیدند …. تاورنیه ...
  • گزارش تخلف

خشونت صفویان.. در سال ۱۰۴۲ ه‍

ق / ۱۶۳۲ میلادی، حاکم قم به حکم شخصی خود، بدون این‌که به شاه صفی بنویسد، عوارض مختصری به سبدهای میوه که وارد شهر می‌شد بسته یود. هنگامی که خبر به شاه رسید، به قدری متغیر شد که دستور داد حاکم را با زنجیر به اصفهان بردند. پسر این حاکم از محارم شاه بود و توتون و چپق مخصوص به شاه می‌داد، شاه صفی حکم کرد تا پسر سیبیل‌های پدرش را بکند، بعد بینی او را ببرد، بعد گوش‌ها و چشم‌ها و دست آخر سر او را از تنش جدا کرد. بعد از این‌کار، شاه صفی؛ پسر را به جای پدر حاکم قم کرد و پیرمرد عاقلی را به نیابت او مقرر داشت و او را با حکمی بدین مضمون به قم فرستاد:. «اگر تو از آن سگ که به درک رفت بهتر حکومت نکنی، تو را به سخت‌ترین شکنجه خواهم کشت. شناسی نخبه کشی/رضاقلی هدایت ...
  • گزارش تخلف

فرهاد قنبری:. من مجازی و من واقعی

فضای مجازی این امکان را به سوژه‌ها می‌دهد که از خود شخصیت دیگری را ارائه کند. شخصیت و چهره‌ای که شاید هیچ شباهتی با زندگی واقعی فرد نداشته باشد. یادمان نرفته آخرین نوشته‌های قاتل ستایش (دختر هفت ساله) در دفاع از عشق و حرمت زنان بود …افراد بسیار زیادی هستند که صبح تا شب از حفاظت از محیط زیست، ترافیک، آلودگی و کمبود آب شکوه می‌کنند اما در عمل حاضر نیستند یک مسیر کوتاه را با حمل و نقل عمومی طی کنند یا حتی از پرسه زنی‌های بی هدف با خودروهایشان در سطح شهر دست بردارند …یا اینکه مدام در حال انتقاد از اختلاس و رواج دزدی در جامعه هستند ولی سر کار خود دنبال بهانه‌ای برای وقت تلف کردن و شانه خالی کردن از مسئولیت خود هستند …بسیاری هستند که در نوشته و گفتار خود بسیار از حقوق زن، کودکان کار، کارگران و. می گویند اما در عمل و در برخورد با آنها حتی حاضر نیستند کوچکترین احترامی برایشان قائل باشند …این «من» آرمانی که در فضای مجازی به نمایش گذاشته می‌شود با «من» واقعی که در عمل مشاهده می‌شود تفاوت بسیاری دارد …فضای مجازی به عنوان مفر و ضربه گیری برای «وجدان معذب» تبدیل شده است. همانگونه که هر فرد معتادی ع ...
  • گزارش تخلف