📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


نمایش «راز درخت مقدس» در مشهد اجرا می‌شود.. 📎گروه سنی: نوجوان و بزرگسال.. 📝نویسنده: داوود کیانیان

طراح وکارگردان: حمید کیانیان. 🌹بازیگران: مریم شمس، مریم سلیمانخواه، ملیحه همایونی، شهاب مهدیزاده، مرتضی جوانشیر، ریحانه دشتکی، زهرا باباجانی، طاهره زرین لعل، شیما اسکافی، طیبه صداقت
  • گزارش تخلف

«یار» جدیدترین اثر حسین خسروجردی داستان نویس خراسانی را انتشارات یوبان پس از سه سال توقیف منتشر کرد …🔶 خسروجردی که معمولا در آثار

وی از اعضای برجسته گروه ۵۳ نفر بود که از اواخر سال ۱۳۱۵ تا اوایل سال ۱۳۱۶ به تدریج دستگیر و در زندان موقت تهران و قصر زندانی شدند.. 🔶این گروه که به گروه ۵۳ نفر معروف شدند متهم بودند که از مرام اشتراکی و کمونیستی پیروی می‌کنند. اعضای گروه ۵۳ نفر تا پیش از دستگیری با هم ارتباطی نداشتند و این نام پس از دستگیری به آنها اطلاق شد. آنها عمدتا زیر شکنجه‌های جانکاه مأموران اداره آگاهی (تأمینات) شهربانی رضاشاه قرار گرفتند و با پرونده‌هایی که برای آنها ساخته شد به زندان‌های درازمدت محکوم و راهی زندان قصر شدند.. 🔶دکتر تقی ارانی در ۱۳ شهریور ۱۲۸۲ خورشیدی در تبریز زاده شد و بین روزهای ۱۰ تا ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ به طرز مشکوکی در زندان درگذشت.. 🔶از حسین خسروجردی تا کنون آثار دیگری نظیر «تگرگ تاتار»، «جهان بانان»، «ماه گل»، «به نسیم عطر تو می‌آیم»، «کوشش پروانه» و … به چاپ رسیده است.. 🔶 این نویسنده ساکن مشهد در کنگره بین المللی سربداران که آذرماه ۹۴ برگزار شد، به خاطر رمان زیبای «تگرگ تاتار» مورد تقدیر قرار گرفت. (منبع: مجله اینترنتی اسرارنامه). ...
  • گزارش تخلف

داستان کوتاه طنز/. شما خونه‌تون مورچه داره؟. مهرداد نعیمی

دوباره سوالش را تکرار کرد: «شما خونه‌تون مورچه داره؟». بابک چند ثانیه فکر کرد و بعد جواب داد: «واقعا نمی‌دونم. واسه چی می‌پرسی؟». مینو: «همینجوری …». بابک: «تو هیچ‌وقت همین‌جوری چیزی نمی‌گی.». بابک تعارف الکی نمی‌کرد. مینو آدم موقعیت‎های خاص بود. همین چند روز پیش داشت از پیاده‌رو رد می‌شد که کیف‌قاپ موتوری می‌خواست کیفش را بدزد. اما مینو کم نیاورد، کیفش را چنان محکم چسبیده بود که انگار جیسون استتهام است و وسط یک صحنه‌ی خالی‌بندی هالیوودی. ...
  • گزارش تخلف

نشست نقدوبررسی کتاب «از گوشه و کنار ترجمه» عنوان شد:

📢شاهد ترجمه‌های بسیار ضعیفی در بازار نشر هستیم …احمد سمیعی:. ◀زبان کتاب «از گوشه و کنار ترجمه» بسیار ساده و خوب است که این موضوع به صاحب سبک بودن صلح‌جو برمی‌گردد، زیرا زبان نویسنده طعم دارد، به همین دلیل، ویژگی‌های زبانی صلح‌جو به وضوح مشخص است.. عبدالله کوثری:. ◀کتاب «از گوشه و کنار ترجمه» اثری موفق است، چون صلح‌جو بیش از ۴۰ سال با متون مختلف سر و کار داشته، ترجمه و ویراستاری کرده، متن‌هایش به دست مخاطب رسیده و مخاطب از آن‌ها استقبال کرده است …علی‌اصغر مرادخانی:. ◀این کتاب یادداشت‌هایی است برای ترجمه و اگرچه اصول و مبانی ترجمه نیست، می‌تواند چنین کتابی نیز به شمار آید …◀گاهی در ترجمه با مشکلاتی مواجه می‌شویم که راهکاری برای آن وجود ندارد و این کتاب می‌تواند به آن مشکلات پاسخ دهد. کتاب «از گوشه و کنار ترجمه» برای مترجمان بسیار خواندنی و آموزنده است. علی صلح‌جو:. ◀در مدتی که در حوزه ترجمه هستم، متوجه شدم که گرایش‌های متنوعی وجود دارد که هیچ‌کدام به تنهایی نمی‌توانند پاسخگو باشند اما اگر این گرایش‌های متنوع کنار هم باشند، دید و بصیرتی به انسان می‌دهند که نتیجه مطلوبی حاصل خواهد شد …◀تما ...
  • گزارش تخلف

داستانک/ matikandastan یک ماهی قرمز فلک زده». حسین شعیبی.. پنجشنبه پنجم فروردین

فکر کنم چند ساعتی می‌شود که به پهلو شده‌ام. چشم‌هایم را ببندم بهتر است. یک چشم توی آب، یک چشم بیرون آب! حالت تهوع دارم. ای کاش می‌توانستم از این رو به آن رو بشوم …یکشنبه اول فروردین. این آدم‌های منحنی چقدر الکی خوش هستند. بیخود و بی جهت یکدفعه همدیگر را بغل کردند. یک سفره با مخلفاتی مسخره و یک تنگ شیشه‌ای کوچک وسط آن. خدایا من اینجا چکار میکنم. ...
  • گزارش تخلف

داستان کوتاه/ matikandastan روی صحنه.. به استاد نادیده‌ام روان‌شاد قاسم هاشمی‌نژاد

نوید باورش نمی‌شد ساواکی را از این فاصلۀ نزدیک ببیند؛ آن هم توی صف نان سنگک. خود خودش بود. با همان صورت چپه‌تراش و سبیل‌های کلفتی که به قول بابا ازش خون می‌چکید، تنها مشتری صف یکی‌ای بود! همین که یکدانه نانش را گرفته بود، نوید با خجالت گفته بود: «من شما رو دیده‌م … توی تلویزیون دیده‌م؛ جنگ هنر.». مرد بی‌خیال خوردن تکه نانی که نزدیک دهن برده بود، شده و دستش را پایین آورده بود. زیر سبیل‌های کلفتش خندیده بود و پرسیده بود: «دوست داشتی نقش منو؟». نوید الکی گفته بود: «بله … از همۀ نقشای فیلم بهتر بود! من همیشه تو فیلما طرفدار ساواکیام!». مرد زده بود زیر خنده؛ با قهقهه‌ای که اگرچه با صدای توی فیلم زمین تا آسمان فرق می‌کرد، شبیه همان خنده‌های آدم بدهای سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی بود؛ هاهاهاهای ساواکی‌ها. ...
  • گزارش تخلف

د، اما نگاهش را از آناناس نکند، با خود از صحنه پایین آورد

مش‌صفر، نیما را از برابر نگاه‌ها و زمزمه‌های تماشاگرها گذراند و تحویل مأمور سالن داد که تا میانۀ راهرو بین صندلی‌ها آمده بود. مأمور سالن در حالی که نیما را با خود به طرف در خروجی می‌برد، با حرکت سر و چشم‌ها اشاره‌ای به نوید کرد. نوید، نگران و دست‌پاچه از لابه‌لای پاهای تماشاگران نشسته شلنگ انداخت و به سرعت خودش را به نیما رساند. بیرون که آمدند، مأمور سالن گوش هر دوتاشان را کمی پیچاند و گفت: «دیگه نبینم‌تون»!. نیما زد زیر گریه، نوید هم گریه‌اش گرفت، هر چند مأمور سالن طوری گوشش را نپیچانده بود که دردش بیاید. ***. تماشای کامل «ضیافت شیطان»، حسرتی بود که تا سال‌ها بعد، حتی وقتی نوید بزرگ شد و خودش بازیگر نمایش‌های روحوضی شد، به دلش ماند …📜وحید حسینی ایرانی. 📚 از مجموعه داستان در دست چاپ «آناناس». ...
  • گزارش تخلف