📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢آیا خیالاتی شده‌ام؟!. ادبی یا زبل‌بازی‌هایی که کشف می‌کنم!

سایه اقتصادی‌نیا: در طی سال‌هایی که در جایگاه ویراستار و مشاور ادبی با ناشران متعدد کار کرده‌ام، همه‌جور تقلب ادبی دیده‌ام. عمدا از واژۀ «تقلب» استفاده می‌کنم تا منظورم را محدود به سرقت ادبی به معنای متعارف آن نکنم. تقلب ادبی با سرقت ادبی فرق دارد. اولی زبل‌بازی بیشتر می‌خواهد و دومی شجاعت بیشتر. کشف این زبل‌بازی‌ها و کله‌خری‌ها، به حکم تجربه‌ای چند ساله، دیگر چنان آسان شده که نسخۀ پیش از چاپ را که از دست ناشر می‌گیرم و باز می‌کنم، معمولا تا صفحۀ بیست و سی می‌فهمم چی به چیست. نویسنده که می‌گوید ف، عرض می‌کنم فرحزاد! حقا که تجربه مادر علوم است!. یکی از این زبل‌بازی‌ها، که البته به مسئلۀ سرقت مربوط نمی‌شود اما به روانشناسی نویسندگان برمی‌گردد، نشانه‌هایی است که نویسنده در داستانش می‌گذارد تا وقتی داستانش چاپ شد و پرفروش شد و بلافاصله به چند زبان زندۀ دنیا ترجمه شد، برای مخاطب غربی معنی‌دار و آسان باشد. مثلا انتخاب نام پرسوناژها. ...
  • گزارش تخلف

📢نامه فیلیپ راث درباره احمقی با دایره لغات ٧٧واژه‌ای

وزبان مورداستفاده دونالد ترامپ تقریبا اورا تبدیل به نخستین رئیس‌جمهور امریکا کرده است که با زبان وادبیاتش سرگرمی و وحشتی عمومی می‌آفریند. درعین‌حال عده‌ای درحال بررسی قدرت زیبایی‌شناسی در زبان او هستند، نحویون ولغت‌شناسان اورا پدیده‌ای غریب درادبیات انگلیسی ارزیابی کرده‌اند …ادبیات دونالدترامپ از همان اول کار نظربسیاری را جلب کرد. فیلیپ راث در نامه‌ای مفصل در «نیویورکر» نوشت باورش نمی‌شود احمقی که دایره لغاتش ۷۷کلمه است زمام امور را به‌دست بگیرد، راث در نامه‌اش به دیوید رمنیک، سردبیر «نیویورکر»، نوشته بود: «نادان وکلاهبرداری که چیزی از فلسفه وتاریخ وهنر نمی‌داند، با دایره لغاتی هفتادوهفت‌کلمه‌ای که شرمم می‌شود اسمش را انگلیسی حرف زدن بگذارم.». اما او با همان غرور واعتمادبه‌نفس معمولش در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: «من کلمات را می‌شناسم…من از بهترین کلمه‌ها استفاده می‌کنم.» شاید برای یک‌بار حق با او باشد. او از ترس مترجمان و روزنامه‌نگارانی که حرف‌هایش را مکتوب می‌کنند لغات خودش را محدود کرده است و ازآنها درست مثل چکشی پلاستیکی استفاده می‌کند، حتی برای خودش افعالی دارد که تابه‌حال کسی ازآن ...
  • گزارش تخلف

وقتی که دنیا دنیاست و مردم همدیگر را می‌کشند هرگز کسی هم نوع خود را نکشته یا جنایتی روا نداشته است که خود را با همین اندیشه تسلی ن

انسانی که عنان اندیشه را به دست شهوت رها نکرده باشد این مصلحت را نمی‌شناسد اما کسی که مرتکب جنایتی میشود همیشه به درستی می‌داند که خیر دیگران در چیست!. 📚 جنگ و صلح. ✒️لئون تولستوی. ✏️ سروش حبیبی. 📎انتشارات نیلوفر. ...
  • گزارش تخلف

از فرانسه از من خواهش می‌کرد که مواظب سلامتی خودم باشم، همان طور که موقع جنگ هم به من می‌گفت

حتی اگر پای چوبه دار هم بودم ملامتم می‌کرد که چرا شال گردنم را جا گذاشته‌ام. هرگز فرصت را از دست نمی‌داد که به من حالی کند دنیا جای قشنگی است و او کار خوبی کرده که مرا به دنیا آورده. این موهبت موهوم کلک رهایی بخش همه مادرها در مقابل بی توجهی شان است.. 📚 سفر به انتهای شب. ✒️لویی فردینان سلین. ✏️ فرهاد غبرایی. 📎انتشارات جام. ...
  • گزارش تخلف

📌داستانک. فروزنده، جراح قلب مشهور، پس از فراغت از عملی چندساعته بی‌درنگ به اتاقش رفت

واریس ساق پاهاش را می‌آزرد. روی قالیچه، تاق‌باز دراز کشید، چشم‌ها را بست و جفت پاها را بالا برد و به دیوار تکیه داد. ناگهان کف پاهای پروفسور فروزنده به شدت سوخت و چشم‌هاش از کاسه بیرون آمد. خواست زانوها را بکشد تو شکمش، اما انگار مچ پاهاش به جایی گیر بود. چشم‌های گردشده‌اش هم قی گرفته بود و جز تصویری تار و مبهم نمی‌دید. بعد هیاهویی شنید و تصویر مقابل شفاف شد. مردانی با لباس‌های عهد قاجار، کلاه‌پوست‌های استوانه‌ای و رداهای بلند، دورش حلقه زده بودند و دوتاشان دو سر چوب فلک را نگه داشته بودند تا سومی باز هم با ترکه به کف پاهای او ضربه بزند. پروفسور حالا هر چه که بود، قطعا‌ پروفسور فروزنده نبود و به جای اتاقش در بیمارستان، روی سنگ‌فرش محوطه‌ای در روزگار قاجار به پشت خوابانده بودندش و فلکش می‌کردند و فعلا باید با نعره‌های دلخراش و دردی که با هر ضربه توی جسم و جانش می‌پیچید، کنار بیاید تا فکری برای زندگی تازه‌اش بکند. جالب اینجا بود که در گیرودار تنبیه شدن و داد و فریاد کردن، فکری امیدوارکننده از سرش گذشت؛ حالا که دیگر خبری از ایستادن‌های طولانی در اتاق عمل نبود، شاید واریسش هم ناپدید می‌شد ...
  • گزارش تخلف

📢مکانیک ناشی و ویراستاری که از اصلاح عاجز است

جاوید: ویراستار باید هم قدرت تشخیص اشتباه‌ها و لغزش‌ها را داشته باشد و هم قدرت اصلاح آن‌ها را. خیلی از ویراستارهایی که در نشر ما شاغل‌اند (به‌خصوص وقتی متن ترجمه‌شده‌ای را به آن‌ها می‌سپاریم) فقط اولی را دارند و از مقابله و اصلاح عاجزند. این‌ها گیرهای عمده‌ی متن را پیدا می‌کنند و برای ناشر، سرویراستار یا نویسنده و مترجم می‌فرستند تا اصلاح شود. چنین کاری به این می‌ماند که شما اتومبیلتان را ببرید تعمیرگاه و آقای مکانیک، بعد از بررسی آن، بگوید که فلان قطعات خراب هستند و باید تعویض یا تعمیر شوند اما خودش نتواند این تعمیرات را انجام دهد!. البته کمک گرفتن از نویسنده و مترجم نه‌تنها بد نیست که لازم است اما گاهی وقت‌ها اینکه ویراستار مستقلا توانایی اصلاح نداشته باشد مشکل‌زا است مثلا، هنگامی که مسئله‌ی زمان اهمیت دارد، یا وقتی نویسنده و مترجم در دسترس نیستند یا جوان و بی‌تجربه‌اند و نمی‌توانند اصلاح درخوری انجام دهند. ...
  • گزارش تخلف

چارلز بوکفسکی: عشق فقط مهی است که با نخستین پرتو واقعیت از بین می‌رود!

از شما که با بازفرستی (فوروارد) این ویدئو کانال ماتیکان داستان را به دیگران معرفی می‌کنید.
  • گزارش تخلف

📢آتش زدن شهرنو و جمله‌ای که سبب ممنوع از کار شدن بهرام بیضایی شد

رحمانیان: این قلعه چندین بار آتش زده شده است، اما دوره‌ای که بیضایی به آن اشاره می‌کند، مربوط به ٢۶ دی ماه۵٧ به بعد است که شاه از ایران رفته تا زمانی که هنوز کسی جای شاه نیامده و بیضایی به آن دوران شاهمیران می‌گوید، یعنی دوره مرگ شاهان. او چندین فیلمنامه هم پیرامون مرگ شاهان نوشته، مثل «مرگ یزدگرد»، «خاطرات ساری سلطان در آبسکون» و… بیضایی بسیاری از فیلمنامه‌هایش را به این زمان منتقل می‌کند، یعنی زمانی که شاهی رفته و هرج‌ومرجی شده. بنابراین مسئله آتش زدن شهرنو یا قلعه مربوط به همین دوره است، یعنی دوره شاهمیران. در مورد مسئله آتش زدن قلعه، اولین کسی که اعتراض کرد، آیت‌الله طالقانی بود. همان روزی که قلعه را آتش زدند و معلوم نبود چه کسانی بودند، طالقانی با لحن عتاب‌آمیزی نامه نوشت که چطور شما آن‌قدر شعور ندارید که خود این زن‌ها قربانیان اصلی همان رژیم هستند. به جای این‌که مقصران این وضعیت را از بین ببرید، قربانیانش را نابود می‌کنید؟ این همه حماقت از کجا می‌آید؟ بخشی از ممنوع‌الکاری بهرام بیضایی به دلیل گفتن جمله «مشتری‌های دیروز حالا شدن پامنبری» بوده است. (منبع: تارنمای چلچراغ). ...
  • گزارش تخلف

📢نویسنده نام‌دار، این بار پلیسی ننوشت

نیلوفر رمان «گربه» نوشته ژرژ سیمنون را با برگردان پارسی ناهید فروغان منتشر کرده است. اما سیمنون نویسنده سرشناس داستان‌های پلیسی و خالق شخصیت کاراگاه مگره، در این کتاب از ماجراهای پلیسی فاصله گرفته است. شخصیت‌های اصلی رمان زن و مردی سالخورده هستند که اندکی پس از مرگ همسران خود با هم آشنا می‌شوند و بعد از چند دیدار کوتاه ازدواج می‌کنند، بی آنکه شناختی از یکدیگر داشته باشند یا متوجه تفاوت‌های طبقاتی و فرهنگی‌شان باشند …سیمنون ساز و کار روانی‌ای که دو تن را به نفرت سوق می‌دهد ترسیم کرده است، اما آیا کل رابطه‌ی این دو نفر در این نفرت خلاصه می‌شود؟ این چیزی است که خواننده با مطالعه‌ی کتاب درخواهد یافت …چنان‌که گفتیم گربه از نوشته‌های پلیسی سیمنون نیست و خواننده در آن با نویسنده‌ای روبه‌رو می‌شود که انگار با گوشت و پوستش آنچه را نوشته تجربه کرده است. ...
  • گزارش تخلف

📢بهترین تصحیح شاهنامه فردوسی کدام است؟

زیدآبادی نژاد: پس از بررسی‌های گسترده‌ای که بر روی نسخه‌های گوناگون شاهنامه انجام دادم و آنها را با یکدیگر سنجیدم بدین برآیند رسیدم که بهترین نسخه‌ی شاهنامه، پیرایش دویم استاد جلال خالقی مطلق است که در ۴ دفتر روانه‌ی بازار شده است. این نسخه دارای آوانگاری و نشانه گذاری درست و ژرفی است که خواننده را با آهنگ راستین شاهنامه آشنا می‌سازد. استاد خالقی در این نسخه آوانگاری و نشانه گذاری را بر بنیاد گویش سراینده انجام داده است و نوشتار شاهنامه را همانگونه که فردوسی بر زبان می‌رانده و می‌خوانده پیش و روی ما نهاده است و وارون دیگر نسخه‌ها، متن را با گویش تهرانی ارائه نکرده است. (منبع: تارنمای مهرمیهن؛ ٢۴ اسفند ۱٣٩٣). ...
  • گزارش تخلف