📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


پخمه (شاهکار عزیز نسین) - عزیز نسین - رضا همراه ⬆ … … …محمت نصرت معروف به عزیز نسین (۲۰ دسامبر ۱۹۱۵- ۶ ژوئیه ۱۹۹۵) نویسنده، مترجم

دیدگاه‌های سیاسی او منجر به چند بار به زندان رفتن شد. بسیاری از آثار نسین به هجو دیوان‌سالاری و نابرابری‌های اقتصادی در جامعهٔ وقت ترکیه اختصاص دارند. آثار او به بیش از ۳۰ زبان گوناگون ترجمه شده‌اند. بسیاری از داستان‌های کوتاه او را ثمین باغچه‌بان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه کرده‌اند …. ...
  • گزارش تخلف

حسن محمودی: (از پرونده فرزانه طاهری در کتاب هفته خبر) حوالی سال ۷۱ بود که آن اتفاق شگفت برایم افتاد

به کتابفروشی آفتاب در اصفهان سر زده بودم تا یکی از آن دیدارهای به یادماندنی و ناب با احمد میرعلایی برایم رقم بخورد. مترجم «سنگ آفتاب» اوکتایو پاز برای دور ماندن از هیاهو به گوشه دنجی از جهان پناه آورده بود که خودش گفته بود این عزلت نشینی نه از سر تنبلی است، بلکه بخاطر پاره‌ای از تنش بود که در اصفهان به خاکش سپرده بود و همین او را از سیر جهان باز می‌داشت. لابد غافل از آن بود که زودتر از آن که فکرش را بکند، خودش نیز پاره‌ای از وجود در خاک آرامیده خاطرات ما در قبرستان اصفهان خواهد شد. هر بار که به دیدارش می‌رفتم، آن قدر خوش شانس بودم که با یکی از چهره‌های محبوبم دیدار حاصل شود. آن اتفاق که همان ابتدا شگفتش خواندم یکی از همین دیدارها بود. مترجم «هزارتو‌های بورخس» به ناگهان غافل گیرشده از جا پرید. انتظارش را نداشت که هوشنگ گلشیری در آستانه در کتابفروشی اش ایستاده باشد. داستان نویس محبوبم سر زده آمده بود اصفهان و بی خبر هم به ناگاه سرک کشیده بودی داخل کتابفروشی مترجمی که با هم رشد و نمو کرده بودند. حال حس من در این اوضاع و احوال با آن دو توفیر داشت. ...
  • گزارش تخلف

آن سوی ناپیدای ماه

گروه ادب و هنر: در کارنامه فرزانه طاهری ترجمه بیش از ۴۰ کتاب در حوزه‌های ادبی، نظریه و نقد ادبی، روانشناسی و علوم تربیتی، معماری و شهر سازی و ویراستاری وجود دارد. ۱۲ کتاب داستانی و چیزی حدود ۲۰ کتاب در حوزه نظریه و نقد ادبی از او چهره‌ای تاثیرگذار در حوزه ادبیات داستانی معرفی کرده است. شماره جدید کتاب هفته خبر درباره تجربه ۳۰ سال ترجمه با او به گفتگو نشسته است و یادداشت هایی درباره تاثیرگذاری این مترجم از نویسندگان و منتقدان و مترجمان منتشر کرده است. عباس مخبر درباره او نوشته است: «هر کجا که سخن از ادبیات و آزادی بیان باشد، حضوری موثر دارد. می‌نویسد، ترجمه می‌کند، حمایت می‌کنمد و دوستان و آشنایان را هم به کمک و حمایت فرا می‌خواند. بی ادا و بی حاشیه است و به بشر کلی و بی شکل که ادم‌ها را دوست دارد و شاید از همه این‌ها مهم‌تر، دوست خوبی است.» ابوتراب خسروی هم در باره فرزانه طاهری در همین پرونده نوشته است: «حکایت فرزانه طاهری روایت زن بردبار و فداکار روزگار ماست؛ زنی از جنس فرهیختگی و شرافت که مدیریت زندگی مشرتک خود و بزگواری چون گلشیری را بر عهده داشت و شانه به شانه او با شکل زندگی و تلا ...
  • گزارش تخلف

سدی براقیانوس آرام

مادرکه درصحرایی ازنمک و آب سرگردان است و زیرگرمای سوزان خورشیدی بی امان و سلطه جو ازپا درآمده، با دنیا به چالش برخاسته است. اوبا روزمرگی کشاورزان هندوچینی که شوربختیشان را همچون امری محتوم پذیرفته‌اند دست و پنچه نرم می‌کند و با اداره ممیزی املاک دست به گریبان است که بارها زمین غیرقابل کشت را به افراد واگذارکرده و پس ازخانه خراب کردن و راندنشان به صدها خانواده دیگر وا گذاشته تا آنان نیز به نوبه‌ی خود ورشکسته شوند و به خاک سیاه بنشینند. مادر با اقیانوس آرام که با هجوم سالانه بدون چون و چرا مزارع او را درخود غرق می‌کندنیز می‌ستیزد. اوتادم مرگ به مبارزه ادامه خواهد داد؛ به این امیدکه آینده سعادتمندی برای دو فرزندش، سوزان و ژوزف، که نوجوانانی لجام گسیخته، تشنه زندگی ودرعین حال منزه هستند فراهم آورد …مارگریت دوراس/پرویزشهیدی ...
  • گزارش تخلف

داستانک «بمب افکن» نوشته «چارلز بوکفسکی».. توی آن شرایط تنها کاری که می‌شد بکنم، همین بود

اگر خبر داشتم به چه روزی می‌افتم شاید تمرد می‌کردم. اما این جور چیزها در اختیار امثال من نبود. بنابراین غلط است که بگوییم اشتباه شده، اما خوب تعمدی هم نبود. دستور داشتم. دکمه را فشار دادم.
  • گزارش تخلف

داستانک «عروس» نوشته «بلقیس سلیمانی».. سکوت علامت رضا بود، این را هر دو می‌دانستند

پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگی دخترک بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت. فردای روز تشییع استخوان‌های پسرک، زن سر مزار او رفت. همان پسر شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند می‌زد. دخترکی شش ساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت: «چقدر پسرتون خوشگل بوده!» ...
  • گزارش تخلف