📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


سلام و عرض ادب و احترام

داستان داراى چندراوى ست که باتوجه به کوتاهى داستان بسیار خوب پرداخت شده اما از طرفى هم چندراوى داشتن داستان کوتاه هرچقدر هم که دقیق پرداخت شده باشد به کیفیت داستان و فضایى که قراره براى حس مخاطب بوجود اورد لطمه میزند. اما همانطور که عرض کردم مشخصه که نویسنده وسواس و دقت زیادى در نوشتن صرف کرده ست. براى خانم خواجه موفقیت روز افزون ارزومندم. ...
  • گزارش تخلف

🔸داستان «مثل یک ماهی خال خالی» را خواندم. 🔸

⬅️تعدد راوی در داستان همانقدر که می‌تواند جذاب و پرکشش باشد، اما اگر حجم داستان تا این حد کم باشد می‌تواند آسیب زننده باشد. ⬅️درست است که ما چند راوی در داستان داریم، اما عملا چند صدایی در این داستان دیده نمی‌شود. همه‌ی راوی‌ها مثل هم صحبت می‌کنند. صرفا لکنت داشتن و تکیه کلام «تصدقت شوم» نمی‌تواند راوی‌ها را به لحاظ شخصیت و نوع بیان متفاوت کند. ⬅️به دلیل حجم خیلی کم داستان، مجال شخصیت پردازی در اثر فراهم نشده و راوی‌ها صرفا می‌آیند، حرفی می‌زنند و می‌روند، بدون اینکه مشخصه‌ی خاصی داشته باشند و در ذهن مخاطب بمانند. 🌿🌿از نویسنده بابت به اشتراک گذاشتن داستانشان سپاسگذارم و برایشان آرزوی موفقیت دارم. 🌿🌿 ...
  • گزارش تخلف

با عرض ادب و احترام خدمت دوستان خوبم و عرض خسته نباشید به نویسنده‌ی محترم

داستان را خواندم، موضوع خوبی را انتخاب کرده بودید. اما تعدد راویان کمی خواننده را گنگ می‌کرد، زبان داستان ولحن یکجور بود چه از زبان بزرگسال داستان و چه از زبان کودک، هیچ تغییری را ندیدم. فضاسازی در داستان آنطور که باید و شاید وجود نداشت، پاراگراف آخر خیلی نامفهوم بود، به خصوص که از زبان کودک بود و خیلی سنگین، اما تصویرسازی خوب بود. برقرار باشید و پایدار و قلمتان مانا. عارفه روئین ...
  • گزارش تخلف

داستان مثل ماهی خال خالی داستانی رئال، بدون طرح، بدون ماجرایی که مخاطب را در کنش‌ها ی و تعلیق ماجرا در گیر کند

وقتی داستانی فقط به فرم می‌اندیشد و بدون استفاده صحیح از نکنیک‌های لازم پیش میرود ارتباط حسی لازم را با مخاطب برقرار نمیکند. مثلا وقتی رنج هایی چون از دست دادن چشم و پا و بیکاری و بی پولی و … بطور کلی فقر بن مایه داستان قرار میگیرد لمس این درد‌ها توسط مخاطب است که به موفقیت طرح میرسد. پاس کاری ذهنی که با کلمات شده بود به زیبایی دیده میشد ولی افسوس که با تغییر راوی این سیالیت ذهنی گم میشد. ای کاش راوی یکنفر بود و داستان با همان سیال ذهن حرکت میکرد که ارتباط منسجم‌تری با ماهی و ماهیگیری و بیکاری و نقاشی و …. برقرار میشد قلم توانای نویسنده در نوع روایت از زبانهای مختلف که قاعدتا باید متفاوت باشد گم شده بود. با احترام نجمه مولوی ...
  • گزارش تخلف

معصومه میر ابوطالبی: سلام بر دوست نویسنده. داستان بحران را خوب نشان میدهد

شخصیتها با تفکیک روایت شکل میگیرند اما درمورد مادر و پدر میتوان گفت. ناقص است. شخصیت کلیدی عمو علی اطلاعات را دفعتا میگوید. اینکه زندگی زن و مرد چگونه است و چرا بچه در این محوطه کارگاهی حضور دارد. میتوانست اطلاعات پخشتر شود. بهانه روایت و بهانه نوبسنده برای تغییر زاویه دید هوشمندانه است اما نویسنده از عمق بخشیدن به داستان غفلت کرده. معمای غیبت حل میشود و تمام. میشد با کاشتهایی بهتر خوانش چند باره برای این داستان طلب کرد. چون داستان قابلیت گذر از سطح را دارد. ...
  • گزارش تخلف

محمود راجی: خیلی هم خوب بود

من فکر می‌کنم این قصه را اگر به فرم دیگری می‌نوشتید، هم طولانی‌تر می‌شد و هم از جذابیت آن کاسته می‌شد …هر کدام از شخصیت‌ها روی صحنه ظاهر می‌شوند و نقش خود را که خوشبختانه بسیار باتدبیر نوشته شده، می‌خوانند و می‌روند. باتدبیر از آن جهت که هر کدام به فراخور شخصیتی که دارند حرف می‌زنند و جالب است که مجموع گفتارهای آنان همزمان قصه را پیش می‌برد. بسیار هم خوب است. مگر زندگی غیر از این است؟. پیشنهاد می‌کنم فرمالیسم بیشتری در داستان به کار گرفته شود. مثلا این که هر کدام از شخصیت‌ها به تکرار برابر مثلن دو یا n بار برابر روی صحنه ظاهر شوند. علاوه بر آن برای حضور هر کدام از شخصیت‌های مستمسکی در پاراگراف پیشین قرار داده شود. به کارگیری این دو ترفند، داستان شما را از نظیرهای دیگر که دیده شده، متفاوت می‌کند و آن را بی‌بدیل می‌سازد. پیشنهاد دیگرم این است که مجموعه‌ای یکدست از کارهای خود را با همین فرم روانه بازار کنید. ...
  • گزارش تخلف

مجتبا نیک سرشت: با یک داستان حادثه محور طرف هستیم که پاساژهای زمانی روایت رعایت نمی‌شد

هرچند تغییر راوی کامل حس میشد و بجا بود اما حس اعتراف گونه بودن روایت به کار لطمه میزد. ضمن اینکه الزام شغل‌ها و مکانها ملموس نبود. یعنی هر شغل دیگری هم بود فرقی نمی‌کرد و هر جای دیگری بود به داستان لطمه‌ای نمی‌زد. پیشنهاد میکنم داستان با پرش‌های زمانی روایت شود و غیر از حادثه به عمق بیشتری از یکی از شخصیت‌ها نفوذ شده تا بیشتر خواننده را به فکر بیندازد. سپاس از نویسنده بخاطر چند راوی بودن متن. ...
  • گزارش تخلف

نازلی گلچهره حسینی: داستان مثل یک ماهی خال خالی، یک داستان حادثه محور است که به نظرم نویسنده نتوانسته راوی اش را انتخاب کند

این عوض شدن راوی چه کمکی به داستان کرده است؟. کودک نمیتوانست راوی اول شخص باشد چون در پایانه میمیرد، نویسنده میخواهد حسها را هم بگوید و درونیات شخصیتهایی مثل علی، پدر، مادر و صاحب کار را هم روایت کند، ولی هنر نویسنده اینست که با یک راوی و از رفتار و دیالوگ درونیات را بیرون بکشد و حسها را بازنمایی کند. تصور کنید داستانهای کوتاه هرکدام به این تعداد راوی داشتند. سرهرپاراگراف مخاطب گیج است که چه کسی داستان را تعریف میکند و تعلیق و حس همذات پنداری کلا از بین میرود و خط داستان از دست مخاطب خارج میشود. پیشنهاد من راوی سوم شخص محدود است. داستان نیاز به بازنویسی با یک راوی دارد تا ببینیم تعلیق و حس کار چگونه خواهد بود. ممنون از نویسنده🌷 ...
  • گزارش تخلف

مریم ناصری: سلام خانم خواجوی. داستانتون را خوندم. مثل یک ماهی خال خالی

مرتب راوی را عوض کردید. فیصل در مهد کودک,مادرش,کسی که پدرش بود. به نظرم ایده‌ی جالبی بود. شخصیت‌ها آشنا بودند,اما تغییری در آنها صورت نمی‌گیرد. تشابه سرخ کردن ماهی در تابه و ماهی شدن فیصل و نقاشی او خوب بود. تعلیق کمی داشت. اشاره به مادری که در جامعه به حمایت نیاز دارد تا خود, کودکش را مورد حمایت قرار دهد. کودکی با هوش اما بدون پشتوانه از سوی مادر,برای درک شدن عوالمش. مادر به دنبال لقمه‌ای نان و سر پناه است. ...
  • گزارش تخلف

زن در ریگ روان. نویسنده: کوبو آبه

کنزوبورو اویه برنده جایزه ادبی نوبل١٩٩۴ کوبو آبه را استاد خود و جایزه نوبل را حق او دانسته بود. ,,زن در ریگ روان,, یکی از پرآوازه‌ترین رمانهای معاصر ژاپنی است. این رمان داستان مردی ست که همراه زن جوانی در ده ساحلی دور افتاده‌ای ته گودال پهناور شنی گیر افتاده است. در این گودال هر دم خطر ریگ روان که باد آن را می‌آورد تهدیدشان می‌کند. این رمان به نحو چشمگیری عناصر داستان دلهره آور را با اصول رمانهای اگزیستانسیالیستی معاصر در هم می‌آمیزد …. این رمان خصوصیت اسطوره‌های بزرگ را دارد که با دقت داستانهای واقعی روایت می‌شود. استعدادی را نمایان می‌کند که محدود به مرزهای جغرافیایی نمی‌شود. دستاوردی است عظیم …. انجمن ماتیکان داستان. ...
  • گزارش تخلف

… هوفمان، بتهوون، شوپن، شوبرت، فلیکس مندلسون، روبرت شومان، فرانتس لیست، برامس، هکتور برلیوز، یوهان اشتراوس، آنتوان بروکنر، ریچارد

فرانسه: ویکتور هوگو (بنیانگذار)، ژان ژاک روسو، شاتوبریان، لامارتین، استاندال. انگلستان: ویلیام ورد زورث، لرد بایرون، ویلیام بلیک. آلمان: گوته، شیلر. ایتالیا: مانتسونی و لئوپاردی. اسپانیا: سوریلیا. روسیه: پوشکین، لرمانتوف. از دیگر پیشوایان جنبش رمانتیک در ادبیات می‌توان به الکساندر دوما (پدر) و کالریج اشاره کرد …نقاشی و مجسمه‌سازی:. در زمینه‌ی هنرهای تجسمی، رمانتیسیسم با کنار نهادن خطوط خشک و مضمون‌های باستانی کلاسیسیسم، حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد. اوژن دولاکروا، کاسپار داوید فریدریش، تئودور ژریکو و گرو نمایندگان برجسته‌ی این جنبش در نقاشی و داوید دانژه و باری در مجسمه‌سازی بودند …. ...
  • گزارش تخلف

بریده‌ای از یک: ….. مرد شکل و شمایل توده ای‌ها را داشت. شیک پوش بود و اهل مطالعه

با زنش که مقایسه‌اش می‌کردی زمین تا آسمان توفیر داشت. زن ساده می‌پوشید و آرایش نمی‌کرد حتی و همیشه با کفش‌های تخت کتانی شوهرش را همراهی می‌کرد. هر کدام دنیای خاص خودشان را داشتند و در راه رسیدن به اهداف و آرزو هایشان دست و پنجه نرم می‌کردند. از نزدیک نمی‌شناختمشان. اما حکایت شان زبانزدهمه بود. در ظاهر زندگی آرامی داشتند. عصرها دست در دست هم برای هوا خوری از خانه می‌زدند بیرون. زنهای همسایه تا کوچه را بپیچند با نگاهی حسرت بار آن دو را بدرقه می‌کردند. تصمیم داشتم زندگی آن دو را بنویسم. ...
  • گزارش تخلف

می¬دیدم …هیچ کس باور نمی¬کرد من داخل اتوبوس با او آشنا شده¬ام

(ص۱۲) matikandastan شش داستانک که نام مجموعه را به خود اختصاص داده؛ سلیمانی شکل¬های متفاوت دیگری از این شخصیت‌های تلخ و شکست خورده را به تصویر می‌کشاند. در داستان «خواستگاری» از پسری چهارشانه با دوچرخه هرکولسش می‌خوانیم که همه دخترها خواهان او هستند ولی وقتی از جبهه برمی¬گردد و هر دو پایش را از دست می¬دهد، با نوعی دلسردیو شکست مواجه می¬شود. «اول به خواستگاری من و بعد به خواستگاری دوستم آمد و جواب رد شنید.» (۳۹ص). در داستانک «ادکلن اصل فرانسوی» این دلسردی و شکست عشقی با طنر تلخ همراه است. «گفت: استفاده نکردی؟ من فهمیدم همان بلایی قرار است سرم بیاید که دفعه قبل و دفعات قبل آمده بود. (ص۴۴). چهار: در رمان «من از گورانی‌ها می¬ترسم» سلیمانی با تمرکز بر زنی تحصیل کرده و میانسال، نه تنها از دغدغه¬های ذهنی و رفتاری او می¬گوید بلکه به ترس‌های کنشی او نیز توجه دارد. زنی که بین باید و نباید¬های جامعه اسیر و شکست خورده است. ...
  • گزارش تخلف