ویراستار حسین جاویددانشجوی دکتریمدیر نشر مشاوره و همکاری در زمینهی همهی مراحل تولید کتاب: ۰۹۱۲۲۴۷۲۸۳۸ صرفاً پیام ضروری و کاری: ویراستار ۱۶:۲۶ ۱۳۹۹/۰۷/۲۸ حالا که بحث مدرک تحصیلی شد، این را هم بگویم: روزگاری بود که هر کس هر عنوانی میخواست پیش از نام خودش میگذاشت و کتاب چاپ میکرد یکی، دو سالی است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ناشران را مکلف کرده است اگر میخواهند درجهی آکادمیک مؤلف یا مترجم را قید کنند، حتما مدرک تحصیلی او را ضمیمهی فایل کتابش کنند. از آنموقع، تعداد «دکتر» و «مهندس» های نشر کاهش چشمگیری پیدا کرده است!. ... ویراستار ۱۶:۰۹ ۱۳۹۹/۰۷/۲۸ روزگاری، مدرک لیسانس چنان ارزشی داشت که برای مترجم اعتبار میآورد و روی جلد کتاب قید میشد! ویراستار ۱۰:۱۴ ۱۳۹۹/۰۷/۲۷ این را هم بگویم: در مباحث زبانشناختی، بهطور «قراردادی»، حملهی اعراب به ایران و سقوط را پایان دورهی و آغاز دورهی میدانند نکتهی مهم اینجاست: شواهد متقنی در دست داریم که در همان دورهی زبان فارسی در حال تغییر و تحول بوده و پس از تسلط اسلام بر سرزمین ایران هم تا چند سده دورهی گذار ادامه داشته است. ویراستار ۱۰:۱۱ ۱۳۹۹/۰۷/۲۷ را نباید در نظر گرفت و آن را باید بیشتر مبحثی مربوط به خط دانست این را گفتم تا بگویم (یعنی زبانی که در دورهی زبان اصلی امپراتوری ایران بوده و بهنوعی پدر فارسی امروز ماست) زبانی است توانا و زایا که بسیار اندک دارد و حتی برای دشوارترین مباحث کلامی و مذهبی و فلسفی واژههای ویژه میسازد. با مخالفم، اما نباید فراموش کنیم که زبان فارسی زبان عقیمی نیست و آنقدر پسوند و پیشوند و توان ساخت واژههای نو دارد که در برابر هیچ زبانی در دنیا کم نیاورد. ... ویراستار ۲۲:۳۵ ۱۳۹۹/۰۷/۲۶ از امروز، با آدرس. توییتر هستم … ویراستار ۱۶:۴۴ ۱۳۹۹/۰۷/۲۶ استفاده از «ی» بهجای «ء» (سریای کوچک) [در کلمات مختوم بههای غیرملفوظ در حالت مضاف/ مثلا، «خانهی من»] مختص به روزگار ما نیست سدهها پیش، رونویسندهی شاهنامه، در دستنوشت برجامانده از سال ۶۷۵ هجری (موجود در موزهی بریتانیا)، در همهی متن از این شیوه استفاده کرده است. ویراستار ۰۸:۱۹ ۱۳۹۹/۰۷/۲۳ «معتقد به گذشت و بیاعتنایی نیستم و نظرم بر این است که خوبی و بدی هر دو را باید گفت؛ به خوبی باید پاداش داد و بد و بدی را باید سرز زندهیاد (بنیادگذار)، به نقل از کتاب. ویراستار ۲۰:۲۸ ۱۳۹۹/۰۷/۲۱ در این پست میخواهم بیبهانه از مدیران و همهی همکاران نشرهای زیر (از ابتدای فعالیتشان تا کنون) تشکر کنم که در این سالها تعدادی مرکز، چشمه، نی، نیلوفر، آگاه، قطره، ققنوس، هرمس، توس، بنیاد موقوفات افشار، ماهی، کارنامه، خوارزمی، افق، نشر نو و فرهنگ معاصر …فارغ از نقدهای گاهگاه، اینها نشرهای محبوب من هستند که کتابهای پرشماری از آنها در کتابخانهی شخصیام دارم …شما هم اگر دوست داشتید، نام ناشران محبوبتان را پایین همین پست کامنت بگذارید.. ... ویراستار ۲۰:۰۲ ۱۳۹۹/۰۷/۲۰ نشانهای که بالای حرف «ه» در عبارت «خانهٔ من» (و موارد مشابه کههای غیرملفوظ در حالت مضاف است) دیده میشود «همزه» نیست نام این نشانه «سریای کوچک» است. این نشانه را با نام «یای مقصوره» هم میشناسند … ویراستار ۰۸:۵۵ ۱۳۹۹/۰۷/۲۰ نیمهی دیگر وجودم شروع میکرد به مبارزه طلبیدن آن یکی … شروع کردم به خودم فحش دادن …گاهی، حرف اضافهی «به» به عبارتی میرسد که خود در این مواقع، بعضی، بهاشتباه، یکی از «به» ها را حذف میکنند، همچون مثالهای بالا که درواقع صورت درست، اما نه فصیح، آنها این است:. نیمهی دیگر وجودم شروع میکرد به به مبارزه طلبیدن آن یکی … شروع کردم به به خودم فحش دادن …برای فصیحتر کردن این جملات، راهحل این است که به طریقی (عمدتا جابهجایی ارکان جمله) این دو «به» را از هم جدا کرد، یا اینکه جمله را بدون یکی از این «به» ها بازنویسی کرد … نیمهی دیگر وجودم به مبارزه طلبیدن آن یکی را شروع میکرد. یا. نیمهی دیگر وجودم آن یکی را به مبارزه میطلبید … شروع کردم به فحش دادن به خودم … ... ویراستار ۲۱:۱۱ ۱۳۹۹/۰۷/۱۹ در کتابی که داریم برای انتشار آماده میکنیم یک جا «خدابیامرز» را که از دهان یک کمونیست خارج میشد کردیم «مرحوم»، و چه تغییر ضروری اما یاد این مورد افتادم که سفارت کشور چین درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی را با جملهی «بازگشت همه به سوی اوست» تسلیت گفته بود!. ویراستار ۰۸:۴۹ ۱۳۹۹/۰۷/۱۹ انتشارات دار الخان کویت بهزودی ترجمهی عربی رمان نوشتهی را منتشر میکند این رمان را نشر سال گذشته در ایران به چاپ سپرد … ویراستار ۱۶:۵۴ ۱۳۹۹/۰۷/۱۸ یاد باد آن روزگاران، یاد باد! در ایران بیست و پنج میلیونی، با درصد قابل توجهی بیسواد مطلق و کمسواد، تیراژ چاپ نخست بسیاری از کتابها پنج و ده هزار نسخه بود! در ایران هشتاد و پنج میلیونی، با درصد قابل توجهی قشر تحصیلکردهی دانشگاهی، تیراژ کتاب دارد به زیر پانصد نسخه سقوط میکند!. دنبال بهانه نباشیم؛ بیشتر بخوانیم … ... ویراستار ۱۱:۰۹ ۱۳۹۹/۰۷/۱۷ اگر همچنان فکر میکنید کتاب گران است، به این نکته توجه داشته باشید: ناشرها مبلغ فروش کتابهایشان را با چکهای هشت تا ده ماهه از مؤسسات پخش میگیرند؛ اکنون صنعت نشر به مرحلهای رسیده است که اگر ناشرها کاغذی را که نقدا میخرند سفید نگه دارند و چیزی روی آن چاپ نکنند، هشت تا ده ماه دیگر با فروش آن کاغذ سفید سودی بسیار بیشتر از سود فروش کتاب نصیبشان میشود! درواقع، سود چیزی چاپ نکردن بیشتر از سود چاپ کردن شده است!. اگر استثناها را جدا کنیم، دستاندرکاران صنعت نشر، از ناشر گرفته تا ویراستار و مترجم و نویسنده و طراح و …، عاشقانه و برای چیزهایی فراتر از پول در این حوزه ماندهاند و چراغ آن را روشن نگه میدارند. دستمریزاد به همگی، و با امید گذر از روزهای بیماری و دشواری.. ... ویراستار ۱۱:۳۴ ۱۳۹۹/۰۷/۱۵ پایان خواندن کتاب نوشتهی آغاز حسرت و حیرت است؛ باورنکردنی است که بشر تا همین یکی، دو قرن پیش در چه ظلماتی غوطهور بوده است چه راه درازی طی شده و چه جانهای ارزشمندی قربانی شدهاند تا کوتهنظران و نادانان تاریخ در برابر نبوغ جانهای هشیار و عاشقان زندگی سر فرود آورند. سرگذشت مثل سرگذشت خیلی از کسانی است که از عصر خود جلوتر بودهاند؛ زیستن در رنج و مردن در عزلت. قرار نبود کار به اینجا کشیده شود؛ نهایت رؤیای والدینش این بود که ممیز دستگاه مالی امپراتور شود. اما تقدیر او را برگزیده بود. و امثال او بارقههایی هستند که روند هرازچندی رو میکند تا بتواند زیستن را دوام ببخشد. زنان بسیاری حین جان خود را از دست میدادند و لحظههایی که میتوانست و میبایست شادترین لحظات زندگی هر زن و خانوادهاش باشد به تلخترین پایانها میانجامید. شگفت آنکه زنانی که در خانه یا خیابان زایمان میکردند نرخ مرگومیر بسیار کمتری نسبت به آنانی داشتند که به بیمارستانها پناه میبردند. بهترین پزشکان پاریس و وین هم چیز غریبی در این موضوع نمیدیدند! اینجاست همان نقطهی عطفی که را میکند؛ او درمییابد عفونت از طریق ماماها و پزشکان به زنان سرایت مییابد و آنها را از پا درمیآورد، و اگر کادر درمان دستهای خود را پیش از تماس با بیماران بشویند، ... ویراستار ۱۱:۳۴ ۱۳۹۹/۰۷/۱۵ منتشر شد …. ترجمهی … ویراستار ۱۸:۱۱ ۱۳۹۹/۰۷/۱۲ دوستان زیادی صفحهای به نام «دختر ویراستار» را در توییتر برای من فرستادهاند که مطالب کانال من را واوبهواو کپی و بازنشر میکند و در این روزها که مردم درگیر مشکلات فراواناند، دوست ندارم بار خاطر باشم و درشتی کنم. خواستم یادآوری کنم هر آنچه در ویراستار منتشر میشود نوشتههای شخصی من و (درست یا غلط، خوب یا بد) حاصل نزدیک به دو دهه کار عاشقانه در حوزهی نشر است. راضی نیستم بدون نام من در جایی بازنشر شود. به دوستانی که مطالب من یا دیگران را بدون ذکر نام کپی میکنند فقط این را میگویم که در کار ویرایش و کتاب و نشر «نان» نیست، لااقل حواستان به «نام» تان باشد و بدانید که مخاطبان این حوزه هوشمندتر از آناند که بشود با کتوشلوار دیگران برایشان ژست گرفت و اعتبار کسب کرد، دم خروس بالاخره بیرون میزند. باقی بقایتان، و سپاس از توجه و لطفتان.. ارادتمند همگی. حسین جاوید. ... ویراستار ۱۰:۱۳ ۱۳۹۹/۰۷/۱۲ نکتهی جالب: کلمات «فغفور»، «تارومار» (ترتومرت)، «نوک»، «ستیغ»، «راغ»، «غوک»، «جغد» (چغد)، «زیور»، «سنگسار»، «چرخشت»، «فام»، «یاوه» (یافه) و «زندباف» (زندواف) ازجمله کلمات پربسامدی هستند که از زبان به زبان فارسی راه یافتهاند. پیشتر، دربارهی کلمهی هم نوشته بودم که از به فارسی امروز راه یافته است …با دنبال کردن هشتگ میتوانید مطالب بیشتری دربارهی این زبان ایرانی در کانال ویراستار بخوانید … (لغات فوق برگرفته از مقالهی دربارهی وامواژههای در زبان فارسی، به نقل از کتاب نوشتهی دکتر). ... ویراستار ۱۴:۱۶ ۱۳۹۹/۰۷/۰۵ داستان خواستن و نخواستن است، داستان رسیدن و نرسیدن، داستان داشتن و نداشتن، داستان عشق و نفرت و داستان ماندن و رفتن؛ روایت بیم و ام استر زنی روشنفکر است؛ مینویسد، ترجمه میکند، میاندیشد. الاف هنرپیشهی تئاتر است، شهرت دارد، جذاب است. اما یک جای کار میلنگد. الاف در رابطهی دیگری است. شاید گیر افتاده، شاید نه. شاید میخواهد، شاید نمیخواهد. شاید توان خروج از آن را ندارد، شاید میلش را. در سراسر رمان رابطهی استر و الاف میان دو قطب در نوسان است، واقعیت زندگی در یک سو و آنچه میخواهند باشد، یا دستکم وانمود میکنند که میخواهند، در سوی دیگر. ناگفته پیداست کفهی ترازو به نفع کدامیک سنگینی میکند. ... ویراستار ۱۴:۱۵ ۱۳۹۹/۰۷/۰۵ منتشر شد …ترجمهی ‹ 5 6 7 8 9 10 11 ›
ویراستار ۱۶:۲۶ ۱۳۹۹/۰۷/۲۸ حالا که بحث مدرک تحصیلی شد، این را هم بگویم: روزگاری بود که هر کس هر عنوانی میخواست پیش از نام خودش میگذاشت و کتاب چاپ میکرد یکی، دو سالی است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ناشران را مکلف کرده است اگر میخواهند درجهی آکادمیک مؤلف یا مترجم را قید کنند، حتما مدرک تحصیلی او را ضمیمهی فایل کتابش کنند. از آنموقع، تعداد «دکتر» و «مهندس» های نشر کاهش چشمگیری پیدا کرده است!. ...
ویراستار ۱۶:۰۹ ۱۳۹۹/۰۷/۲۸ روزگاری، مدرک لیسانس چنان ارزشی داشت که برای مترجم اعتبار میآورد و روی جلد کتاب قید میشد!
ویراستار ۱۰:۱۴ ۱۳۹۹/۰۷/۲۷ این را هم بگویم: در مباحث زبانشناختی، بهطور «قراردادی»، حملهی اعراب به ایران و سقوط را پایان دورهی و آغاز دورهی میدانند نکتهی مهم اینجاست: شواهد متقنی در دست داریم که در همان دورهی زبان فارسی در حال تغییر و تحول بوده و پس از تسلط اسلام بر سرزمین ایران هم تا چند سده دورهی گذار ادامه داشته است.
ویراستار ۱۰:۱۱ ۱۳۹۹/۰۷/۲۷ را نباید در نظر گرفت و آن را باید بیشتر مبحثی مربوط به خط دانست این را گفتم تا بگویم (یعنی زبانی که در دورهی زبان اصلی امپراتوری ایران بوده و بهنوعی پدر فارسی امروز ماست) زبانی است توانا و زایا که بسیار اندک دارد و حتی برای دشوارترین مباحث کلامی و مذهبی و فلسفی واژههای ویژه میسازد. با مخالفم، اما نباید فراموش کنیم که زبان فارسی زبان عقیمی نیست و آنقدر پسوند و پیشوند و توان ساخت واژههای نو دارد که در برابر هیچ زبانی در دنیا کم نیاورد. ...
ویراستار ۱۶:۴۴ ۱۳۹۹/۰۷/۲۶ استفاده از «ی» بهجای «ء» (سریای کوچک) [در کلمات مختوم بههای غیرملفوظ در حالت مضاف/ مثلا، «خانهی من»] مختص به روزگار ما نیست سدهها پیش، رونویسندهی شاهنامه، در دستنوشت برجامانده از سال ۶۷۵ هجری (موجود در موزهی بریتانیا)، در همهی متن از این شیوه استفاده کرده است.
ویراستار ۰۸:۱۹ ۱۳۹۹/۰۷/۲۳ «معتقد به گذشت و بیاعتنایی نیستم و نظرم بر این است که خوبی و بدی هر دو را باید گفت؛ به خوبی باید پاداش داد و بد و بدی را باید سرز زندهیاد (بنیادگذار)، به نقل از کتاب.
ویراستار ۲۰:۲۸ ۱۳۹۹/۰۷/۲۱ در این پست میخواهم بیبهانه از مدیران و همهی همکاران نشرهای زیر (از ابتدای فعالیتشان تا کنون) تشکر کنم که در این سالها تعدادی مرکز، چشمه، نی، نیلوفر، آگاه، قطره، ققنوس، هرمس، توس، بنیاد موقوفات افشار، ماهی، کارنامه، خوارزمی، افق، نشر نو و فرهنگ معاصر …فارغ از نقدهای گاهگاه، اینها نشرهای محبوب من هستند که کتابهای پرشماری از آنها در کتابخانهی شخصیام دارم …شما هم اگر دوست داشتید، نام ناشران محبوبتان را پایین همین پست کامنت بگذارید.. ...
ویراستار ۲۰:۰۲ ۱۳۹۹/۰۷/۲۰ نشانهای که بالای حرف «ه» در عبارت «خانهٔ من» (و موارد مشابه کههای غیرملفوظ در حالت مضاف است) دیده میشود «همزه» نیست نام این نشانه «سریای کوچک» است. این نشانه را با نام «یای مقصوره» هم میشناسند …
ویراستار ۰۸:۵۵ ۱۳۹۹/۰۷/۲۰ نیمهی دیگر وجودم شروع میکرد به مبارزه طلبیدن آن یکی … شروع کردم به خودم فحش دادن …گاهی، حرف اضافهی «به» به عبارتی میرسد که خود در این مواقع، بعضی، بهاشتباه، یکی از «به» ها را حذف میکنند، همچون مثالهای بالا که درواقع صورت درست، اما نه فصیح، آنها این است:. نیمهی دیگر وجودم شروع میکرد به به مبارزه طلبیدن آن یکی … شروع کردم به به خودم فحش دادن …برای فصیحتر کردن این جملات، راهحل این است که به طریقی (عمدتا جابهجایی ارکان جمله) این دو «به» را از هم جدا کرد، یا اینکه جمله را بدون یکی از این «به» ها بازنویسی کرد … نیمهی دیگر وجودم به مبارزه طلبیدن آن یکی را شروع میکرد. یا. نیمهی دیگر وجودم آن یکی را به مبارزه میطلبید … شروع کردم به فحش دادن به خودم … ...
ویراستار ۲۱:۱۱ ۱۳۹۹/۰۷/۱۹ در کتابی که داریم برای انتشار آماده میکنیم یک جا «خدابیامرز» را که از دهان یک کمونیست خارج میشد کردیم «مرحوم»، و چه تغییر ضروری اما یاد این مورد افتادم که سفارت کشور چین درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی را با جملهی «بازگشت همه به سوی اوست» تسلیت گفته بود!.
ویراستار ۰۸:۴۹ ۱۳۹۹/۰۷/۱۹ انتشارات دار الخان کویت بهزودی ترجمهی عربی رمان نوشتهی را منتشر میکند این رمان را نشر سال گذشته در ایران به چاپ سپرد …
ویراستار ۱۶:۵۴ ۱۳۹۹/۰۷/۱۸ یاد باد آن روزگاران، یاد باد! در ایران بیست و پنج میلیونی، با درصد قابل توجهی بیسواد مطلق و کمسواد، تیراژ چاپ نخست بسیاری از کتابها پنج و ده هزار نسخه بود! در ایران هشتاد و پنج میلیونی، با درصد قابل توجهی قشر تحصیلکردهی دانشگاهی، تیراژ کتاب دارد به زیر پانصد نسخه سقوط میکند!. دنبال بهانه نباشیم؛ بیشتر بخوانیم … ...
ویراستار ۱۱:۰۹ ۱۳۹۹/۰۷/۱۷ اگر همچنان فکر میکنید کتاب گران است، به این نکته توجه داشته باشید: ناشرها مبلغ فروش کتابهایشان را با چکهای هشت تا ده ماهه از مؤسسات پخش میگیرند؛ اکنون صنعت نشر به مرحلهای رسیده است که اگر ناشرها کاغذی را که نقدا میخرند سفید نگه دارند و چیزی روی آن چاپ نکنند، هشت تا ده ماه دیگر با فروش آن کاغذ سفید سودی بسیار بیشتر از سود فروش کتاب نصیبشان میشود! درواقع، سود چیزی چاپ نکردن بیشتر از سود چاپ کردن شده است!. اگر استثناها را جدا کنیم، دستاندرکاران صنعت نشر، از ناشر گرفته تا ویراستار و مترجم و نویسنده و طراح و …، عاشقانه و برای چیزهایی فراتر از پول در این حوزه ماندهاند و چراغ آن را روشن نگه میدارند. دستمریزاد به همگی، و با امید گذر از روزهای بیماری و دشواری.. ...
ویراستار ۱۱:۳۴ ۱۳۹۹/۰۷/۱۵ پایان خواندن کتاب نوشتهی آغاز حسرت و حیرت است؛ باورنکردنی است که بشر تا همین یکی، دو قرن پیش در چه ظلماتی غوطهور بوده است چه راه درازی طی شده و چه جانهای ارزشمندی قربانی شدهاند تا کوتهنظران و نادانان تاریخ در برابر نبوغ جانهای هشیار و عاشقان زندگی سر فرود آورند. سرگذشت مثل سرگذشت خیلی از کسانی است که از عصر خود جلوتر بودهاند؛ زیستن در رنج و مردن در عزلت. قرار نبود کار به اینجا کشیده شود؛ نهایت رؤیای والدینش این بود که ممیز دستگاه مالی امپراتور شود. اما تقدیر او را برگزیده بود. و امثال او بارقههایی هستند که روند هرازچندی رو میکند تا بتواند زیستن را دوام ببخشد. زنان بسیاری حین جان خود را از دست میدادند و لحظههایی که میتوانست و میبایست شادترین لحظات زندگی هر زن و خانوادهاش باشد به تلخترین پایانها میانجامید. شگفت آنکه زنانی که در خانه یا خیابان زایمان میکردند نرخ مرگومیر بسیار کمتری نسبت به آنانی داشتند که به بیمارستانها پناه میبردند. بهترین پزشکان پاریس و وین هم چیز غریبی در این موضوع نمیدیدند! اینجاست همان نقطهی عطفی که را میکند؛ او درمییابد عفونت از طریق ماماها و پزشکان به زنان سرایت مییابد و آنها را از پا درمیآورد، و اگر کادر درمان دستهای خود را پیش از تماس با بیماران بشویند، ...
ویراستار ۱۸:۱۱ ۱۳۹۹/۰۷/۱۲ دوستان زیادی صفحهای به نام «دختر ویراستار» را در توییتر برای من فرستادهاند که مطالب کانال من را واوبهواو کپی و بازنشر میکند و در این روزها که مردم درگیر مشکلات فراواناند، دوست ندارم بار خاطر باشم و درشتی کنم. خواستم یادآوری کنم هر آنچه در ویراستار منتشر میشود نوشتههای شخصی من و (درست یا غلط، خوب یا بد) حاصل نزدیک به دو دهه کار عاشقانه در حوزهی نشر است. راضی نیستم بدون نام من در جایی بازنشر شود. به دوستانی که مطالب من یا دیگران را بدون ذکر نام کپی میکنند فقط این را میگویم که در کار ویرایش و کتاب و نشر «نان» نیست، لااقل حواستان به «نام» تان باشد و بدانید که مخاطبان این حوزه هوشمندتر از آناند که بشود با کتوشلوار دیگران برایشان ژست گرفت و اعتبار کسب کرد، دم خروس بالاخره بیرون میزند. باقی بقایتان، و سپاس از توجه و لطفتان.. ارادتمند همگی. حسین جاوید. ...
ویراستار ۱۰:۱۳ ۱۳۹۹/۰۷/۱۲ نکتهی جالب: کلمات «فغفور»، «تارومار» (ترتومرت)، «نوک»، «ستیغ»، «راغ»، «غوک»، «جغد» (چغد)، «زیور»، «سنگسار»، «چرخشت»، «فام»، «یاوه» (یافه) و «زندباف» (زندواف) ازجمله کلمات پربسامدی هستند که از زبان به زبان فارسی راه یافتهاند. پیشتر، دربارهی کلمهی هم نوشته بودم که از به فارسی امروز راه یافته است …با دنبال کردن هشتگ میتوانید مطالب بیشتری دربارهی این زبان ایرانی در کانال ویراستار بخوانید … (لغات فوق برگرفته از مقالهی دربارهی وامواژههای در زبان فارسی، به نقل از کتاب نوشتهی دکتر). ...
ویراستار ۱۴:۱۶ ۱۳۹۹/۰۷/۰۵ داستان خواستن و نخواستن است، داستان رسیدن و نرسیدن، داستان داشتن و نداشتن، داستان عشق و نفرت و داستان ماندن و رفتن؛ روایت بیم و ام استر زنی روشنفکر است؛ مینویسد، ترجمه میکند، میاندیشد. الاف هنرپیشهی تئاتر است، شهرت دارد، جذاب است. اما یک جای کار میلنگد. الاف در رابطهی دیگری است. شاید گیر افتاده، شاید نه. شاید میخواهد، شاید نمیخواهد. شاید توان خروج از آن را ندارد، شاید میلش را. در سراسر رمان رابطهی استر و الاف میان دو قطب در نوسان است، واقعیت زندگی در یک سو و آنچه میخواهند باشد، یا دستکم وانمود میکنند که میخواهند، در سوی دیگر. ناگفته پیداست کفهی ترازو به نفع کدامیک سنگینی میکند. ...