🔆 امروز، توجه به مرگ سقراط، یادآور اعدام «عقل» توسط «اکثریت» است. 🔆 باید از ایران دفاع کرد، به نام یا به ننگ«جواد طباطبایی».🇮🇷 🔆 درباره تاریخ، فلسفه، علم‌سیاست و علم‌حقوق. 🇮🇷: @MinervaEule1776 📚: https://t.me/denkenfurdenken


📍تفاوت میان ایده ئالیسم ذهنی و عینی📍.. 💠هگل معتقد است که بر جهان عقل حکومت می‌کند

به نظر او در ایدئالیسم ذهنی، ریشه عقل را باید در کندوکاو ذهن جست و جو کرد. نمود این تفکر این عقیده کانت است که می‌گوید ما هرچه از عین می‌دانیم محدود به چیزهایی است که خود خلق کرده‌ایم. از این جهت ما جهان را به همان اندازه‌ای می‌شناسیم که آن را ایجاد کرده‌ایم و به میزانی که نتوانیم آن را ایجاد کنیم جهان برای ما ناشناخته خواهد ماند. بالعکس ایدئالیسم عینی بر این عقیده است که عقلانیت در جهان حاضر است و هردو نحوه نشان می‌دهند که جهان بر حسب عقل شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر می‌توان گفت که: «هرآنچه که عقلانی است واقعی و هرآنچه که واقعی است عقلانی می‌باشد» …💠 فردریک بیزر؛ هگل؛. ...
  • گزارش تخلف

📍برخی توصیف‌ها از فلسفه کانت📍.. قادر نیستم خودم را از غل و زنجیر آن رها کنم

این اندیشه که هرگز به شناخت حقیقت زندگی نخواهیم رسید تمامی جانم را مخدوش کرد. مقاصد یگانه و ام را از دست دادم … دریغ از هدفی. از آن پس از کتاب‌ها متنفر هستم (هاینریش فن کلایست) …💠 …فلسفه در این هنگام کهن‌سالی زندگی؛ وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر می‌کشد و امر واقع را در قلمرو فکر بازسازی می‌کند. (فریدریش هگل).. 💠 تابع قوانین جاری کشور. ...
  • گزارش تخلف

📍خدا به مثابه یک بنیاد📍.. 💠 بر خلاف تصور معمول، هگل، خدا را به مثابه یک بنیاد وضع نمی‌کند

ما، پیش از این شاهد بودیم که هگل در پی این بود که به ایدئال وحدت در جامعه مدرن بازگردد. او، شاهد بود که اصول مدرن ایدئال‌های رمانتیک را مخدوش کرده است و از این جهت متافیزیک خود را به عنوان امری اساسی و زیربنای کار خود در نظر گرفت. اما خدا در این روند به مثابه یک بنیاد و نقطه آغاز نبود. چراکه فیلسوف فقط در روند پژوهش درمی یابد که موقف اصلی او پرسش از مطلق بوده است. به عبارت دیگر اگر خدا موضوع ابتدایی نباشد پس آغاز فلسفه با چیست؟ هم در علم منطق و هم در پدیدارشناسی روح، هگل پرسش خود را با نحوه شناخت آگاهی از جهان آغاز می‌کند و صرفا در روند کار است که علاوه بر موجه ساختن نحوه شناخت انسان از جهان، گام به گام گسست هایی را که میان ذهن و عین ایجاد شده است رفع می‌کند؛ هگل با این منطق، به دکارت و کانت و … نشان می‌دهد که میان ذهن و عین هیچ تمایزی وجود ندارد و در این صورت این عقل است که اشیاء را بدون در نظر گرفتن نسبتشان با جهان مورد شناسایی قرار می‌دهد. در واقع اگر گمان کنیم که هگل می‌کوشد فقط به یک پرسش پاسخ بدهد به خطا رفته‌ایم. او هم معرفت را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که با نقد اول کانت همخوانی ...
  • گزارش تخلف

📍فلسفه و بحران غرب📍. 📍حتما بخوانید/ به اشتراک بگذارید📍

💠 رمانتیک‌های اولیه، همچون شلگل و هولدرلین و … به همراه هگل در پی این بودند که با رجعت به یونان، وحدتی ارگانیک در گسست هایی که جامعه مدرن ایجاد کرده بود برقرار کنند. اما به نظر می‌رسد که در دوره مدرن انسان همچون ذره ناچیزی از یک کلیت شده بود که در همان ذره باوری خود پرورش می‌یافت؛، نوای ملال آور چرخ دنده هایی که می‌چرخیدند و در گوش انسان طنین می‌انداختند را به خوبی یادآوری کرده و گوشزد کرده بود، که آنها هرگز قادر نیستند هارمونی هستی را پرورش دهند؛ و به عوض کوبیدن مهر حاکمیت انسان بر طبیعت و چیستی خود، او را بدل به مهر و نشان و حرفه و دانش تخصصی خودش می‌کنند …💠 رمانتیک‌ها و به ویژه، دوره‌ای که هگل تحت تاثیر رمانتیک‌ها قرار داشت، در پی این بودند که انسان را موجودیتی تمامیت یافته تلقی کنند؛ به این معنا انسان قادر بود تمام استعدادها و قوای ویژه خودش را پرورش دهد و به عنوان یک انسان و با صفت خاص خود تحت یک وحدت کلی قرار بگیرد. اما گویا با دوگانه انگاری که از قرن هفدهم به این سوی در ساختارها ایجاد شد، میان «نفس انسان و جسم او» و جهان «ذهن و عین» گسستی جدی ایجاد شده بود. از این روی این گسست، ...
  • گزارش تخلف

📍اندکی تامل📍. 📍خداوند همان طبیعت است📍

💠 بر اساس آموزه اسپینوزا؛ خداوند و طبیعت یکسان هستند؛ به عبارت دیگر به اصطلاح اسپینوزا: "طبیعت طبیعت آفرین (=خدا)، عین طبیعت، طبیعت پذیر است.. 💠 بنابراین انسان به عنوان یک حالت از این جوهره بی کران طبیعت حالتی از حالت‌های خدا است. از این روی برحسب نظر اسپینوزا، اگر خداوند بر همه آدمیان به یکسان تجلی کرده است همه انسان‌ها از این حیث برابر هستند؛ وانگهی در این صورت اگر همه برابر اند (کشیش و غیر آن)، دیگر چه نیازی به مرجعیتی است که میان انسان و خدا نقش واسطه را ایفا کند؟. 💠 این آموزه در واقع مرجعیت کلیسا را به خوبی در معرض شک قرار می‌دهد …💠 …فلسفه در این هنگام کهن‌سالی زندگی؛ وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر می‌کشد و امر واقع را در قلمرو فکر بازسازی می‌کند. (فریدریش هگل).. 💠 تابع قوانین جاری کشور. ...
  • گزارش تخلف

📍خیر اعلی این جهانی است📍

💠 هگل معتقد بود که یونانیان باستان معنای زندگی خود را در همین جهان و در دولتشهر بازیابی می‌کردند. و دولتشهر به عنوان یک کل آنها را بر آن می‌داشت که بدانند در چارچوب دولتشهر زندگی ایمنی دارند. آنان به هیچ وجه نگران رستگاری و سعادت فردی پس از مرگ نبودند.. 💠 در دیدگان او، اخلاق مسیحی و در کل اخلاق دینی و به نظر ما سیستم‌های اخلاق ای که مبتنی بر رستگاری فردی هستند، سیستم‌های اخلاقی ای نیستند مگر گریه و زاری و غم که از سر عجز و ناتوانی در پی پر کردن کاستی جامعه مدنی هستند. این اخلاق‌های فراسوی طبیعی، تنها زمانی بروز می‌کنند که مردم اختیار حکمرانی (تسلط بر خود) به خود را از دست می‌دهند و چون نمی‌توانند در زندگی جمعی شرکت داشته باشند به این طریق از سر عجز و نا امیدی به سرچشمه‌های اخلاقی در عالمی فراسوی عالم خاکی مراجعه می‌کنند.. 💠 فردریک بیزر؛ هگل. 💠 …فلسفه در این هنگام کهن‌سالی زندگی؛ وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر می‌کشد و امر واقع را در قلمرو فکر بازسازی می‌کند. (فریدریش هگل).. 💠 تابع قوانین جاری کشور. ...
  • گزارش تخلف

📍مجادله‌ای در نظر و عمل📍.. 📍نتایج انقلاب کبیر فرانسه📍.. 💠 حتما تا انتها بخوانید/ بسیار قابل تامل

🌐 هیچ چیز به اندازه آن رویداد زیر و زبر کننده چهاردهم ژوئیه ۱۷۸۹، یعنی انقلاب کبیر فرانسه و عواقب آن، ایمان به عصر روشنگری را به مرجعیت عقل دچار تزلزل نکرد. بسیاری گمان کرده بودند که انقلاب کبیر نمونه برین نهضت روشنگری اروپا است. بنا بود تمامی آنچه که مربوط به و است بر طبق اصول عقلانی، و بازسازی شود و تمامی نهادهای قانونی، اگر نمی‌توانستند از پس آزمون عقل برآیند یکسره از میان برده شوند. نهضت روشنگری عهد بسته بود که اگر بشر در زندگی اجتماعی خود به اصول عقل پایبند بماند بهشت برین بر روی زمین مستقر خواهد شد اما: 🔻🔻🔻🔻. ♻️ از بخت بد نه بهشت برین، که جهنم اسفل السافلین انتظار خلق را می‌کشید … فیلوزوف هایی که در فرانسه کوشش می‌کردند تا به زور ساختارهای عقلانی را بر جامعه فرانسه تحمیل کنند بر عمق که در آنجا به راه افتاده بود هرچه بیشتر افزودند …💠 من اکنون متوجه می‌شوم که با چه دیدگاه تمسخر و کنایه آمیزی آن آرمان‌ها را «در پدیدارشناسی روح» به باد انتقاد گرفته است. می‌توان گفت که ارزش‌های انقلاب مردم فرانسه، درست به مانند اسکناس هایی بود که در اوج شورش مردم فرانسه رواج داشت. اسکناس هایی که فقط ب ...
  • گزارش تخلف

یکی از این دشواری‌ها در فهم هگل، این است که او از واژه (Verstand) به عنوان و در معنایی «فلسفی» استفاده می‌کند

اما اگر ما ندانیم که در زبان آلمانی میان معنایی که فیلسوف ما (هگل) از این واژه مراد کرده و به آن بار می‌کند، و کاربرد عامیانه آن تفاوت وجود دارد قطعا هگل را دشوار خواهیم یافت. به نکته ذیل توجه کنید: 🔻🔻🔻🔻🔻. ♻️ در زبان آلمانی فعل «verstehen» در معنای "فهمیدن یا متوجه شدن و ملتفت شدن به کار می‌رود. چنانکه می‌توانیم بگوییم:. 💠 Ich: من می‌فهمم. 💠 die beiden sich gut🔻🔻🔻🔻. 🌐 این دو نفر یک دیگر را خوب می‌فهمند …💠 bitte Sie mich nicht Falsch! 🔻🔻🔻🔻. 🌐 لطفا منظور من را بد متوجه (ملتفت) نشوید …🌐 از همین فعل می‌توانیم اسم مذکر را با واژه (Der Verstand) اخذ کنیم که معنای آن می‌شود (عقل و شعور و فهم). ...
  • گزارش تخلف

📍چرا باید هگل بخوانیم؟ 📍.. 💠 در خصلت دشوارنویسی هگل و اندیشه او جای هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد

اما مساله این است که نحوه مواجهه ما تا کنون با هگل اشتباه بوده است، برای من جای هیچ تردیدی وجود ندارد که می‌بایست هگل را در بستر خود او فهم کرد و به جای اینکه او را به بستر خود بکشانیم می‌بایست ما به بستر او سفر کنیم و این سفر البته رنج‌های فراوانی در پی خواهد داشت و نیز حتی معادل عقلانی جویدن سنگریزه خواهد بود. پس این مواجهه در درجه نخست نیازمند این است که زبان هگل را بدانیم. اگر نه بدون هیچ تعارفی می‌توان گفت که همانند دیگران او را متفکری دشوار خواهیم یافت. پس این دشواری که به او نسبت می‌دهند علی رغم فکر پیچیده هگل و بیان آن به زبان کلاسیک آلمانی، مانع آن نیست که ما را با او مواجه نکند.. 💠 تا کنون رسم تاریخ فلسفه بر این قرار داشته است که سیر فلسفه را به دو دوره پیشاکانتی و پسا کانتی تقسیم کنند؛ اما این نگرش علی رغم صحت خود نمی‌تواند جایگاه هگل را نادیده بگیرد. هگل متفکری است که تاریخ تمدن غرب را در نظام خود بازخوانی کرده است و از سویی جریان فلسفه غرب پس از او (نفیا یا اثباتا) می‌بایست نسبت خود را با سیستم او روشن می‌کرد_نگاهی که به نظر من تا امروز ادامه دارد_. امروزه دیگر اقوال امثال ...
  • گزارش تخلف

📍تصویری از هگل جوان📍.. 📍اشتوتگارت (۱۷۷۴_۱۷۸۸). 📍

💠 هگل در سن ۱۴ سالگی وارد مدرسه ایلوستره شد. بنابر این روایت او در سن ۸ سالگی آثار شکسپیر را به ترجمه می‌خوانده است. وانگهی او در ایلوستره نه تنها با فلسفه کلاسیک یونان که با تفکر نقدی کانت هم آشنا می‌شود. و هم چنین ژان ژاک روسو و لسینگ را به خوبی می‌خواند. آنچه که در این دوره فکری هگل بر ما روشن است. این نکته است که او در پی این بوده است که شناخت انسان را با شناخت تاریخ پیوند بزند و در عین حال با مسائل عصر روشنگری نیز درگیر بوده است. به عنوان نمونه پرسش هگل در این دوره این است که چگونه ذات انسان ثابت است در حالی که تاریخ دگرگون می‌شود؟ او در این دوره به شدت کتاب می‌خواند و البته در باب مسائل زمان در حد خود اظهار نظر می‌کرده است. او فیلسوفی است که در دوره اشتوتگارت نسبت به هر مساله‌ای حساس و متفکر است …و البته می‌توان گفت که در این دوره هیچکس هنوز او را نمی‌شناخته است.. ...
  • گزارش تخلف

📍مقام هگل در تاریخ تفکر مدرن📍. 📍فلسفه مدرن/ حتما بخوانید📍

💠 (به نظر من کشتی فلسفه، نه با دکارت، که با هگل بر ساحل امن خود نشست: «بهروز زواریان» لطفا با منبع به اشتراک بگذارید). 💠 بنابر قول هابرماس، هگل آغازگر مدرنیته است. علت این اطلاق شاید این باشد که با اندیشه هگل، برای نخستین بار، مدرنیته به آگاهی از خودش می‌رسد. بر حسب معمول در تاریخ فلسفه غرب دکارت را آغازگر تفکر مدرن قلمداد می‌کنند. اما مساله این است که برای اولین بار با هگل است که مدرنیته به موضوع خودش مبدل می‌شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت که تا «انقلاب کوپرنیکی کانت» مدرنیته بسط پیدا می‌کند. اما با هگل دیگر مساله تاسیس مد نظر نیست. بلکه خود مدرنیته به مساله تبدیل شده است. اما ما چرا به هگل نیاز داریم؟. ...
  • گزارش تخلف

💠 زمان هجی کردن هگل رسیده است💠

🌐 ما هگلی‌ها باید بیاموزیم که این فلسفه به دور از اختلاف‌های ایدئولوژیک قرار داد. اکنون زمان آن رسیده است که وارد این کاخ شویم و بدانیم که زمان هجی کردن هگل فرارسیده است … (💠 هانس گادامر؛ افتتاحیه انجمن هگل اروپایی/ هگلیان غیرکمونیست). نقل به مضمون … 💠 در واقع این قول گادامر می‌خواهد بگوید باید کلمات هگل با توجه به بستر فلسفه او استخراج شود. و البته باید اینجا این نکته هم مورد بررسی قرار بگیرد که هر کتابی در ایران مدخل ورود به فلسفه هگل نیست. به عنوان نمونه کتاب استاد کریم مجتهدی که اقتباس و ترجمه‌ای از شرح ژان هیپولیت است اکنون منسوخ شده و قابل خواندن نیست‌. و دیگری درس‌های رامین جهانبگلو است که به هیچ عنوان اصلا مقصود هگل را نفهمیده است. جهانبگلو در جایی از درس گفتارها از اصطلاح «Subjektiv mind» استفاده می‌کند. از این روی می‌توان پرسید ذهن ذهنی چیست؟ ما نمی‌دانیم مگر این که جهانبگلو خودسرانه هگل را تفسیر کرده باشد. ...
  • گزارش تخلف

📍پیش گفتار📍.. اما این مساله همواره مغفول واقع شده است که ما در پی مواجهه با کدام هگل هستیم؟

بسته به اینکه ما دست بر کدامین نقطه فلسفه او قرار دهیم تفسیر و نگرش‌ها نسبت به او متفاوت می‌شود.. 💎 هگل در تاریخ اندیشه از موقعیتی بسیار استثنایی برخوردار است و البته با استثنا فلسفه او بسیار دشوار هم هست. از همین روی پیش از ورود به فلسفه او، باید خطوط کلی نظام و برخی مفاهیم بنیادین فلسفه او مورد بازخوانی قراربگیرد. اما چرا هگل؟. 💠 به نظر می‌رسد تا کنون در تاریخ فلسفه غربی اصول تقسیم بندی تاریخ اندیشه، جایگاهی را به کانت اختصاص می‌داد و جریان فلسفه را به پیشا و پسا کانتی تقسیم می‌کرد. هرچند این رویکرد صحیح است اما اهمیت هگل ازاین جهت است که او تمام نظام‌های فلسفی پیش از خود را در فلسفه خود بازخوانی کرده است و از سویی تمام جریان‌های فلسفی پس از فلسفه او، از نیچه تا هایدگر و کرکگور باید موضع خود را نسبت به فلسفه هگل روشن می‌کردند. شاید دکتر طباطبایی که به نظر من «تنها مدخل ورود به فلسفه هگل در ایران است» نسبت به فهم و توفق بر فلسفه هگل موضعی بالاتر اتخاذ کرده‌اند که البته مدعای حقی هم هست. اما در هر صورت ما می‌بایست به سهم خود با این اندیشه مواجه شویم تا از مجرای عمق فلسفه او، با ژرفای ب ...
  • گزارش تخلف

💠 اندکی تامل 💠.. بنابراین خطر ورود به این فلسفه اکنون در توان ما نیست

شاید یک سده زمان لازم باشد تا ما به حدی از آشنایی با فلسفه برسیم که بتوانیم در تالارهای این کاخ گشت و گذار کنیم‌. از همین روی تمام تلاش ما در ایران در نهایت این است که به کاخ هایی از پدیدارشناسی وارد شویم که احساس می‌کنیم خطر کم‌تری ما را تهدید می‌کند. چرا طباطبایی این چنین سخن می‌گوید؟. 💠 به این دلیل که ما با سلطه تفکر اسلامی در فضایی زیست می‌کنیم که نمی‌توانیم درکی از ورود خدا به تاریخ داشته باشیم و اگر چنین سخن بگوییم در حال گفتن کفر مطلق هستیم!!!. هم چنین در قرن نوزدهم میان ما و هگل گسلی ایجاد شده است که امکانات زبانی و فکری فعلا در حد و توان شناخت این اندیشه نیست و از این جهت به تعبیری ما باید تا حدودی به قسمت هایی از فلسفه هگل وارد شویم که احساس می‌کنیم کم‌ترین خطری ما را تهدید می‌کند …💠 از سویی دیگر به نظر من هایدگر نیز به دلیل وسعت اندیشه خود و با توجه به اینکه اکثر آثار او در ایران ترجمه نشده است، شرایطش از هگل به نسبت دشوار‌تر است. و من همواره در حیرت هستم که چگونه و با چه جراتی سید جواد میری که اتفاقا تحصیل کرده () هم هست از روایت «هایدگر و شریعتی» سخن می‌گوید … الباقی ترهات ...
  • گزارش تخلف