ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۱۰:۰۷ ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ تفاوت اتفاق و حادثه در داستان 👇👇👇 ماتیکانداستان ۱۰:۰۵ ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ مقالهای در خصوص ادبیات داستانی👇👇👇 ماتیکانداستان ۱۰:۰۳ ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ اصول نوشتن کلی داستان کوتاه 👇👇👇 ماتیکانداستان ۰۰:۳۷ ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ مجله فرهنگی هنری زروان فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرد به همین جهت از علاقمندان دعوت به عمل میآید که برای فعالیت در این مجله مارا یاری فرمایند.. برای پیوستن به ما به این آدرس مراجعه کنید. ماتیکانداستان ۰۰:۲۶ ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ مجله فرهنگی هنری زروان.. برای پیوستن به ما به این آدرس مراجعه کنید ماتیکانداستان ۲۳:۳۴ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ کارگاه رایگان نقد عملی.. سهشنبه ۲۲دی۹۴ ساعت۱۷؛ کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام با ارسال پیام به:. انجمن ماتیکان داستان. ماتیکانداستان ۲۲:۲۰ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان خوانی انجمن ماتیکان ادبی شامل دو داستان:. داستان حبیب جیبی: سید ابوالفضل طاهری داستان غیبت: ابوالفضل عماد آبادی. نقد و بررسی توسط خانمها و آقایان:. ماهر / رام/ صادق مقدم /ایرج فاضل بخششی / هجبری / مرتضی شین / فریبا چلبی یانی 👆👆👆 ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ سلام از داستان حبیب چینی خوشم آمد داستان طنز آمیز و روزی بود که به خوبی نوشته شده است تنها مشکل من کاربرد زیاد واژههای عربی است ا ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان «غیبت،» به نظرم داستان خوبی در خصوص روابطی که در خانواده امروز جامعه ایرانی یافت میشود را با بیانی ساده و روان روایت کرده، ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان «حبیب چینی» دست روی سوژه خوب و بروزی گذاشته است و توانسته موضوعات روز و حضور چینیها در اقتصاد ایران و تاثیراتی که دارند را نکته دیگر این است چون داستان طنز است حتما نباید صرفا خطی باشد بلکه میتوان تکنیکهای داستان پردازی را بکار گرفت تا داستان قویتر شود و صرفا به یک روایت طنز گونه تنزل پیدا نکند، ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ حبیب چینی. نوشته شسته و رفته و سرجمع شده و منسجمی است. به جز چند ایراد نگارشی کوچک و بخصوص نبود پاراگراف بندی. اما داستان ریتم سریع و قابل هضمی داشت که همراه بار طنز دلچسب میشد. در این داستان در مجموع جذاب اگر. گزارشی بوده، ایرادی نیس. تعلیق هم الزامی نیس. ریتم خوب و طنز داستان کمبود چیزی را برای من نشان نمیداد و در صورتیکه ایراد خاصی بگیرم صرفا سلیقه شخصی خاهد شد. مثلا پایان بندی میتوانست آنقدر کلیشه نباشد که اخراج شود. در کل نویسنده ادامه دهد و فرق نوشتن کار بلند و کوتاه را بیشتر درک کند، با استعداد است و قلم قوی دارد. موفق باشد ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ با تشکر از آقای طاهری.. اما به نظرم داستان بیشتر به گزارش شبیه بود تا به داستان سرعت داستان بسیار سریع بود. البته طنز به کار رفته در اثر خوب بود ولی من حس کردم نویسنده میخواهد با استفاده از بعضی ضرب المثلها و استعارهها، البته نمیدانم چطور منظورم را برسانم، من حس کردم به واسطه اینها میخواهد جو طنز را بر داستان حاکم کند. سرعت تند داستان من را اذیت کرد و مجال ارتباط برقرار کردن با اثر را به من نداد. روایت خوب و یکدست بود. من تعلیقی در اثر حس نکردم. به جز در بعضی از تیکههای داستان که همراه با رفت و برگشت دیالوگ بود و اثر چهرهی داستانی به خود گرفته بود سایر تکهها ریتم گزارش داشت. شروع داستان هم در حد متوسط بود. چیزی دیگری به ذهنم نمیرسد. موفق باشید. ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ با تشکر از آقای عمادآبادی. اما متاسفانه این تعلیق تا آخر داستان جریان پیدا نمیکند شخصیت پردازیها بسیار کمرنگ است ما نه از پدر خانواده چیزی میدانیم نه از مادر و فرزندان. راوی اصلن مشخص نیست و همچنان گنگ است، نه جنسیت آن مشخص است و باز هم شخصیت پردازی راوی هم نادیده گرفته شده. در داستان برخی کلمات با فاصله کمی از هم چند بار تکرار شده بودند مثل کلمه میمالد. این طرز استفاده از کلمات مخاطب را اذیت میکند. در داستان هم پدر استفاده شده بود و هم بابا! در جایی از دیالوگها یکبارهم دیدم، به نظرم یکبارم بهتر است چون دیالوگ شکسته شده بود و این کلمه هم به طور قطع باید شکسته میشد. تعلیق در داستان کمرنگ بود. در ابتدا که نام داستان را دیدم به نظرم در مورد غیبت کردن بود، و بعد متوجه شدم در مورد قهر کردن مادر بود. استفاده از برخی کلمات به نظرم مناسب با فضای داستان نبود مثل اغتشاشات خانوادگی. ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ در مورد داستان غیبت:. من فکر میکنم این اثر از چیزی که هست میتونست خیلی فراتر بره سوژه بسیار انسانی و دارای وجه حسی زیادیه. زنی درد کشیده و مادری که فدای زندگی فرزندان و همسرش شده. تاثیر دنیای مجازی بر تنهایی انسانها اون هم در درون خصوصیترین وجه زیستی یعنی خانواده کاملا مشهوده. و عاطفهای که سرکوب شده و با اینکه بهش نیازمندیم اما پیوسته از وجودش غفلت میکنیم. مادر نماد همین عاطفه س و رفتنش خانواده رو برای چند ساعت متزلزل میکنه. پدر که نماد خشونت سنتی جامعه س بیشتر از همه متوجه خلا وجود مادر میشه و از طرفی فرزندان برای اعلان زخمها و کاستیهای خانواده به دنیای مجازی خودشون پناه میبرن. و از طرفی سرکشی میکنن و تا حدودی مقابل پدر قد علم میکنن. ای کاش نویسنده این موضوع عمیق که میشه به جامعه هم بسطش داد رو بیشتر پرورش میداد. چون احساس میکنم تکلیفش با خودش مشخص نیست و نتونسته ذهنیتی که پیش از اثر داشته رو به بعدش هم منتقل کنه. ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ حبیب جیبی ….. داستان از نظر فرم زبانی و دغدغهی بیانی، بسیار ب پاورقیهای روزنامهای نزدیک است نظیر مطالبی ک در اینستاگرام کسانی مثل پوریا عالمی مینویسند. تنها تفاوت در مفصل گویی است. یک روایت اجتماعی تلخ که با زبان طنز بیان میشود. مهمترین عیب این گونه نوشتار تنوع مراجعات است. یعنی نویسنده قصد میکند تا در یک داستان کوتاه، و با زبان طنز بصورت اختصاصی در این داستان، به معضلات گوناگونی سر بزند. از معضل اقتصادی ک گریبان شرکت را گرفته، تا معضل فرهنگی و اجتماعی که در توصیف شخصیتها به کار میگیرد. نکته بعدی قصهی معمولی است. فراز و فرودها در حد همان خاطرات روزنامهای و تلگرامی پرداخت میخورند. و اثری از بازیهای زبانی و پیچیدگیهای نوشتاری یا نمیبینیم، یا انقدر پررنگ نیستند. ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ غیبت ….. یک داستان کوتاه که میتواند در پرداختی کوتاهتر و چکیده تبدیل ب مینیمال شود موضوع فقدان مادر و پرهیز از کلیشه هایی ک در تلویزیون نمایش داده میشوند. مانند بیقراری فرزندان. تنها عضو مستاصل خانواده پدر است. زیرکی نویسنده در عدم پافشاری بیش از حد در خاص نشان دادن فضای خانواده امروزی را پسندیدم. انتقالها به خوبی انجام میپذیرند. یعنی راوی در این تعداد محدود کلمات به خوبی توانسته لوکیشن خلق کند. همین اجمالی سخن گفتن داستان را از سرعت نیانداخته. تنها عیب داستان را دغدغههای شخصیتها در داستان دیدم ک قابل پیش بینی بودند و تا حدودی به تیپ نزدیک شان کرده بود. داستان خیلی قدرتمندی نبود اما برای نویسندهاش حتما تجربهی مفیدی بوده است. ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ غیبت سوژه خوبی دارد ولی برای داستان شدن نیاز به کار بسیار بیشتری دارد وقتی داستان تمام میشود تازه میتوان فهمید که نویسنده تعلیق سوژه بسیار جالبی است و پایان خوبی دارد خسته نباشید ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ morteza sh, [۰۹٫۰۱٫۱۶ ۱۳:۰۲]. این جمله داستان برای من بسیار تکان دهنده بود و انصافا ترس نبود مادر به معنای عدم نظم و اخلاق رو نسبت به بقیه داستان بیشتر منتقل میکرد:. من به نهار فکر میکنم و تصمیم میگیرم یک تکه پنیر باقی مانده را قبل از باقی اهالی خانه بخورم. آخر معلوم نیست این وضع تا کی ادامه پیدا کند،. ترسی که راوی از ادامه این وضع داره و میشه هم به معنای قحطی اقتصادی و هم بحران اخلاقی برداشتش کرد. در همین یک جمله خیلی از حرفهایی که نویسنده میخواسته بزنه هویدا شده. در کل باز هم میگم. نبود مادر و برگشت این نماد مظلومیت به داستان آن هم با لحنی بی روح و سرد داستان رو عمیق کرده بود. ولی ای کاش نویسنده کمی بیشتر روی شخصیتها کار میکرد. تا دیالوگها و فضا سازی قویتری رو در اثر میدیدم. ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان حبیب جیبی: متاسفانه بزرگترین نقطه ضعف اینگونه داستانها افراط در بیان و توصیفات نامربوط هجو است. یعنی از زبان کوچه بازاری بگیرید تا موضوعات گذرای اجتماعی سیاسی دست مایه نگارش متن میشود و این کار تا جایی پیش میرود که احساس میکنی نویسنده قصد داشته هر جور شده با خوشمزگی خواننده اثرش را بخنداند. اما این کار به لوس شدن داستان میانجامد. این داستان در روایت عادی هم به ذات طنز است و میشد بدون لفاظیها و ترکیبات عجیب و غریب همان تاثیر طنزی که مد نظر است را برجا گذاشت. چون روایت اول شخص بود گاهی به سمت خاطره نویسی رفته بود و قضاوتهای آشکار و احساسات پررنگ نویسنده درون اثر دیده میشد. روایت سر راست و مشخص است. اما خواننده از وسط د استان به بعد همراه نمیشود. چون به نظرش چالش خیلی معمولی ومصنوعی است. یعنی نویسنده فقط سعی کرده اتفاقات را بچیند و منطق خود داستان آن قدر قوی نیست که خودش جهان داستانی خودش را بیافریند. ... ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان حبیب جیبی … داستانی که در ابتداخواننده را با خود و فضای شرکتی که در آنجا کار میکند، آشنا کرده و بعد سریع و پشت سر هم به معرفی شخصیتهای گونا گونی میپردازد که همگی در حد معرفی میمانتد و در طول داستان رها میشوند و تنها شخصیتهای محوری خود راوی با حبیب جیبی میماند و تنها در نقطهی پایانی رئیس وارد داستان میشود که چندان نقشی ندارد. ریتم داستان بنا به طنز بودنش بسیار تند واتفاقات پشت سر هم رخ میدهد و این بر حس تعلیق داستان دو چندان میافزاید. طنز موقعیتی که با توصیف مکانهای مختلف معظل دار از جمله بی آر تیها و مکانهای عمومی و … ادامه مییابد که علاوه بر اشاره به معظلات اجتماعی مفهوم مهمی را که در بر دارد و آن اینکه کمبود اساسی مورد نیاز در یک شرکت معتبر، چقدر باعث هدر رفتن وقت و زمان میشود و به جای اینکه راوی توریست را به جاهای دیدنی کشور راهنمایی کند درست مکان هایی را ناخواسته نشان میدهد که نادیدنیست. نثر داستان یک دست و روان میباشد و در خاتمه شگفتی که در پایان داستان از اخراج راوی میگرفتیم چندان به دل نمینشیند چه بسا که خواننده شاید انتظار داشته که راوی با تمام سعی و تلاشش نتواند او را ... ‹ 341 342 343 344 345 346 347 ›
ماتیکانداستان ۰۰:۳۷ ۱۳۹۴/۱۰/۲۰ مجله فرهنگی هنری زروان فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرد به همین جهت از علاقمندان دعوت به عمل میآید که برای فعالیت در این مجله مارا یاری فرمایند.. برای پیوستن به ما به این آدرس مراجعه کنید.
ماتیکانداستان ۲۳:۳۴ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ کارگاه رایگان نقد عملی.. سهشنبه ۲۲دی۹۴ ساعت۱۷؛ کسب اطلاعات بیشتر و ثبتنام با ارسال پیام به:. انجمن ماتیکان داستان.
ماتیکانداستان ۲۲:۲۰ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان خوانی انجمن ماتیکان ادبی شامل دو داستان:. داستان حبیب جیبی: سید ابوالفضل طاهری داستان غیبت: ابوالفضل عماد آبادی. نقد و بررسی توسط خانمها و آقایان:. ماهر / رام/ صادق مقدم /ایرج فاضل بخششی / هجبری / مرتضی شین / فریبا چلبی یانی 👆👆👆
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ سلام از داستان حبیب چینی خوشم آمد داستان طنز آمیز و روزی بود که به خوبی نوشته شده است تنها مشکل من کاربرد زیاد واژههای عربی است ا
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان «غیبت،» به نظرم داستان خوبی در خصوص روابطی که در خانواده امروز جامعه ایرانی یافت میشود را با بیانی ساده و روان روایت کرده،
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان «حبیب چینی» دست روی سوژه خوب و بروزی گذاشته است و توانسته موضوعات روز و حضور چینیها در اقتصاد ایران و تاثیراتی که دارند را نکته دیگر این است چون داستان طنز است حتما نباید صرفا خطی باشد بلکه میتوان تکنیکهای داستان پردازی را بکار گرفت تا داستان قویتر شود و صرفا به یک روایت طنز گونه تنزل پیدا نکند،
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ حبیب چینی. نوشته شسته و رفته و سرجمع شده و منسجمی است. به جز چند ایراد نگارشی کوچک و بخصوص نبود پاراگراف بندی. اما داستان ریتم سریع و قابل هضمی داشت که همراه بار طنز دلچسب میشد. در این داستان در مجموع جذاب اگر. گزارشی بوده، ایرادی نیس. تعلیق هم الزامی نیس. ریتم خوب و طنز داستان کمبود چیزی را برای من نشان نمیداد و در صورتیکه ایراد خاصی بگیرم صرفا سلیقه شخصی خاهد شد. مثلا پایان بندی میتوانست آنقدر کلیشه نباشد که اخراج شود. در کل نویسنده ادامه دهد و فرق نوشتن کار بلند و کوتاه را بیشتر درک کند، با استعداد است و قلم قوی دارد. موفق باشد ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ با تشکر از آقای طاهری.. اما به نظرم داستان بیشتر به گزارش شبیه بود تا به داستان سرعت داستان بسیار سریع بود. البته طنز به کار رفته در اثر خوب بود ولی من حس کردم نویسنده میخواهد با استفاده از بعضی ضرب المثلها و استعارهها، البته نمیدانم چطور منظورم را برسانم، من حس کردم به واسطه اینها میخواهد جو طنز را بر داستان حاکم کند. سرعت تند داستان من را اذیت کرد و مجال ارتباط برقرار کردن با اثر را به من نداد. روایت خوب و یکدست بود. من تعلیقی در اثر حس نکردم. به جز در بعضی از تیکههای داستان که همراه با رفت و برگشت دیالوگ بود و اثر چهرهی داستانی به خود گرفته بود سایر تکهها ریتم گزارش داشت. شروع داستان هم در حد متوسط بود. چیزی دیگری به ذهنم نمیرسد. موفق باشید. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ با تشکر از آقای عمادآبادی. اما متاسفانه این تعلیق تا آخر داستان جریان پیدا نمیکند شخصیت پردازیها بسیار کمرنگ است ما نه از پدر خانواده چیزی میدانیم نه از مادر و فرزندان. راوی اصلن مشخص نیست و همچنان گنگ است، نه جنسیت آن مشخص است و باز هم شخصیت پردازی راوی هم نادیده گرفته شده. در داستان برخی کلمات با فاصله کمی از هم چند بار تکرار شده بودند مثل کلمه میمالد. این طرز استفاده از کلمات مخاطب را اذیت میکند. در داستان هم پدر استفاده شده بود و هم بابا! در جایی از دیالوگها یکبارهم دیدم، به نظرم یکبارم بهتر است چون دیالوگ شکسته شده بود و این کلمه هم به طور قطع باید شکسته میشد. تعلیق در داستان کمرنگ بود. در ابتدا که نام داستان را دیدم به نظرم در مورد غیبت کردن بود، و بعد متوجه شدم در مورد قهر کردن مادر بود. استفاده از برخی کلمات به نظرم مناسب با فضای داستان نبود مثل اغتشاشات خانوادگی. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ در مورد داستان غیبت:. من فکر میکنم این اثر از چیزی که هست میتونست خیلی فراتر بره سوژه بسیار انسانی و دارای وجه حسی زیادیه. زنی درد کشیده و مادری که فدای زندگی فرزندان و همسرش شده. تاثیر دنیای مجازی بر تنهایی انسانها اون هم در درون خصوصیترین وجه زیستی یعنی خانواده کاملا مشهوده. و عاطفهای که سرکوب شده و با اینکه بهش نیازمندیم اما پیوسته از وجودش غفلت میکنیم. مادر نماد همین عاطفه س و رفتنش خانواده رو برای چند ساعت متزلزل میکنه. پدر که نماد خشونت سنتی جامعه س بیشتر از همه متوجه خلا وجود مادر میشه و از طرفی فرزندان برای اعلان زخمها و کاستیهای خانواده به دنیای مجازی خودشون پناه میبرن. و از طرفی سرکشی میکنن و تا حدودی مقابل پدر قد علم میکنن. ای کاش نویسنده این موضوع عمیق که میشه به جامعه هم بسطش داد رو بیشتر پرورش میداد. چون احساس میکنم تکلیفش با خودش مشخص نیست و نتونسته ذهنیتی که پیش از اثر داشته رو به بعدش هم منتقل کنه. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ حبیب جیبی ….. داستان از نظر فرم زبانی و دغدغهی بیانی، بسیار ب پاورقیهای روزنامهای نزدیک است نظیر مطالبی ک در اینستاگرام کسانی مثل پوریا عالمی مینویسند. تنها تفاوت در مفصل گویی است. یک روایت اجتماعی تلخ که با زبان طنز بیان میشود. مهمترین عیب این گونه نوشتار تنوع مراجعات است. یعنی نویسنده قصد میکند تا در یک داستان کوتاه، و با زبان طنز بصورت اختصاصی در این داستان، به معضلات گوناگونی سر بزند. از معضل اقتصادی ک گریبان شرکت را گرفته، تا معضل فرهنگی و اجتماعی که در توصیف شخصیتها به کار میگیرد. نکته بعدی قصهی معمولی است. فراز و فرودها در حد همان خاطرات روزنامهای و تلگرامی پرداخت میخورند. و اثری از بازیهای زبانی و پیچیدگیهای نوشتاری یا نمیبینیم، یا انقدر پررنگ نیستند. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ غیبت ….. یک داستان کوتاه که میتواند در پرداختی کوتاهتر و چکیده تبدیل ب مینیمال شود موضوع فقدان مادر و پرهیز از کلیشه هایی ک در تلویزیون نمایش داده میشوند. مانند بیقراری فرزندان. تنها عضو مستاصل خانواده پدر است. زیرکی نویسنده در عدم پافشاری بیش از حد در خاص نشان دادن فضای خانواده امروزی را پسندیدم. انتقالها به خوبی انجام میپذیرند. یعنی راوی در این تعداد محدود کلمات به خوبی توانسته لوکیشن خلق کند. همین اجمالی سخن گفتن داستان را از سرعت نیانداخته. تنها عیب داستان را دغدغههای شخصیتها در داستان دیدم ک قابل پیش بینی بودند و تا حدودی به تیپ نزدیک شان کرده بود. داستان خیلی قدرتمندی نبود اما برای نویسندهاش حتما تجربهی مفیدی بوده است. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ غیبت سوژه خوبی دارد ولی برای داستان شدن نیاز به کار بسیار بیشتری دارد وقتی داستان تمام میشود تازه میتوان فهمید که نویسنده تعلیق سوژه بسیار جالبی است و پایان خوبی دارد خسته نباشید
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ morteza sh, [۰۹٫۰۱٫۱۶ ۱۳:۰۲]. این جمله داستان برای من بسیار تکان دهنده بود و انصافا ترس نبود مادر به معنای عدم نظم و اخلاق رو نسبت به بقیه داستان بیشتر منتقل میکرد:. من به نهار فکر میکنم و تصمیم میگیرم یک تکه پنیر باقی مانده را قبل از باقی اهالی خانه بخورم. آخر معلوم نیست این وضع تا کی ادامه پیدا کند،. ترسی که راوی از ادامه این وضع داره و میشه هم به معنای قحطی اقتصادی و هم بحران اخلاقی برداشتش کرد. در همین یک جمله خیلی از حرفهایی که نویسنده میخواسته بزنه هویدا شده. در کل باز هم میگم. نبود مادر و برگشت این نماد مظلومیت به داستان آن هم با لحنی بی روح و سرد داستان رو عمیق کرده بود. ولی ای کاش نویسنده کمی بیشتر روی شخصیتها کار میکرد. تا دیالوگها و فضا سازی قویتری رو در اثر میدیدم. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان حبیب جیبی: متاسفانه بزرگترین نقطه ضعف اینگونه داستانها افراط در بیان و توصیفات نامربوط هجو است. یعنی از زبان کوچه بازاری بگیرید تا موضوعات گذرای اجتماعی سیاسی دست مایه نگارش متن میشود و این کار تا جایی پیش میرود که احساس میکنی نویسنده قصد داشته هر جور شده با خوشمزگی خواننده اثرش را بخنداند. اما این کار به لوس شدن داستان میانجامد. این داستان در روایت عادی هم به ذات طنز است و میشد بدون لفاظیها و ترکیبات عجیب و غریب همان تاثیر طنزی که مد نظر است را برجا گذاشت. چون روایت اول شخص بود گاهی به سمت خاطره نویسی رفته بود و قضاوتهای آشکار و احساسات پررنگ نویسنده درون اثر دیده میشد. روایت سر راست و مشخص است. اما خواننده از وسط د استان به بعد همراه نمیشود. چون به نظرش چالش خیلی معمولی ومصنوعی است. یعنی نویسنده فقط سعی کرده اتفاقات را بچیند و منطق خود داستان آن قدر قوی نیست که خودش جهان داستانی خودش را بیافریند. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۱۹ ۱۳۹۴/۱۰/۱۹ داستان حبیب جیبی … داستانی که در ابتداخواننده را با خود و فضای شرکتی که در آنجا کار میکند، آشنا کرده و بعد سریع و پشت سر هم به معرفی شخصیتهای گونا گونی میپردازد که همگی در حد معرفی میمانتد و در طول داستان رها میشوند و تنها شخصیتهای محوری خود راوی با حبیب جیبی میماند و تنها در نقطهی پایانی رئیس وارد داستان میشود که چندان نقشی ندارد. ریتم داستان بنا به طنز بودنش بسیار تند واتفاقات پشت سر هم رخ میدهد و این بر حس تعلیق داستان دو چندان میافزاید. طنز موقعیتی که با توصیف مکانهای مختلف معظل دار از جمله بی آر تیها و مکانهای عمومی و … ادامه مییابد که علاوه بر اشاره به معظلات اجتماعی مفهوم مهمی را که در بر دارد و آن اینکه کمبود اساسی مورد نیاز در یک شرکت معتبر، چقدر باعث هدر رفتن وقت و زمان میشود و به جای اینکه راوی توریست را به جاهای دیدنی کشور راهنمایی کند درست مکان هایی را ناخواسته نشان میدهد که نادیدنیست. نثر داستان یک دست و روان میباشد و در خاتمه شگفتی که در پایان داستان از اخراج راوی میگرفتیم چندان به دل نمینشیند چه بسا که خواننده شاید انتظار داشته که راوی با تمام سعی و تلاشش نتواند او را ...