روایت‌هایی از اینجا و آنجای دنیا


⁠فاجعه شاتل فضایی کلمبیا. -----------

⁠فاجعه شاتل فضایی کلمبیا. -----------
بخش اول …شاتل فضایی کلمبیا اولین فضاپیمایی بود که در سال ۱۹۸۱ وارد جو زمین شد. این شاتل ۲۷ عملیات مهم رو برای ناسا انجام داد تا اینکه سال ۲۰۰۳، برای ۲۸مین عملیات زمین رو ترک کرد. اما از همون شروع لانچ، یک اتفاق غیر منتظره رخ داد …تو این زمان ناسا مشغول ساخت ایستگاه فضایی بود و این شاتل در شانزدهم ژانویه سال ۲۰۰۳ با هفت نفر سرنشین از زمین خارج شد. در ثانیه‌ی ۸۲م لانچ شاتل، یک تیکه از فضاپیما جدا شد و با بال چپ شاتل برخورد کرد. بال چپ سوراخ شد. اما فضاپیما با موفقیت از مدار زمین خارج شد …روز اول فوریه همون سال این شاتل در سلامت کامل به ایستگاه فضایی متصل شد. عوامل ناسا در زمین شروع کردن به تحقیق درباره اون حادثه و اینکه چرا اینطوری شد. چرا اون تیکه کنده شد و چه عواقبی ممکن بود برای شاتل داشته باشه …مدیران ناسا و مسئولان عملیات از همون لحظات ابتدایی می‌دونستن که برگشت این شاتل به زمین تقریبا غیر ممکنه. بخاطر سوراخ ایجاد شد در بال چپ فضاپیما، هنگام بازگشت به زمین خطر انفجارش تقریبا صد در صد بود. ...
  • گزارش تخلف

⁠کلیون باندی و پسرانش. --------

⁠کلیون باندی و پسرانش. --------
قسمت سوم و آخر …چند ماه بعد، پلیس یک خانواده رو در دادگاه محکوم کرد که پرونده‌شون خیلی مشابه با خانواده باندی بود. چندین ماه زندان و پرداخت جریمه و این حرفا. پسران باندی برای کمک پاشدن رفتن اورگان، که کمک کنن. همه کاوبوی‌های اسلحه به دست رو جمع کردن و یکی دو ساختمون رو در اورگان محاصره کردن. پسران باندی در حال محاضره ساختمان‌های دولتی تو شبکه‌‌های اجتماعی پست میزاشتن و از بقیه میخواستن به اونا بپیوندن. خیلی از طرفدارا با تجهیزات سنگین خودرویی و ارتشی اومدن. از اون طرف هم پلیس با نیروی عظیمی اونا رو محاصره کرد. بار دیگر خانواده باندی در مرکز خبرها بودن …پلیس نگران از تیراندازی سنگین، کاری نمیکرد و فقط منتظر بود که اونا خودشون رو تحویل بدن. حدود یک ماه کامل طرفداران باندی در ساختمون اداری موندن. ...
  • گزارش تخلف

⁠⁣ماجرای کلیون باندی و پسرانش. -----------. قسمت دوم …پسر باندی اول دو دل بود

⁠⁣ماجرای کلیون باندی و پسرانش. -----------. قسمت دوم …پسر باندی اول دو دل بود
چارلز جانسون پیشنهاد داد که ما میتونیم حق انتشار فیلم رو بهتون بدیم. پسر باندی گفت نه ما دنبال پول نیستیم فقط صدامون شنیده بشه کافیه. بالاخره بعد از چند تماس قبول کردن. تجهیزات سنگین فیلمبرداری تهیه کردن و یک تیم پنج نفره پلیس مخفی رفتن سمت مزرعه باندی …سوال خودرویی شدن و رفتن سمت مزرعه. در مسیر منتهی به مزرعه یکی از مامورا شماره پلاک‌هایی که می‌دید رو آروم تو میکروفون مخابره میکرد به دفتر اف‌بی‌آی. چند تا دوربین GoPro نصب کرده بودن رو خودرو و از مزرعه مخفیانه فیلم می‌گرفتن. رسیدن داخل حیاط مزرعه بزرگ باندی …دو نفرشون دو تا دوربین رو کولشون بود و از همه چی فیلم می‌گرفتن. شماره خودروها و بقیه چیزایی که ممکن بود مهم باشه. اونجا با خانواده باندی روبرو نشدن. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای کلیون باندی و پسرانش. -----------

⁠ماجرای کلیون باندی و پسرانش. -----------
قسمت اول …کلیون باندی Cliven Bundy و پسراش رو صندلی چرمی هتل جلوی دوربین نشسته بودن. یک گروه مستند ساز برای تهیه مستند اومده بودن فیلم بگیرن. اما یه چیزی جور در نمیومد. نمی‌دونستن چی. کارگردان سوالای عجیب غریب می‌پرسید. ولی بالاخره حرف زدن. کارگردان اطمینان داد که کارشون حرفه‌ایه …کلیون باندی یک گله‌دار بزرگ آمریکایی در ایالت جنوبی نواداست. ۱۴ تا بچه داره و ۶۰ تا نوه. مزرعه‌اش حدود صد کیلومتری بیرون لاس وگاس هست و از این خانواده‌های قدیمی هست که نسل اندر نسل در اون زمین‌ها زندگی کردن. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای مرگ مشکوک اتاق ۳۴۸. ----------. قسمت دوم و آخر …صدای شلیک؟

⁠ماجرای مرگ مشکوک اتاق ۳۴۸. ----------. قسمت دوم و آخر …صدای شلیک؟
اما صدایی شنیده نشده بود. تابحال کسی هم حرف از اسلحه نزده بود. پلیس اما چیزی نگفت و گفتن آره آره همون قضیه. این موضوع رو مهر و موم شده آوردن پیش برنان که اینا حرف از اسلحه و صدای شلیک میزنن …موضوع رو با برنان که در میون گذاشتن گفت، آهااا، خوبه. بریم پیش پزشک قانونی. پیش پزشک رفتن گفت آقای دکتر عکسای کالبد شکافی رو بیار یه بار دیگه بررسی کنیم. پس از نیم ساعت بررسی دقیق‌تر، برنان گفت ببین دکتر این جای گلوله‌ست. دکتر گفت امکان نداره …برنان گفت ببین دکتر، خوب دقت کن، این سوراخ گلوله‌ست. پزشک گفت نه نمیشه. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای مرگ مشکوک اتاق ۳۴۸. ----------

⁠ماجرای مرگ مشکوک اتاق ۳۴۸. ----------
قسمت اول …گرگ فلنیکن (Greg Fleniken) در اتاق ۳۴۸ هتلی در تگزاس اقامت داشت. رو تختش لم داده بود به دو تا بالش و مشغول مطالعه روزنامه بود در حالی که تلویزیون هم روشن بود. ناگهان، از درون ترکید. یک ضربه‌ی مهلک از ناکجاآباد بهش خورد. کشان کشان خودش رو رسوند جلو در اتاق، و سپس خورد زمین …فلنیکن و زنش عادت داشتن هر روز صبح با هم تلفنی حرف میزدن. وقتی زنش پاسخی ازش نگرفت، به کارمندای هتل زنگ زد. پس از یکی دو ساعت بالاخره با حضور پلیس وارد اتاقش شدن. جلو در با صورت افتاده بود، یه سیگار تموم شده لای انگشتای دستش بود و همین …کیفش رو گشتن دیدن هیچی از محتویات کیف دست نخورده و کلی هم صد دلاری توش بود. در اتاق رو نگاه کردن دیدن هیچ اثری از ورود با زور مشاهده نمیشه. ...
  • گزارش تخلف

⁠گورباچف و تبلیغ پیتزا. -----------

⁠گورباچف و تبلیغ پیتزا. -----------
قسمت دوم و آخر …همه چی خوب پیش رفت، مراحل فیلم‌برداری هم البته چند ماه طول کشید. منتظر بودن برف بباره تو مسکو که بتونن فیلم بگیرن تا روسیه‌ی سرد رو به غرب نشون بدن. بعدش اینکه نمادهای روسیه تو کلیپ باید دیده میشد. کار بزرگی بود و تیم تولید بزرگی از غرب وارد روسیه شد …کلیپ تبلیغ بدین شکله: گورباچف با نوه‌ش وارد پیتزا فروشی میشه. میز کناری یک مرد جوان با پدرش دیده میشه. دیالوگ اینطوریه:. مرد میانسال: عه گورباچف! بخاطرش دچار بحران اقتصادی شدیم. پسر جوان: بخاطر گورباچف ما فرصت داریم!. ...
  • گزارش تخلف

⁠گورباچف و تبلیغ پیتزا.. قسمت اول. -----------

⁠گورباچف و تبلیغ پیتزا.. قسمت اول. -----------
اگر شما رهبر مستقیم و غیر مستقیم یک سوم کره زمین باشید، مضحک‌ترین کاری که انجام می‌دید چه کاری میتونه باشه؟ میخاییل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، توی تبلیغ یک پیتزافروشی نقش ایفا کرد که به گفته‌ی مجله‌ی تایم یکی از خجالت‌آورترین تبلغیات از سوی افراد مشهور است …فروپاشی شوروی یک زلزله سیاسی در دنیا بود. پس از فروپاشی، و هنگام تاسیس فدراسیون روسیه، بوریس یلتسین و گورباچف رابطه‌شون بصورت علنی شکرآب شد. این ضدیت به جایی رسید که گورباچف به خبرنگارا گفت «اگر من رو دار زدن، مطمئن شوید که یلتسین رو از همون درخت دار نزنن» …اما بازنشستگی تحمیلی گورباچف خیلی بهش سخت می‌گذشت. سال ۱۹۹۱ براش تعیین کرده بودن که هر ماه از محل بودجه دولتی حدود ۴۰۰۰ روبل حقوق بگیره اما مشخص نکردن که این حقوق با تورم تغییر کنه. سال ۱۹۹۴ که بحران اقتصادی روسیه رو در نوردیده بود، گورباچف ماهی ۲ دلار حقوق دولتی میگرفت …گورباچف هم که نماد حکومت پیشین بود، در داخل کشور صداش دیگه شنونده‌ای نداشت. با پول سخنرانی و بنیادهایی هم که زد هم نمیتونست زندگی رو بگذرونه. از طرفی بخاطر روابطی که با غرب راه انداخته بود در حکومت ش ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای فرار ران و دوریندا از زندان. -----------------

⁠ماجرای فرار ران و دوریندا از زندان. -----------------
قسمت دوم و آخر …چند ماه از زندان ران مونده بود که بهش خبر دادن به یک زندان دیگه منتقل شده. اینم قوز بالا قوز شد. کسی دیگه پیش دوریندا نبود ازش مراقبت کنه و خطر کشته شدن در زندان هم خواب رو ازشون گرفته بود. با ناراحتی و گریه وسایلش رو جمع کرد و از هم خداحافظی کردن …اما ران بهش گفت دوریندا، هر روز صبح ساعت ده و چهل و پنج تا یازده و نیم صبح تو حیاط باش. ولی بهش نگفت چرا. با غم و اشک از هم خداحافظی کردن و ران منتقل شد به یه زندان دیگه. دوریندا شب رو با چشمای خیس خوابید، هرچند که ترس از دیگر زندانیا نذاشت خوابش زیاد عمیق بشه …حدود یک هفته بعد زندانبانا به دوریندا خبر دادن که دوست پسرت تو مسیر فلان زندان فرار کرده و به اونجا نرسیده! چون جرایمش سنگین نبود و دو سه ماه از زندانش مونده بود، فرارش چندان توجه جلب نمیکرد و دنبالش نبودن. دوریندا خوشحال شد ولی ران کجا بود؟. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای فرار ران و دوریندا از زندان. -------------. قسمت اول

⁠ماجرای فرار ران و دوریندا از زندان. -------------. قسمت اول
دوریندا لوپز ۷۱ ساله گوشه خانه سالمندان نشسته بود رو ویلچر. کسی نمی‌دونست از کجا اومده و چه گذشته‌ای داره. فقط گربه‌ش میدونست و اونم بخاطر این بود که شبا برا گربه سرگذشت خودش رو میگفت. یه زمانی تیتر یک اخبار بود. به مدت ۱۰ روز یک سلبریتی بود …آدمای خیلی معدودی سرگذشت دوریندا رو میدونستن، و اینکه خودشم تمایلی به گفتنش نداشت. اما دوریندا محور یکی از عاشقانه‌ترین فرار از زندان‌های تاریخ بود و حالا که دوست پسرش در سال ۲۰۲۰ انگار از زندان داشت آزاد میشد، تمایل پیدا کرد که داستانش رو بازگو کنه …پنجاه سال پیش از این، دوریندا یک زن ۲۱ ساله‌ی جذاب بود؛ با موهای بلوند و چهره‌ و بدنی جذاب که توانایی این رو داشت خیلی از مردای اطرافش رو جذب خودش کنه. بخاطر تعدد ازدواج‌هایی که داشت اسمش این شده بود Samantha Dorinda Malone Fiegler McPherson Lopez و هی فامیلی به اسمش اضافه میشد …اما دوریندا خلافکار بود. دزدی میکرد، چک‌های بی‌پشتوانه می‌کشید، از مردای اطرافش سو استفاده میکرد که براش دزدی کنن. همون دوران بیست تا سی سالگی چند بار کوتاه مدت انداختنش زندان ولی دست بردار کارهاش نبود …مردای اطرافش می‌گفتن ما ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ----------

⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ----------
قسمت سوم و آخر …ظاهرا با سبیل تراشیده، و کلاه بر سر، ۲۰ دقیقه پیاده خیابون رو میره بالا. میرسه به سفارت جدید شوروی و وارد سفارت میشه. اونجا ویکتور چرکاشین بهش خوشامد میگه. چرکاشین از بلندپایه‌های کاگ‌ب بود که اون آلدریچ و هنسن رو استخدام کرده بود …یورچنکو به محض رسیدن به سفارت شروع میکنه به دروغ گفتن. آمریکایی‌ها منو گرفتن تو رم، دوا خورم کردن، بیهوش بودم و وقتی چشم باز کردم آمریکا بودم. اینا منو دزدیدن و ازم اطلاعات کشیدن. چرکاشین میدونست که یورچنکو دروغ میگه چون مامور خودشون، آلدریچ، ازش بازجویی کرده بود …چرکاشین میدونست که این آقا به شوروی خیانت کرده و تمام این حرفا من درآوردیه ولی ازش استقبال کرد. برای اینکه یورچنکو برنگرده دوباره تو آغوش آمریکایی‌ها، با داستانش همکاری کرد تا زمان مناسب که یه جوری برش گردونن مسکو. اف بی آی مطلع شد و کل اون شب رو دنبالش گشتن …این آخرین باری بود که یورچنکو رو دیدن. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ---------. قسمت دوم …خیلی اطلاعات از رویه‌ی کاگ‌ب بهشون داد

⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ---------. قسمت دوم …خیلی اطلاعات از رویه‌ی کاگ‌ب بهشون داد
اینکه چطور در کشورهای مختلف سیستم پروپاگنداشون روی انتخابات‌ها تاثیر میزارن. اینکه چطور جاسوس‌ها رو تربیت می‌کنن و مهمتر اینکه چطور دست به هرکاری میزنن که آمریکا رو ضعیف کنن …یه حرف مهمی هم زد: گفت شوروی از پناهنده‌هایی که برمیگردن شوروی استقبال میکنه. چرا؟ چون این باعث میشه رسانه‌ها و کشورها به این فکر کنن که شوروی اونا رو فریب داده و اطلاعات ارائه شده توسط اون فرد پناهنده فیک بوده. و اینکه باعث میشه پناهنده‌های بالقوه‌ی آتی هم جدی گرفته نشن …یورچنکو به نظر تنها بود از تنهایی رنج میبرد. بهش زن پیشنهاد کردن، قبول نکرد و انگار علاقه‌ای به زنها نداشت. گفت که در دهه هفتاد من یک معشوقه داشتم، اونم روسیه، و الان با شوهرش در مونترال زندگی می‌کنه. دوست دارم ببینمش و بیارمش آمریکا با هم زندگی کنیم …چند ماه از پناهنده شدن یورچنکو گذشته بود، آمریکا با همکاری سازمان اطلاعات کانادا کلی مکاتبه کردن برای انجام این ملاقات. بالاخره یورچنکو رو با اون خانومه رو در رو کردن. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ----------

⁠ماجرای جاسوسی که پشیمان شد. ----------
قسمت اول …در دوره ریگان، سال ۱۹۸۵، نصف شبی تلفن مامور ویژه‌ی اف‌بی‌آی به اسم مایکل راچفورد زنگ خورد. مدیر بالا دستی‌ش بود. بهش گفت: یه هواپیما داره میاد، یک پناهنده تراز بالا از شوروی. روز قبلش، این مقام تراز بالای کاگ‌ب در رم ایتالیا به سفارت آمریکا پناهنده شده بود …این مامور درجه‌ بالای کا‌گ‌ب به آمریکایی‌ها گفته بود در ازای ارائه اطلاعات مخفی از شوروی، درخواست زندگی در غرب رو دارم و میخوام پناهنده بشم. به راچفورد گفتن برو پایگاه هوایی، اونجا با آلدریچ آمس، تحلیلگر خبره سازمان سیا، روبرو میشی و با هم طرف رو بازجویی کنین …راچفورد وقتی به پایگاه هوایی رسید، متوجه شد که هواپیما زودتر فرود اومده و آلدریچ، فرد پناهنده رو منتقل کرده به یکی از خانه‌های امن اف‌بی‌آی برای بازجویی. راچفورد هم به اونجا رفت. اسم این مامور کاگ‌ب، کلنل ویتالی ویرچنکو بود. وقتی همه جمع شدن، شروع کرد به برملا کردن اسرار کاگ‌ب …بهش گفتن که حرفای شما ضبط میشه. مشکلی نداشت و فضا طوری بود که خیلی سریع همه چی رو داشت می‌گفت طوری که مجبور شدن بگن آرومتر بگو، وقت داریم. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای دانشمند فیزیک و دختر مدل. --------

⁠ماجرای دانشمند فیزیک و دختر مدل. --------
قسمت دوم و آخر …پروفسور که ظاهرا خیلی مشتاق دیدن اون خانوم بود زیاد به این حرفا توجه نکرد. عاقبت دوستش پرسید خب اگه بلایی سرت اومد من با کی تماس بگیرم؟ فرامپتون گفت با زن سابقم و برادرم. نگران نباش چیزی پیش نمیاد. ۹ روز پس از اینکه وارد بولیوی شده در یک خیابان تاریک یک کیف رو از یکی تحویل گرفت. اول تصور داشت که کیف زنونه باشه؛ لویی ویتون یا هرمس یا از این تیپا. ولی یه ساک چرخدار کوچیک بود. تحویل گرفت و برگشت تو اتاقش. برای اطمینان از اینکه چیزی توش نباشه، ساک رو باز کرد و خالی بود. ...
  • گزارش تخلف

⁠ماجرای دانشمند فیزیک و دختر مدل. ------------------

⁠ماجرای دانشمند فیزیک و دختر مدل. ------------------
قسمت اول …سال ۲۰۱۱ یک استاد دانشگاه خوشنام و باسواد، متخصص در فیزیک نظری و کیهان شناسی برای ۳۰ سال در دانشگاه کارولینای شمالی، شبی پس از کار و مشغله زیاد، لپ تاپش رو باز کرد و به یکی از این سایت‌های دوست یابی مراجعه کرد. یه سه سالی بود از زنش جدا شده بود …پاول فرامپتون Paul Frampton که ۶۸ سال داشت، در یکی از پیج‌های سایت mate۱ با یک مدل اهل چکسلواکی آشنا شد. یک خانم بسیار زیبا با مو و چشمان سیاه و سینه‌های به ظاهر طبیعی به سایز DDD. تو بعضی عکساش چهره‌ای سرد و بی‌روح داشت و در بعضی دیگه لبخند زیبایی روی صورتش نقش بسته بود …پس از گذشت یک مدت، پروفسور فرامپتون و این خانوم شروع میکن به چت کردن و کار به اینجا میرسه که هر روز پیگیر بودن. پرفسور از دانشگاه که میومد خونه می‌دید روی پنجره یاهو مسنجرش یه BUZZ!!! بزرگ از طرف خانوم اومده که میپرسید: «عزیزم اونجایی؟ چیکار میکنی؟» …پرفسور پس از جدایی از زنش، دو سه سالی بود که تنها بود ولی کم کم دید که اون روزای تنهایی داره به سر میاد. خانومه مابین حرفاش می‌گفت که از زندگی این مدلی خسته شده. دیگه نمیخواد مدل باشه. ...
  • گزارش تخلف

⁠کیف پاندورا. -----------. قسمت دوم و آخر

⁠کیف پاندورا. -----------. قسمت دوم و آخر
چند نفر از نیروهای اطلاعاتی MI۶ بریتانیا شروع کردن به اجرایی کردن جزئیات. مثلا سراغ یک پاتولوژیست رفتن و ازش پرسیدن که ما به چه جسدی نیاز داریم که دکترها و پاتولوژیست‌های آلمانی و اسپانیایی رو به اشتباه بندازیم. چون حتما جسد رو بررسی میکردن که آیا فیک هست یا واقعی …پاتولوژیست گفت برای این نقشه، مرگ ناشی از سقوط هواپیما بیشتر بر اثر شوک ناشی از ترس هست تا غرق شدگی. پس لزوما نیازی نیست ریه‌های جسد پر از آب باشه. در طول جنگ طبیعتا جنازه زیاد پیدا میشد اما اینا دنبال یک جسد میگشتن که کسی و کاری نداشته باشه که بعدا دنبالش بگردن …همچنین اینکه جسد باید سالم باشه و حتما فریز شده باشه. حتی اگر از زمان فریز شدنش هم گذشته باشه، نیروهای خبره‌ی آلمانی متوجهش میشن. یک جسد مناسب رو پیدا کردن که به تازگی بر اثر خوردن مرگ موش مرده بود. وضعیت فیزیکی سالم بود و گذاشتنش برای اجرای نقشه …اما جزئیات ظاهری: باید لباساش نه انقدر نو می‌بود که شک کنن نه خیلی کهنه که از ارزش رنکش در ارتش کم بشه. براش اسم انتخاب کردن، کارت هویت چاپ کردن، حتی یکی دو تا قبض لباسشویی و اینا رو مچاله کردن گذاشتن تو جیبش که طبیعی به ن ...
  • گزارش تخلف

⁠کیف پاندورا. -------------. قسمت اول

⁠کیف پاندورا. -------------. قسمت اول
تقریبا اواسط جنگ جهانی دوم، سال ۱۹۴۳، که آلمان تقریبا کل اروپا رو گرفته بود ولی نیروهای متفقین (آمریکا، شوروی، انگلیس و …) کم کم داشتن ابتکار عمل رو برای دفع هیتلر دست می‌گرفتن، در ساحل Huelva در جنوب غربی اسپانیا یک ماهیگر دید یک جسد روی آب شناوره …جسد انگار پالتو تنش بود، چکمه نظامی داشت و یک کیف مشکی زنجیر شده بود به مچ دستش. با دیدن کیف پولش یه کارت هویت ازش پیدا کردن که روش نوشته بود سرگرد ویلیام مارتین، متعلق به نیرو دریایی بریتانیا. ماهیگیر مقامات اسپانیایی رو خبر کرد و جسد رو بردن برای بررسی …مقامات اسپانیایی سرکنسول بریتانیا، فرانسیس هسلدون، رو خبر کردن و گفتن همچین چیزی پیدا شده. مقامات اسپانیایی متوجه شدن داخل کیف یک نامه محرمانه هست. همین موقع هسلدون با بریتانیا تماس‌های رمزگذاری شده‌ای برقرار میکنه راجع به این مورد …پس از چند روز از پیدا شدن این جسد، بریتانیا به طرق مختلفی شروع میکنه به ارسال پیغام با مقامات اسپانیایی و راجع به کیف سوال میکردن. اینکه کیف کجاست، چه بلایی سرش اومده و اینکه معلوم بود به شدت نگران محتوای کیف هستن. تلگراف و تلفن و بی سیم و … بریتانیا شدیدا خواس ...
  • گزارش تخلف

⁠پرونده‌ی «تمام شد». ---------

⁠پرونده‌ی «تمام شد». ---------
قسمت سوم و آخر …بالای هفتاد سال از این پرونده میگذره و همچنان یکی از رازهای استرالیا و از کیس‌های حل نشده‌ست. سرنوشتش چیزیه مثل جیمی هافا در آمریکا که هیچوقت جنازه‌ش پیدا نشد. هر وقت سر و کله‌ی یک کاراگاه جوان علاقمند به پرونده پیدا میشه، روزنامه‌های استرالیا شروع میکنن به بالا آوردن پرونده …و اینکه به لطف اینترنت کلی فروم و پیج هست که هر بار یکی میاد یه سرنخ میذاره وسط. چند سالی هست دوباره پرونده اومده رو و یک ترند شده بین آدمای علاقمند به این جور پرونده‌ها. درک ابوت، یک استاد دانشگاه از آدم‌های کلیدی در پیگیری این پرونده ست و اخیرا گفته که. دنبال گرفتن اجازه از مقامات برای نبش قبر است که بتونه با کمک DNA شاید سرنخ‌هایی کشف کنه. یه سنگ گذاشتن رو قبرش با این عنوان که: اینجا مرد ناشناسی به خاک سپرده شده است که در ساحل سومرتون در سال ۱۹۴۸ پیدا شد …. لینک مقاله منبع این مطلب. لینک صفحه‌ی این پرونده در ویکی پدیای فارسی. ...
  • گزارش تخلف

⁠پرونده‌ی «تمام شد». ----------. قسمت دوم

⁠پرونده‌ی «تمام شد». ----------. قسمت دوم
یکی از کاراگاهان اداره پلیس، نگاه دقیقی به کتاب کرد و فهمید پشت جلد کتاب با مداد خیلی کمرنگ یک شماره تلفن نوشته شده. شماره متعلق به یک خانوم پرستار بود که تو همون شهر کار میکرد. رفتن پیشش برای پرس و جو. گفت آره من حقیقتش یک نسخه از رباعیات خیام به یک آقایی به اسم مکسول دادم …کاراگاها احساس کردن راز و رمز ماجرا رو بالاخره دارن می‌فهمن. اما مکسول زنده بود و کلا شخص دیگری بود. اونم همون نسخه از رباعیات رو داشت و کتاب سالم بود. از زن بیشتر پرس و جو کردن، گفت پارسال یک شبی که میومدم خونه همسایه‌ها گفتن که یک آقایی اومده سراغت رو گرفته …پرستار گفت من هیچوقت نفهمیدم اون آقا کی بود. پلیس‌ها وقتی تصویر اون مرد رو بهش نشون دادن، میگن چند لحظه در بهت و شوک فرو رفت ولی هیچی نگفت. گفت نه نمیشناسم و نمیدونم کیه. ...
  • گزارش تخلف

⁠پرونده‌ی «تمام شد». -----------. قسمت اول

⁠پرونده‌ی «تمام شد». -----------. قسمت اول
سال، سال ۱۹۴۸ هست. ماه نوامبر. کشور استرالیا. ساعت هفت بعد از ظهر یک آقا و خانمی میرن سمت ساحل سومرتون Somerton در آدلید استرالیا. چشم که می‌چرخونن می‌بینن یک مرد خوشتیپ با کت و شلوار شیک، کفش براق، کراوات و موی سر شانه زده، تکیه داده به دیوار ساحل …توی همین نگاهها مشاهده می‌کنن که مرد دست راستشو با حالت خسته طوری بلند می‌کنه و سپس میندازه پایین. حدود یک ساعت بعد یک زوج دیگری هم می‌بیننش. تکیه داده به دیوار ساحل، انگار به خواب رفته. چشماش بسته‌ست و با اون لباسهای به ظاهر گرون، در آرامش عمیقی به سر میبره …صبح روز بعد بعضی از همون آدمای دیروزی که برای شنا برمیگردن ساحل، می‌بینن که این آقا با همون شکل و شمایل دیروزی همونجا نشسته. نزدیکش می‌شن می‌بینن بدنش سرد شده. ...
  • گزارش تخلف