جدیدترین نوشته‌ها

✅ خانواده محترم رجبی. مهرشاد مرتضوی | بی قانون

رجبی از آن خانواده‌ها بودند که از آپارتمان‌نشینی، فقط نشستن در آپارتمانش را خوب بلد بودند. آقای رجبی دکترای فلسفه داشت و متخصص در پیچاندن موضوع و تحلیل‌های عجیب و غریب. مثلا وقتی همسایه‌ها می‌گفتند: «آقا بیا شارژتو بده. دو ماه دیرکرد داری‌ها» شروع می‌کرد که «شارژ در مصدر به معنای نیروی محرکه برای انرژی گرفتن بیشتر است که انسان را به کار و تلاش وامی‌دارد. طبق مشاهدات عینی، سیرکردن زن و بچه برای شما به اندازه کافی نیروی محرکه محسوب می‌شود و نیازی به شارژ شدن ندارید. پس پرداخت شارژ از طرف من، انرژی مازادی است که اکثر آن هم در توان راکتیو هدر می‌رود» و خلاصه ملت را سنگ قلاب می‌کرد. برعکس، همسرش یکی از سه گزینه نهایی بود که می‌توانستی قاتل بروسلی را از بین آن‌ها پیدا کنی. یعنی روزی نبود که ببیند یک نفر دارد گوشه حیاط یک سطل آب پر می‌کند، بعد از طبقه سوم نپرد وسط حیاط و به هدر رفتن آب که تازه قبضش هم مشترک بود اعتراض نکند. در گوشه دیگر حیاط هم پسر دردانه‌شان داشت شلنگ می‌گرفت به پراید ۷۶ موتور کره‌ای پدر و مثل عروسک می‌شستش. ...
  • گزارش تخلف

✅ آزمون جامع‌شهری: دفترچه سوالات مبانی بی‌آرتی. عمادالدین کریمیان | بی قانون

ورودی ایستگاه بی‌آرتی کجاست؟. الف) به اسم بلد نیستم، ببینم می‌شناسم. ب) تمام آنجاهایی که شیشه ندارد. ج) جایی که چند دیوار کوتاه فلزی افقی وجود دارد و از هر دیوار نیز یک چنگه سه‌شاخه فلزی برای جلوگیری از عبور دشمن تعبیه شده است …۲. برای واردشدن به ایستگاه بی‌آرتی چه اقدامی باید انجام دهیم؟. الف) سرعت را چاشنی کار کرده تا متصدی مربوطه مانعی برای عبور ما از گیت نباشد. ب) جلوی گیت می‌ایستیم و مانند کسی که انگار در جزیره‌ای متروک گم شده و قایقی از دور دیده، از دیگران درخواست می‌کنیم برای‌مان کارت بزنند. ج) با پول بی‌زبانی که قرار بود با آن پس از مدت‌ها یک کیلو گوجه بخریم و بچه‌ها را شاد کنیم، یک کارت بلیت تهیه می‌کنیم …۳. پس از واردشدن به ایستگاه بی‌آرتی چه باید کنیم؟. ...
  • گزارش تخلف

✅ یه مرغ عشق دارم براتون فال حافظ میگیره. صفورا بیانی | بی قانون

هفته‌ای که گذشت روز حافظ را داشتیم. ما هم برای ادای دین به این شاعر بزرگ می‌خواهیم برایتان فال حافظ بگیریم آن هم با تعبیر؛ پس چشم‌های‌تان را ببندید و نیت کنید (گفتیم نیت کنید نه تمرکز) و از یک تا پنج یکی را انتخاب کنید …۱. اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار. طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد. ای صاحب فال، شما احتمالا درگیر عشق یک متخصص چشم هستید که به بیمارانش توجه نمی‌کند. مخصوصا اگر هزینه درمان‌شان به‌صرفه نباشد. او اعتقاد دارد بین هزینه داروهای شما و واردات پوشک باید یکی را انتخاب کند و خب انگار انتخابش را هم کرده. شما دارید به شانس مسخره خود لعنت می‌فرستید و چون این تنها کاری است که می‌توانید انجام دهید جلویتان را نمی‌گیریم، راحت باشید …۲. کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار. ...
  • گزارش تخلف

✅ رانندگی در وقت اضافه. مهرشاد مرتضوی | بی قانون.. در هر بی‌نظمی، نظمی وجود داره

رانندگی تو ایران به خصوص تهران که تعداد ماشیناش خیلی بیشتره هم مشمول همین قانون میشه. وقتی یه خارجی میاد تهران، بعد از یه مدت وحشت زده میگه: «شما چرا اینطوری رانندگی می‌کنین؟ هیچ قانونی نداره؟» در حالی که اشتباه می‌کنه. اتفاقا قانون وجود داره، فقط محل استفاده‌اش با بقیه دنیا فرق می‌کنه. ما چند موردش رو به عزیزان خارج نشین آموزش میدیم که از این به بعد استفاده کنن. خط عابر پیاده: خارج از کشور، خط عابر مخصوص اون قسمت‌هایی میشه که خط‌کشی سفید شده و پیاده‌ها می‌خوان از خیابون رد شن. ماشین‌ها هم چند متر جلوتر متوقف میشن که اینا احساس خطر نکنن اما تو ایران، خط عابر فقط به جایی گفته میشه که عابر یهو از لای شمشادا بپره وسط خیابون و ماشین مجبور شه ترمز کنه. یا عابر یه چیزی ازش آویزونه و راننده سرعتشو کم می‌کنه که بهش تذکر بده یا اصلا عابر هیچیش نیست، ولی راننده تا قوزک پا از شیشه میاد بیرون که تیکه بندازه. ایست کامل: همون‌طور که گفتیم تو خارج واسه عابر پیاده ایست کامل می‌کنن. ...
  • گزارش تخلف

✅ فرهنگ اصطلاحات مترو: زیر پوست شهر چه خبر است؟. صفورا بیانی | بی قانون

برای بار اول می‌خواهید با مترو جایی بروید، لازم است با یک سری اصطلاحات مربوط به آن آشنا شوید …نقشه خطوط: پیچیده‌ترین معضل دنیا پس از گیسوی یار حامد همایون. برای یادگیری خوانش آن نیاز به یکی دو جلسه توجیهی در محضر بزرگان مترو دارید. هر رنگ در این نقشه نشان دهنده یکی از خطوط متروست و در همین رابطه کارشناسان یکی از مهم‌ترین دلایل محدودیت در توسعه خطوط مترو را عدم تشخیص رنگ‌های نزدیک به هم توسط آقایان می‌دانند. همین الان هم به خاطر اینکه خط ۲ آبی پررنگ است و خط ۳ آبی کمرنگ بعضی مسافرها کلا قاطی می‌کنند و مثلا به جای جوانمرد قصاب در خط قرمز، با خط سبز رنگ می‌روند وردآورد. حالا شما ببینید وقتی قرار است در آینده خط ۸ سرخابی و خط ۷ صورتی باشد چه دردسری درست شود …خط زرد حاشیه سکو: خطی که قاعدتا نباید از آن عبور کرد اما عده‌ای می‌کنند چون دل‌شان می‌خواهد ببینند قطار کجاست و کی می‌رسد تا اگر وسط راه گیر کرده بود، خودشان بروند و بگیرند از یقه‌اش و بیاورند توی ایستگاه. نمی‌دانیم چطوری ولی حتما همین است وگرنه بنده دلیل دیگری برای این حرکت خطرناک نمی‌بینم. آن تابلوهایی هم که نشان می‌دهند قطار الان دق ...
  • گزارش تخلف

✅ خاطرات مدرسه یک دهه هفتادی: دختران تماشاگرنما. آرزو درزی | بی قانون.. به اوج خودش رسیده بود

کلی بوق و پرچم و ادوات تشویق تهیه کرده بودیم و منتظر بودیم مسابقات والیبال منطقه شروع شود. تیم قَدَری داشتیم. سروقامتان مدرسه ما هفته‌ها تمرین کرده بودند و در اوج آمادگی به سر می‌بردند. ما هم کلی شعار استادیومی و تشویق‌های هماهنگ توی چنته داشتیم و آماده بودیم سالن را به غوغاکده‌ای تبدیل کنیم. روز مسابقات فرا رسید و ما به همراه خانم ناظم به محل برگزاری مسابقات رسیدیم. اما در کمال تعجب دیدیم که یک نفر جلوی در سالن ایستاده و از ورود تیم‌ها جلوگیری می‌کند. خانم ناظم جلو رفت تا آمار بگیرد و ما هم پشت سرش حرکت کردیم. مسئول تربیت بدنی منطقه که جلوی در ایستاده بود، با خونسردی به او توضیح داد که مدارس پسرانه هم امروز مسابقه داشته‌اند. اما چون تهویه سالن آن‌ها خراب شده بود، به ناچار مسابقات را در این سالن برگزار کردند. ...
  • گزارش تخلف

✅ خانواده هاشمی را یک جا ساکن کنید. شاهین قدیانی | بی قانون

گفته برخی کاربران در شبکه‌های اجتماعی در کتب درسی جدید برخلاف نسخه‌های قدیمی به تن دهقان فداکار که بالا تنه‌اش عریان بود، پیراهن پوشانده شده و بدون آباژور و گلدان این مشکل هم حل شده. البته بعیده که در نسخه‌های جدید هم به این نکته که کلا اون آتیش زدن لباس به هیچ دردی نخورده و خواجوی با اسلحه تیر زده تا قطار بایسته اشاره شده باشه. به هر حال خوب بود به این نکته که بعد از ایستادن قطار کل مامورهای قطار و مردم یک سری کامل خواجوی رو کتک زدند، هم پرداخته می‌شد و تو کتاب می‌نوشتن بچه‌های عزیز زامبی‌ها هم غیرزامبی‌ها رو می‌خورن ولی با خودشون کاری ندارن در مقابل همنوع‌هاتون یک ذره مهربون‌تر باشید. احتمالا به زودی پتروس هم تبدیل به پیروز میشه که وقتی با خانواده برای جوجه زدن به سد کرج رفته بوده متوجه سوراخ توی سد میشه و بعد با سر لوله قلیون دو سیب آلبالو سوراخ رو بند میاره. از همین‌جا از مسئولان درخواست می‌کنیم حالا که کتاب‌ها رو اصلاح می‌کنند این تصمیم کبری را یک مقدار مهم‌تر کنند. مثلا آخر درس بنویسه کبری تصمیم گرفت در اینستاگرام دیگران فحش ننویسد و برای چهار تا فالوئر بیشتر، خودش را مثل جادوگر ...
  • گزارش تخلف

✅ نیریش و میل: استخر باغمون در انتظارش. علیرضا کاردار | بی قانون

و میل» چیز خارق‌العاده‌ای نیست، همان لیموشیرین است که برعکس شده. لیموشیرین اول شیرین است و به مرور تلخ می‌شود، ولی «نیریش و میل» زن و شوهری هستند که اولش تلخند و آخرش شیرین. «نیریش» گفت: «صداشو کم کن! باز داری از این کلیپ‌های مسخره بازی می‌بینی؟» «میل» خندید و گفت: «مسخره بازی چیزه، توهین نکن. صحن علنی مجلسه! عالیه‌ها، بیا ببین! اوه نه … نیا! این چه کاری بود اینا کردن؟!» نیریش یک بشقاب میوه آورد و روی میز گذاشت و گفت: «دیدمش، ماساژ قلبه! ولی نگاه کن حجم اینترنت رو برای چه چیزهایی حروم می‌کنه‌ها! ...
  • گزارش تخلف

✅ تابستانی که در انتظار پاییز ماندم!. زهره جمالی | بی قانون

از امتحانات خرداد پیش پدرم رفتم و چشمانم را مثل گربه چکمه پوش مظلوم کرده و پرسیدم: تابستان امسال به کجا می‌رویم؟ پدرم در اثر نوسانات و قطعی مکرر برق، نوسانات سیستم عصبی‌اش حسابی به‌هم ریخته بود. همچنان که اسپینر هدیه شوهر عمه‌ام را در دست می‌چرخاند، نگاهی شبیه به نگاه قاتل فیلم «اره» به من کرد و گفت: عزیزم! گذشت زمانی که مثل آقای «واحدی» با یک میکروفن در دست می‌شد دور ایران را گشت. دلار کشیده است بالا و تورم بیداد می‌کند. مثلا کفشی را که پارسال برایت ۳۰ هزارتومن خریدم امسال باید ۶۰ تومن بخرم. بعد از این مثال زیبای پدرم به‌خوبی توانستم ارتباط بین تورم و سفر و تاثیری را که در کاهش قدرت خرید خانواده نحیف‌مان داشت، درک کنم اما هنوز یک مساله برایم لاینحل بود و آن قدرت خرید سیگار توسط پدرم بود. لامصب نه دلار و نه تورم هیچ‌کدام تاثیری روی کاهش آن نداشتند. خواستم در مورد آن هم سوال بپرسم اما ترسیدم. ...
  • گزارش تخلف

✅ گزارش هوای پاییز. بهزاد برخورداری یزدی | بی قانون

و کوفته نشستم روی مبل و تلویزیون را روشن کردم … «در خدمت شما هستیم با یکی دیگر از گزارش‌های وضع هوا. بالاخره انتظارها به پایان آمد و به نیمه اولین ماه از فصل پاییز رسیدیم. در طول سالیان گذشته همواره مواقعی که روز اول مهر در یکی از سه روز ابتدایی هفته بوده بارندگی بیشتری صورت گرفته. از طرفی همیشه وقتی آخرین روز اولین هفته مهر قبل از پنجمین روز ماه بوده، باران بیشتری در پاییز اون سال باریده. از پنج پاییز گذشته، در سه تا وقتی که اولین ماه مهر بوده باران بیشتری باریده نسبت به وقتی که آذر آخرین ماه پاییز بوده. در طول بیست پاییز گذشته هرگز آبان نتونسته ماهی به جز ماه دوم فصل باشه. خب برگردیم به گزارش هوا. با وجود گذشت دو هفته از شروع پاییز، در مناطق مرکزی ایران متاسفانه باران چندانی نباریده و فکر کنم با این وضعیت بد اگه همین الان پاییز تموم بشه همه‌مون راضی باشیم … خب در این لحظه ناگهان شاهد ریزش چند قطره آب روی شیشه برخی ماشین‌ها در مناطق مرکزی کشور هستیم. عجب بارونی، عجب ابری، عجب سیلی. ...
  • گزارش تخلف

✅ زبان‌نفهمِ روس‌زبان: پنجم مترجم روسی و دکتر محرمند. زهرا فرنیا | بی قانون

قسمت‌های قبل گفتم از نظر خودم خوشبختانه اما از نظر اطرافیانم متاسفانه، در رشته زبان روسی دانشگاه تهران قبول شدم» …جا دارد تا هیچی نشده، صداقت به‌خرج بدهم، دو روز دیگر نگویید همه‌ حرف‌هایش الکی‌است. در قسمت قبل گفتم مشکل من با فامیل تمامی ندارد اما مشکل من از یک جایی به بعد با فامیل حل شد. از همین چندوقت پیش که اول فکر می‌کردم به رفتار زشت‌شان فکر کرده و متحول شده‌اند. اما قطعا هیچ‌کس به رفتار زشتش فکر نمی‌کند، مگر اینکه رفتار زشتش جلوی کراشش باشد. وقتی یک دفعه رفتارشان با من خوب می‌شود، فقط یک معنی دارد. اینکه جدیدا کوفتی روسی خریده‌اند یا دست‌شان رسیده، هرچه زور زدند حتی کلیات قضیه دست‌شان نیامده، این شده که فکر کردند می‌توانند مزاحم من شوند. اولش با یک پک شوینده شروع شد که نمی‌دانستند کدامش نرم کننده است، کدامش شامپو. وقتی ترجمه کردم، فهمیدم هرسه‌تایش فوم کف وان است که از هتل‌شان در گرجستان برداشتند. اصلا زیر بار نرفتند. ...
  • گزارش تخلف

✅ من انارم: مثلث عشقی مامانم و بابام و کله کز نداده. سحر شریف‌نیک | بی قانون

آنجا برای‌تان گفتم که من و کله پاچه با هم ولو شدیم کف کلاس. همه از معلم تا هم کلاسی‌هایم جوری جیغ می‌زدند و اشک می‌ریختند و گوسفند کز نداده را به هم نشان می‌دادند که ‌انگار جناب کله بر اثر حادثه تروریستی مرحوم شده ومن هم اسامه بن انار قاتل حرفه‌ای و بلاشک ایشانم …انقدر خودم را در همان وضعیت مثلا از حال رفته نگه داشتم تا بالاخره خانم مدیرمان از راه رسید. من و کله را با احتیاط از زمین بلند کرد و چون امیدی به پاسخگویی قربانی یک نبود از من پرسید: اَن! این چیه که با خودت آوردی مدرسه؟ چرا این کار رو کردی؟ با من بیا به آفیس. همین الان با خانواده‌ات تماس گرفتم که بیان اینجا تا مساله رو هر چه سریع‌تر حل کنیم. بی جان‌تر از آنی بودم که بخواهم با خانم مدیر بحث کنم. بخاطر همین در سکوت کامل دنبالش راه افتادم. ...
  • گزارش تخلف

✅ بحران داریم چه بحرانی. پدرام پاشائیان | بی قانون

که در جلسات قبل نگفته بودیم (چون نگذاشته بودند بگوییم)، سال‌های پایانیِ قرنِ چهاردهمِ شمسی، سال‌های مدیرپروری هستند؛ برهه حساسِ کنونیِ ما را هم که با بحران بریده‌اند؛ همین شد که یکی از هزاران پست مدیری را که در قرن ما پروار شده‌اند اختصاص دادند به «مدیریت بحران». اگر می‌گوییم مدیر بحران، این‌طور برداشت نشود که منظورمان مدیر بحران است! ما همه باید خودمان را مدیر بحران بدانیم و برای مدیریت بحران تجهیز کنیم. الان نجار مدیر بحران است، خدا را چه دیدی، شاید سال بعد قصاب مدیر بحران شود، یا وکیل، یا وزیر … مخصوصا وزرا که ذاتا مدیر بحران به دنیا می‌آیند …یکی دیگر از اشتباه‌های ما در نام‌گذاری اینجا معلوم می‌شود. در اصل باید به این کار می‌گفتیم «مدیر قبل از بحران» ولی در اثر همین غفلت، حالا طوری شده که فقط «مدیر بعد از بحران» داریم، مثل نوشداروی بعد از مرگ سهراب. حق هم با این عزیزان است. تا بحران اتفاق نیفتد، چه چیزی را مدیریت کنند؟ مثلا همان رستم قبل از اینکه بفهمد طرف پسرش است، باید برایش نوشدارو می‌خرید؟ مخصوصا هم که می‌خواست او را بکشد!. ...
  • گزارش تخلف

✅ راه‌های کنترل خشم به روش سامورایی. افسانه جهرمیان | بی قانون

در سفر اخیرشان به ژاپن، دریافتند که سامورایی‌ها خیلی حوصله ادا و اصول و دنگ و فنگ ندارند. به محض پیدایش کوچک‌ترین تشعشعاتی از خشم در وجودشان، شمشیر را کشیده و بی‌محابا طرف را تا فرق سر جِر می‌دهند. دیگر از کوروساوا مهربان‌تر و دل رئوف‌تر که نداریم، حتی این مرد نازنین هم در فیلم‌هایش خشم شخصیت‌های فیلم را همین‌طور کنترل می‌کند. پس این بود کنترل خشم به روش سامورایی. ولی ستون هنوز جا دارد؛ پس اصلا از روش‌های کنترل خشم خودمان (ایرانی‌ها) می‌گویم. والا روان‌شناسان را نمی‌دانم ولی بنده به شخصه از خودم گرفته تا بقیه؛ کنترل خشمی ندیدم. هرچه باشد می‌ریزیم بیرون. پس خودمان هم تمام. اما حس ششم روان‌شناسان می‌گوید که هندی‌ها گزینه مناسبی برای بررسی هستند. ...
  • گزارش تخلف

✅ تاپ تن‌ زندگی‌ اجتماعی و شهری ما. مهدیسا صفری‌خواه | بی قانون

زندگی اجتماعی لحظاتی هست که آدم به خودش افتخار می‌کند اما باید لذت این لحظه‌ها را در خودش دفن کند، چون همیشه یک فالوئر پیگیر هست که تضادهای دنیای مجازی و حقیقی شما را برملا کند. شهروند نیستی اگر در این ۱۰ موقعیت‌ قرار نگرفته ‌باشی …۱- پیدا کردن صندلی خالی در ایستگاه‌های تقاطع دو خط، اولین افتخار هر شهروند کلانشهری است. وقتی شما صندلی خالی را پیدا کردید خودتان را به کمای درجه سه می‌زنید تا از تله آفساید آدم‌های مسن و زنان باردار در امان باشید. مورد داشتیم که آنقدر در نقشش فرو رفته‌ بود که در ایستگاه دروازه دولت سه‌بار احیا شد تا خطر تسخیر صندلیش رفع شود …۲- دور زدن دوربین طرح ترافیک، روش‌های پلاک‌پوشانی افراد از نظر به‌روز بودن به سرور دانشگاه هاروارد وصل است. البته بعضی‌ها هم هنوز سرسختانه معتقدند بهترین سلاح دربرابر دوربین‌ها بی‌توجهی است و با افتخار توی چشم دوربین نگاه می‌کنند و از آن رد می‌شوند. نکشیمون فعال مدنی، گاندی زمانه!. ۳- سبقت از نیسان آبی، سومین در لیست تاپ تن‌های زندگی اجتماعی است. دانشمندان درجه لذت آن را با لذت پیامک واریز حقوق برابر می‌دانند. نیسان آبی آن گلبرگ مغروره ...
  • گزارش تخلف

✅ ول‌کنم به چشات اتصالی کرده. علی بایبوردی | بی قانون.. ولم نمی‌کنی؟

چرا نمی‌ذاری راحت باشم؟. +ول‌کنم به چشات اتصالی کرده … خراب شده. -ول‌کن کجای بدن میشه دقیقا؟. + نمی‌دونم. تو الان باید می‌گفتی چشام چی‌کار کرده، چرا دیالوگت رو اشتباه میگی؟. - آهان باشه. چشام چی کار کرده تو رو؟. + چشمات درست همون کاری رو با من کرد که تصویب کنوانسیون بین‌المللی CFT توی مجلس با نمایندگان دلواپس کرد. - نگو اینا رو من نماینده‌ام، می‌شنوم باور می‌کنم. ...
  • گزارش تخلف

✅ چه چیزهایی را می‌توان فروخت. صفورا بیانی | بی قانون

شما هم مثل ما بیکار باشید و بخواهید با حقوق بازنشستگی پدر، وام و کمی قرض و قوله یک کار و کاسبی راه بیندازید. در زیر چیزهایی را که طبق تحقیقات دانشمندان بیشترین سود را دارند، معرفی می‌کنیم …۱. سوزن نخ کن: شاید بگویید مگر چند نفر سوزن نخ کن نیاز دارند که باید بگوییم: «برو خودت تو مترو ببین» روزانه بالغ بر هزار سوزن نخ کن به سه برابر قیمت واقعی همراه با پنج تا قرقره نخ، ۱۲ تا سوزن و یک متر خیاطی در مترو در یک پکیج فروخته می‌شود. حالا فهمیدید سوزن نخ کن را چگونه می‌فروشند؟ به همان روش سنتی ساندویچ فقط با نوشابه …۲. دلار: اگر کمی عقل توی سرتان باشید می‌دانید که الان سود توی دلار است. دلار را هر وقت بخرید می‌توانید بعدا دو برابر گران‌تر بفروشید. می‌شود دارو، پوشک و رب و چیزهای این مدلی هم خرید و احتکار کرد ولی دلار چیز دیگری است. هم کلاس دارد و هم کم جا می‌گیرد. ...
  • گزارش تخلف

✅ خاطرات خوابگاه شماره ۸۴: وکیل مدافع شیطان. طیبه رسول‌زاده | بی قانون

اولی که رفتیم خوابگاه فکر می‌کردیم اینجا هم مثل دبیرستان به هرکس لبخند بزنی با تو دوست می‌شود. ولی حمیده ثابت کرد از این خبرها نیست. حمیده معصومی‌ هم‌اتاقی ما یک دختر چاق و چهارشانه بود که در همان بدو ورود ابهتش آدم را می‌گرفت. کافی بود توی صورتش بخندی؛ چنان چپ‌چپ نگاهت می‌کرد که هر آن ممکن بود شلوارت را خیس کنی. از همه ما چهارسال بزرگتر بود و در ۲۲ سالگی سر یک شوهر و نامزد را زیر آب کرده بود. اطلاعات نمی‌داد. فقط گاهی تک‌جمله‌ای ترسناک از زندگی‌اش می‌گفت که بترسی حتی جزئیاتش را بپرسی. مثلا یک شب توی رختخواب دراز کشیده بودیم که یکهو با صدای دورگه‌اش گفت: «مردا خیلی موقع مُردن خِرخِر می‌کنند» و بعد خوابید. معمولا ساکت بود ولی وقتی حرف می‌زد از هر شش کلمه هفت‌تایش فحش بود، فحش‌هایی که یک آدم بیست سال حبس‌کشیده، توی یک چاقوکشی منجر به قتل، به ناموس مقتول می‌دهد. ...
  • گزارش تخلف

✅ نوزاد دانا: بابا و مد جدید. مریم آقایی | بی قانون

همان‌طور که سوزن‌ها را بین دندانش محکم نگه داشته بود و ادای خیاط‌ها را درمی‌آورد، سعی کرد حرف بزند اما مامان گفت: «تو با این وضعیت تک بعدیت بهتره تمرکزت رو بذاری رو همین لنگ و سوزنا که نکنیشون تو این یه ذره گوشتم.» بابا با دهان بسته و از بین دندان‌هایش گفت؛ «آره، پوست و استخون شدی اصلا!» مامان چشم‌غره‌ای رفت و رویش را برگرداند. نشسته بودم روی مبل و پای راستم را انداخته بودم روی پای چپم و تکان تکانش میدادم. مامان برگشت و نگاهم کرد و قربان صدقه‌ای رفت. بعد هم بخاطر تراوش احساساتش، گوشه‌های لنگ را از دست بابا کشید و دوید سمتم. در ادامه هم لنگ را رها کرد و من را محکم بغل گرفت و چندتا از آن ماچ‌های آبدارش را چسباند روی اقصی نقاطم. بابا هم که جا خورده بود سوزن‌ها را از دهانش درآورد و گفت: «پس من چی؟» چندتا لگد و مشت به مامان زدم تا شل کند بلکه بتوانم نفس بکشم. رو به بابا گفتم: «چشماتو دریغ کن پدر من! خجالتم نمیکشه» مامان که حسابی کیف کرده بود و غش‌غش می‌خندید لنگ‌های من را که در حالت قوداا روی تکرار رفته بود، به کله بابا نزدیک کرد! بابا هم در همان حال که قوداا می‌خورد گفت: «دریغ چیه بچه؟ ...
  • گزارش تخلف