«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» 🔆 امروز، توجه به مرگ سقراط، یادآور اعدام «عقل» توسط «اکثریت» است. 🔆 باید از ایران دفاع کرد، به نام یا به ننگ«جواد طباطبایی».🇮🇷 🔆 درباره تاریخ، فلسفه، علمسیاست و علمحقوق. 🇮🇷: @MinervaEule1776 📚: https://t.me/denkenfurdenken «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۰۲:۵۳ ۱۳۹۶/۰۸/۰۷ 📍پشت پرده صحنه قدرت📍. 📍 عصر قاجاران؛ دودمان قاجار📍. 📍تاریخی📍 💠 حاج محمدعلی محلاتی در جایی از خاطرات خود با اشارهای به پشت پرده صحنه قدرت ناصرالدین شاه قاجار و ولیعهد «بچه طبیعت» گونه او، مظفرالدین میرزا، مینویسد: «افسوس! در وقتی که ملل عالم به رقابت هم در میدان ترقی و تکمیل حیات، ۱۰ اسب میتاختند، تمام بزرگان ایران پرده بر روی چشم مردم بیچاره انداختند که چیزی نبینند و نشنوند و تسلیم محض باشند. بلی! میگفتند: سلاطین عالم در یک مجلس جمع بودند، ناصرالدین شاه بزرگتر از همه و شاهنشاه مقدم بر همه بوده است» (سیاح، صفحه ۲۰۱، جلد دوم).. 💠 مردم ایران عصرناصری، گمان میکردند که تمام سفرهای ناصرالدین میرزا به فرنگ برای بسط و گسترش اسلام است! اما هر بار که شاه از سفر فرنگ عودت میکرد هیچ تغییری در ساختارها ایجاد نمیشد و تمام امیدهای مردم بر باد میرفت … اکنون در این باب میتوان در باب آن مردمان گفت:. 💠 «همه دیدند و چشیدند و رسیدند و فهمیدند که خبری نیست! حالا برگردید به سر خانههای خود. نصاب و ترسلی بردارید، بروید مکتب!».. ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۲:۱۹ ۱۳۹۶/۰۸/۰۶ 📍توصیفی از خودکامگی عصر ناصری📍.. 💎 گفت: مگر نمیدانی؟! دربار مناصب و ولایات را به مزایده گذاشته است …💠 گفتم: آیا نباید گله رعیت از چنگال این گرگ رها شود؟. 💎 گفت: آسیبهای آنان تنها بر نظام اجتماعی و سیاسی وارد نمیشود. حکام، قدرت نامحدودی دارند …💠 گفتم: این اعمال قدرت تا به کجاست؟ مگر نمیدانی که اطراف نیشابور غله خیز است. اما از برکت وجود نیرالدوله به ویرانهای تبدیل شده است؟. 💎 گفت: میدانم! دمی درنگ کن، بوی بحران میشنوم …💠 گفتم چیست؟. 💎 گفت: هیأت ریاست اکنون «عقل و غیرت» نیست. ظل السلطان مسعود میرزا ده میلیون کرور از اموال مردم بیچاره را در تصرف دارد …💠 گفتم: سیاح، سکوت کن؛ مگر نمیبینی باد سمی میوزد سامان سخن گفتن نیست؟! ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۲:۳۶ ۱۳۹۶/۰۸/۰۴ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصر قاجاران📍 💠 نوشتن در باب تاریخ ایران در عصرناصری نه تنها دشوار که بسیار پیچیده است. شدت تباهی اوضاع ایران به ما اجازه نمیدهد که درک کنیم از کدامین نقطه باید آغاز کرد؟ میتوان گفت ضربهای که دودمان قاجار و به خصوص ناصرالدین شاه و ولیعهد هوی پرست او بر ایران زدند، از ایران، ویرانهای ساخت که حتی در آن دوره از طریق پلهای ارتباطی، ذکرش به خارج از ممالک محروسه هم راه یافته بود. میتوان گفت که در عصرناصری، «میرزامجدالملک» و فرزند او «علی امین الدوله» رجال اصلاح طلبی بودند که اوج فساد دربار ایران و صدراعظمهای بیسوادی همچون مستوفی الممالک را به خوبی دریافته بودند …💠 ناصرالدین شاه که در جوانی بر تخت نشسته بود مست باده غرور جوانی در همه امور مداخله میکرد و البته در این میان تنها صدایی که به جایی نمیرسید ندای اصلاح ایران بود. در واقع میتوان گفت که فساد شاه به حدی رسیده بود که میبایست عاملی در برابر خودکامگی او قرار میگرفت و فساد را از حوزه شخصی به حوزه عمومی منتقل میکرد …💠 وانگهی، ناصرالدین شاه اگرچه گاهی در فکر اصلاح ایران فرو میافتاد اما «ضعف اخلاقی» او مانع از آن میشد که کارها پیش برود. در ای ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۰۰:۲۸ ۱۳۹۶/۰۸/۰۳ 📍اندکی تأمل📍.. 💠 گفتم: «فرموده بود، ای قائم مقام، قحط * است»! 💎 «قائم مقام گفته بود: خیر قربان، قحط ** است»!. __________________________. * «نایاب بودن مردان کارآمد». ** «نایاب بودن مردی». 📕📒 خاطرات حاج محمدعلی محلاتی یا خاطرات حاج سیاح و آن جنبش معنوی (صفحه ۲۸۶). ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۴۸ ۱۳۹۶/۰۸/۰۲ 📍تفکر نوین و کشف فلسفی📍 💠 ما، بر حسب معمول نقطه آغاز تفکر فلسفی را در چارچوب «تاریخ فلسفه» مطالعه میکنیم. برای ما روشن است که «فیلسوفان طبیعی»، که پیش از افلاطون میزیستند دارای همان سهمی نیستند که به عنوان مثال، افلاطون در تاریخ «» یونانی دارد. وانگهی، افلاطون اولین فیلسوفی است که وظیفه «فلسفه» را شکل بخشی به نمونه انسانی نو دانسته است. بدیهی است که پیش از او، وظیفه تربیت قوم به عهده شاعران بوده است که نمونه آن را در تحلیل اشعار «سولون» مشاهده میکنیم. اما میتوانیم گوشزد کنیم که این سیر تاریخ یونان، تا زمانی که «سوفسطاییان» پدیدار شدند اهمیت خود را از دست نداده است.. 💠 با این حال به نظر میرسد که تعیین نقطه دقیق تفکر مبتنی بر «عقل»، در تاریخ یونان بسیار دشوار است. چراکه حتی در هنگامه ظهور «فیلسوفان طبیعی» هم، اسطوره، هم چنان قوت خود را حفظ کرده است. به عنوان نمونه ما نمیتوانیم دقیقا حکم کنیم که تفاوت (هومری) که «» را منشأ جهان میداند با (طالس) که «آب» را مبدأ جهان قرار میدهد چه تفاوتی دارد؟ اما میتوان گفت که قطعا محیط اطراف زندگی طالس که در نزدیکی دریا میزیسته، در پیدایش نظریه او سهمی بزرگ ایفا کرده ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۰۰ ۱۳۹۶/۰۷/۳۰ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصرناصری/دودمان قاجاران📍. 📍تاریخی📍 💠 یکی از رسالههای مهمی که از عصر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به دست ما رسیده است رساله «کشف الغرائب» یا «مجدیه» اثر میرزا محمدخان مجدالملک است …💠 این نوشته به واقع، نامهای سرگشاده و پیشنهادی برای اصلاحات به ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده است. مجدالملک به این دلیل که قرار بوده است رساله را به نظر شاه برساند در جای جای آن جانب او را رعایت کرده است. این رساله پنجاه سال قبل از جنبش مشروطه ایران نوشته شده است و در آن اشارهای به آن «امر عظیم» و «هنگامه بزرگ» آمده است.. 💠 مجدالملک در این نوشته نوک پیکان انتقاد خود را به جانب صدراعظم میگیرد و از این روی مینویسد: «تنزلات محسوسه و امراض مزمنی که در انحطاط ایران دخیل است از این (ریاست بی حرکت) ناشی میشود و آنا فانا قاطبه اهالی ممالک محروسه وقوع آن امر عظیم راه هشدار میدهد» (همان، ۱۷).. 💠 اشاره به ریاست بی حرکت مشخصا وزیر مالیه ایران، «میرزا یوسف مستوفی الممالک دوم» است. مجد، با اشاره به منسوخ شدن رسم بی عدالتی و روشن شدن آتش بدعت، این دو عامل را منتهی به آن توفان عظیم معرفی میکند و از این جهت مینویسد: «در ایران رسم متروک شده است و آتش روشن ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۶:۵۱ ۱۳۹۶/۰۷/۳۰ 📍تاریخ فلسفه و عقاید📍 💠 به عقیده هگل، تاریخ در درجه اول خود شرایط تصادفی زمان، نژادها و افرادی است که با توجه به رابطههای زمان خود و افکاری که به عرصه جهان کشاندهاند مورد بررسی قرار میگیرد. آن نقطه ابتدایی که بایستی الزامهای آن مورد بحث قرار بگیرد به «امکان محتوا» یا عمل احتمالی ای مربوط میشود که فلسفه را شکل میدهد. در واقع میتوان گفت این افکار هستند که محتوای فلسفه را به وجود میآوردند نه عقایدی که از سر خیال اندیشیهای عامیانه به مضامین خاصتر فلسفه همچون «خدا و طبیعت و روح» بازمی گردد. محتوای فلسفه نمایشی از سخافتهای بی معنی نیست یا افرادی که در اندیشههای خود غرق شده باشند. این نظر از سوی کسانی ایراد میشود که به نظر هگل: «به جهل خود از فلسفه» اذعان میکنند …✍. 📒. 💠 جایی برای آنان که میاندیشند؛ چاه به چشمهای که از آن آب مینوشیدیم حسرت میبرد. 🔻🔻🔻🔻🔻. ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۸:۲۴ ۱۳۹۶/۰۷/۲۹ 💠 طرح/ امضای ناصرالدین شاه قاجار «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۷:۲۹ ۱۳۹۶/۰۷/۲۹ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصر ناصری؛ دودمان قاجاران📍. 📍تاریخی_سیاسی📍 💠 بخش یکم. 💠 مورخان ایرانی، بر حسب معمول، اقدامات عباس میرزا را در دارالسلطنه تبریز اولین موج تجددخواهی تلقی میکنند. اما از مجرای سفرنامه نویسی هایی که از این دوره به دست آمده است و به خصوص سفرنامه «میرزاصالح شیرازی»، اشاره به مفاهیمی از تکوین «اصلاحات» مانند «» ظاهر شده است. این نوشته که بیشتر اشاره به توصیف سامان نظام مشروطه «انگلستان» بوده است، مردم ایران را با آن نظام آشنا میکرده است. در این دوره با مهاجرتهای نخبگان به تفلیس و پاریس و برلین و لندن، محافلی برای انتقال اندیشه تجدد فراهم شده بود …💠 اما بسیار جالب توجه است که از برتخت نشستن فتحعلی شاه تا نیمه عصرناصری اندیشه مهمی در «اصلاحات» صورت نگرفت. حتی میرزاتقی خان امیرکبیر که از برکشیدگان قائم مقام فراهانی بود بیشتر «مرد عمل» بود. و از این جهت تا عصر ناصرالدین شاه در این زمینه نوشته مهمی به دست ما نرسیده است. در فاصله سلطنت محمدشاه قاجار تا ناصرالدین شاه وهن بزرگ دیگری صورت گرفت و آن استقلال هرات از ایران بود که اتفاقا وابسته به قدرت «حکومت مرکزی» بود. انگلستان و روس از دو سوی در پی تأمین منافع خود در ایران بودند. ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۵:۱۸ ۱۳۹۶/۰۷/۲۹ 📍مفهوم تاریخ فلسفه📍.. 💠 به نظر میرسد که اصطلاح «تاریخ فلسفه» در بطن خود حاوی یک تضاد درونی است اما این تضاد چیست و چگونه شکل میگیرد؟. 💠 برحسب معمول، هدف فلسفه معطوف به «حقیقت» است و حقیقت ازلی است. اما «تاریخ» ناحیه عرضه اشکال گوناگون «اندیشه و دانش» است. با نگاهی به مذهب مسیح میتوان دریافت که مسأله آن یعنی «حقیقت» بدون تغییر باقی میماند و از این روی مسیحیت تاریخش اندک است و یا اصلا تاریخی ندارد چراکه حقیقت نمیتواند در مجرای تاریخ تحول یابد …💠 اما «تاریخ فلسفه» به اقتضای ماهیت درونی خود از سایر تاریخها جدا است. به نظرم میرسد که «فلسفه مدعی دست یافتن به حقیقت مطلق نیست». لیکن، حقیقت «از و در» مجرای تاریخ به تدریج نمایان میشود. پس میتوان گفت تا تاریخ هست، «فلسفه» هم وجود دارد. تاریخ فلسفه، به این دلیل که حقیقت را بدون تغییر و ازلی تلقی نمیکند در درون خود و حتی با توجه به محتوای آن، تضادی میان «تاریخ و فلسفه=تاریخ فلسفه» وجود ندارد. از این مجرا آنچه که قبلا وجود داشت (نظامهای فکری) ثابت میماند و سپس در ادوار بعدی، مسائل به آن افزوده میشود.. ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۲۵ ۱۳۹۶/۰۷/۲۸ 📍تعریف تاریخ فلسفه📍 💠 برای ما درک آن چیزی که بر ما گذشته است با آن چیزی که اکنون هستیم دارای اهمیت اساسی است. به نظر «هگل» فلسفه، توالی اذهان شریفی است که با نیروی عقل، در هستی اشیاء و ماهیت جهان و خدا تامل کرده است.. 💠 ابتدا به ساکن به نظر میرسد که امر تاریخی چیزی بیرون از واقعیت ما است. اما این نگاه، ظاهری است. چراکه تاریخ با وجود ما پیوند خورده است. این، سنتی است که از نظر هگل، ۲۵۰۰ سال دوام آورده است و به مثابه امری که از قبل موجود است در دوره جدید حاضر است. سنت، امری بی جان نیست. بلکه همچون رودی خروشان است که هرقدر که از مرکز خود فاصله میگیرد طغیانش بیشتر میشود. از این روی، تاریخ فلسفه مقدمهای بر خود فلسفه است. ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۵۹ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ 📍تباهی قشون ایران📍 💠 مجدالملک در اشارهای ظریف به وضعیت نابسامان سپاه و قشون ایران در عصر ناصری مینویسد: «سرکردگان قشون هم از بیم آنکه مبادا بر آنها تهمتی برود از اصلاح قشون خودداری میکردند. رؤسای نظام از ترس اینکه مبادا به تحریکهای متداول و شورانیدن تابعین بر صاحب منصبان دچار تهمتی بشوند، خود را از اصلاح وضع نابسامان درونی قشون کنار کشیده بودند. اگر جسد سربازی را میدیدند که در کوچه افتاده و از گرسنگی در حال جان دادن است، تکلیف ایشان مقتضی آن نبود که نعش او را از خاک بردارند. چشمها بر هم میگذاشتند و میگذشتند». (رساله مجدیه، صفحه۵۱) …🌐 با خواندن این فقرات بر تباهی عصر ناصری گریستم و بر خاطرم فقرات توصیف اردوگاه آشویتس_آنگونه که دکتر ویکتور فرانکل_ آورده است، آمد. فرانکل در فقرهای از وضع نابسامان آشویتس مینویسد: «در روزهای آخر پیش از آزادی، آدم خواری در اردوگاه رایج شده بود» …💠 من از این فقره به عصر صفوی گریزی میزنم و در مییابم که در آن دوره فقر و قحطی_از بی درایتیهای سلطان حسین یخشی در_ جسم مردم در پی ذرهای نان لبیک میگفت و جان میداد. ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۸:۳۹ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ 💠 همواره برایم این پرسش همچون پتکی بر سر فرود میآمد که چرا اندیشه یونانی از عالم اسطوره به فلسفه منتقل شد؟ امروز پس از مدتهای مدید دریافتم که فقط یک مسأله بود که این گذار را موجه میکرد: «میل طبیعی انسان به دانستن». این گفته ارسطو که انسانها بالطبع میخواهند بدانند همیشه در برابر چشمانم بود و بارها و بارها آن را میخواندم و ذکر میکردم اما امروز دریافتم که گاهی از اوقات در زندگی مان، به بدیهیترین و روشنترین مسائل دقت نمیکنیم و عمری میگذاریم و سپس تباه میشویم. فلسفه به ما یاد میدهد که چشم خود را بازتر کنیم و بهتر از دیگران بشنویم. در باب پذیرش امور فکر کنیم و پس از تامل دست به اقدام بزنیم. فلسفه برای من هیچگاه وراجی و سخن وری نبود. بلکه همچون نسیمی بود که از وزش آن هر روز بیش از گذشته دریافتم که در باب جهان و مسائل آن هیچ نمیدانم. از همین روی فلسفهای که غرور انسان را بشکند در زندگی او کارآمدتر است تا فلسفهای که به فرد، توهم رسیدن به دانایی را القا کند …🌐 بامهر فراوان ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۵:۱۰ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ 💠 برای من، هیچ پادشاهی نیکبختتر از آن مرد ساده زیست روستاهای نیشابور نیست، که نان خود و فرزندانش را با عرق جبین به دست میآورد و 💠 بامهر؛. 💠 الهام از اشعار «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۲:۳۵ ۱۳۹۶/۰۷/۲۵ 📍ماجرای کریم شیره ای📍 💠 در عصر فرمانروایی ناصرالدین شاه، «بی خردی» چنان بسط یافته بود که حتی «کریم شیرهای» دلقک ناصرالدین شاه، در صف عقلای دربار در آمده بود و از سویی مشاغل و مناصب چنان اهمیت خود را از دست داده بود که همین «کریم شیرهای» پذیرفتن آن مناصب را دور از شأن خود میدانست …🌐 مجدیه؛ میرزامجدالملک صفحه ۲۹_۳۰ ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۲۲ ۱۳۹۶/۰۷/۲۵ 📍تامل📍 💠 میرزا مجدالملک در رساله مجدیه مینویسد: (در ایران رسم عدالت متروک شده است و به جای آن آتشها از «ظلم» و «بدعت» روشن است و این آتش به مرحلهای بالا گرفته که در همه جا پیدا است و نزدیک است که هنگامه بزرگی گرم شود) (همانجا؛ ۱۷) …🌐 مجدالملک از «امر عظیم» و «هنگامه بزرگ» ی خبر میدهد که هیچکس از آسیب آن در امان نخواهد بود …🌐 مشروطه در همه ادوار تاریخی همچون آتشی است که زیر خاکستر مانده و «خاشاک خشک بی عدالتی» کافی است تا آن آتش را زنده کند.. 🌐 از این روی به نظر میرسد که، بی عدالتی «آگاهانه یا غیر آن» همچون کاخی است که بر روی یخ بنا میشود و به محضی که آن یخ به آفتاب عدل دیگری گداخته شود بنای بی عدالتی فرومی ریزد.. 💠 بامهر ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۸:۳۴ ۱۳۹۶/۰۷/۲۵ 📍حکومت مبتنی بر قانون📍.. 💠 یونان باستان/قرن ششم (ق م) …🌐 برای نخستین بار، ما، ضرباهنگ متداوم دگردیسی سیاسی و نظام فکری را در آخرین سمفونی قرن ششم پیش از میلاد مسیح، در «سولون» مشهود مینگریم. در دوره سولون اندیشه «دولت» در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی و فکری و فرهنگی یونانیان جاری بود. چنانکه پیش از این هم مشاهده کردیم اشعار «یامبی» که با هجو و استهزاء بسط یافته بود در این دوره_با این تفاوت که سولون محتوای اشعار را از اشراف هومر اخذ نمیکند_ میتوانیم بیابیم. در این دوره اندیشه دولت در میان همه «شهروندان» جاری است. اشاره به شهروند نشان از تمدنی دارد که در هنگامه استبدادهای اسپارتی که اراده فردی را نفی میکرد، فرد را به عنوان فرد به رسمیت شناخته است.. 💠 انتقال از اشراف و نظام استبدادی اسپارت به یونان، در دست یونانیان صیقل یافت و آنها توانستند میان «اندیشه قانون» و «اندیشه آزاد» موازنهای اساسی برقرار کنند. این در حالی بود که اندیشه نخستین فیلسوفان یونان در حال جوانه زدن بود و اما علی رغم این مساله میان دگرگونیها و ضرباهنگ نظام فکری «فلسفه طبیعی» و «شعر به عنوان مکان تکوین ذهنیت انسان یونانی» هیچ تفاوتی وجود نداشت.. 💠 سولون از جامعهای ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۱:۲۱ ۱۳۹۶/۰۷/۲۴ 📍شاعران تجلی روح قوم📍.. از این روی به نظر او انسان هرچه که دارد از بخت و سرنوشت دارد این شاعر گاهی پای خود را یک قدم فراتر میگذارد و به این نتیجه میرسد که انسان هنگامی آزاد است که: «شیوه زندگی اش را خودش انتخاب کرده باشد» …✳️ از این جهت است که شاعر، نه بر ثروت دیگران چشم دوخته است و نه به نیل به قدرت سیاسی. او به حماسه اودیسه استناد میکند و میگوید: «ای دل، شکیبا باش. تو مصائبی سختتر از این را تحمل کردهای». او با این برداشت نه خودش را بر دیگران مسلط میبیند و نه چنان خود را مغلوب میبیند که در گوشهای بنشیند و عمری در انزوا سپری کند.. ♻️ وانگهی، این شاعر است که از زبان قوم خود سخن میگوید و با استناد به یک قانون عمومی و کلی جهانی استدلالی میکند که در بطن زندگی انسان جاری است. شاعر احساس میکند که «دولتشهر» به فرد آزاد نیاز دارد چراکه «پیری و بیماری آدمی را هلاک میکند پیش از آنکه به هدف خود رسیده باشد و عدهای دیگر پیش از آنکه به هدف برسند خودکشی میکنند». انسانها آگاهانه به دنبال بدبختی میروند چون گمان میکنند عمری جاویدان دارند ولی شاعر که حلقه اتصالش با جهان گسسته نشده است از این کوتاهی عمر نتیجه میگیرد که: «تا میتوانی از زندگی لذت ببر».. ✅ در عصرها و دور ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۲۸ ۱۳۹۶/۰۷/۲۴ 📍روحت را سامان ببخش📍.. 💠 سیموندس یونانی به ما پند میدهد که: «آدمیان همچون برگ درختان هستند ولی کمتر کسی این سخن را میشنود. زیرا همه مردمان عنان خود را به دست آرزوهایی میدهند که در دل جوانان میشکفد. آدمی در حال جوانی سبکسر است و بسی نقشههای محال برای آینده خود میکشد و گمان میکند مرگ به او دست نمییابد. چه ابلهند اینان که نمیدانند آدمی فانی زندگی کوتاهی دارد و جوانی کوتاهتر است. آنچه را که به تو گفتم نیک بیاموز و به فکر پایان زندگی باش و روحت را از اندکی لذت برخوردار کن» …🌐 Simonides, aus Kios. Jeger. Paideia S (eite) ۱۹۳. I. ... «تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۲۳ ۱۳۹۶/۰۷/۲۳ 💠طرح/ هگل و هایدگر در ایران به ابتذال کشیده شدند ‹ 21 22 23 24 25 26 27 ›
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۰۲:۵۳ ۱۳۹۶/۰۸/۰۷ 📍پشت پرده صحنه قدرت📍. 📍 عصر قاجاران؛ دودمان قاجار📍. 📍تاریخی📍 💠 حاج محمدعلی محلاتی در جایی از خاطرات خود با اشارهای به پشت پرده صحنه قدرت ناصرالدین شاه قاجار و ولیعهد «بچه طبیعت» گونه او، مظفرالدین میرزا، مینویسد: «افسوس! در وقتی که ملل عالم به رقابت هم در میدان ترقی و تکمیل حیات، ۱۰ اسب میتاختند، تمام بزرگان ایران پرده بر روی چشم مردم بیچاره انداختند که چیزی نبینند و نشنوند و تسلیم محض باشند. بلی! میگفتند: سلاطین عالم در یک مجلس جمع بودند، ناصرالدین شاه بزرگتر از همه و شاهنشاه مقدم بر همه بوده است» (سیاح، صفحه ۲۰۱، جلد دوم).. 💠 مردم ایران عصرناصری، گمان میکردند که تمام سفرهای ناصرالدین میرزا به فرنگ برای بسط و گسترش اسلام است! اما هر بار که شاه از سفر فرنگ عودت میکرد هیچ تغییری در ساختارها ایجاد نمیشد و تمام امیدهای مردم بر باد میرفت … اکنون در این باب میتوان در باب آن مردمان گفت:. 💠 «همه دیدند و چشیدند و رسیدند و فهمیدند که خبری نیست! حالا برگردید به سر خانههای خود. نصاب و ترسلی بردارید، بروید مکتب!».. ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۲:۱۹ ۱۳۹۶/۰۸/۰۶ 📍توصیفی از خودکامگی عصر ناصری📍.. 💎 گفت: مگر نمیدانی؟! دربار مناصب و ولایات را به مزایده گذاشته است …💠 گفتم: آیا نباید گله رعیت از چنگال این گرگ رها شود؟. 💎 گفت: آسیبهای آنان تنها بر نظام اجتماعی و سیاسی وارد نمیشود. حکام، قدرت نامحدودی دارند …💠 گفتم: این اعمال قدرت تا به کجاست؟ مگر نمیدانی که اطراف نیشابور غله خیز است. اما از برکت وجود نیرالدوله به ویرانهای تبدیل شده است؟. 💎 گفت: میدانم! دمی درنگ کن، بوی بحران میشنوم …💠 گفتم چیست؟. 💎 گفت: هیأت ریاست اکنون «عقل و غیرت» نیست. ظل السلطان مسعود میرزا ده میلیون کرور از اموال مردم بیچاره را در تصرف دارد …💠 گفتم: سیاح، سکوت کن؛ مگر نمیبینی باد سمی میوزد سامان سخن گفتن نیست؟! ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۲:۳۶ ۱۳۹۶/۰۸/۰۴ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصر قاجاران📍 💠 نوشتن در باب تاریخ ایران در عصرناصری نه تنها دشوار که بسیار پیچیده است. شدت تباهی اوضاع ایران به ما اجازه نمیدهد که درک کنیم از کدامین نقطه باید آغاز کرد؟ میتوان گفت ضربهای که دودمان قاجار و به خصوص ناصرالدین شاه و ولیعهد هوی پرست او بر ایران زدند، از ایران، ویرانهای ساخت که حتی در آن دوره از طریق پلهای ارتباطی، ذکرش به خارج از ممالک محروسه هم راه یافته بود. میتوان گفت که در عصرناصری، «میرزامجدالملک» و فرزند او «علی امین الدوله» رجال اصلاح طلبی بودند که اوج فساد دربار ایران و صدراعظمهای بیسوادی همچون مستوفی الممالک را به خوبی دریافته بودند …💠 ناصرالدین شاه که در جوانی بر تخت نشسته بود مست باده غرور جوانی در همه امور مداخله میکرد و البته در این میان تنها صدایی که به جایی نمیرسید ندای اصلاح ایران بود. در واقع میتوان گفت که فساد شاه به حدی رسیده بود که میبایست عاملی در برابر خودکامگی او قرار میگرفت و فساد را از حوزه شخصی به حوزه عمومی منتقل میکرد …💠 وانگهی، ناصرالدین شاه اگرچه گاهی در فکر اصلاح ایران فرو میافتاد اما «ضعف اخلاقی» او مانع از آن میشد که کارها پیش برود. در ای ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۰۰:۲۸ ۱۳۹۶/۰۸/۰۳ 📍اندکی تأمل📍.. 💠 گفتم: «فرموده بود، ای قائم مقام، قحط * است»! 💎 «قائم مقام گفته بود: خیر قربان، قحط ** است»!. __________________________. * «نایاب بودن مردان کارآمد». ** «نایاب بودن مردی». 📕📒 خاطرات حاج محمدعلی محلاتی یا خاطرات حاج سیاح و آن جنبش معنوی (صفحه ۲۸۶). ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۴۸ ۱۳۹۶/۰۸/۰۲ 📍تفکر نوین و کشف فلسفی📍 💠 ما، بر حسب معمول نقطه آغاز تفکر فلسفی را در چارچوب «تاریخ فلسفه» مطالعه میکنیم. برای ما روشن است که «فیلسوفان طبیعی»، که پیش از افلاطون میزیستند دارای همان سهمی نیستند که به عنوان مثال، افلاطون در تاریخ «» یونانی دارد. وانگهی، افلاطون اولین فیلسوفی است که وظیفه «فلسفه» را شکل بخشی به نمونه انسانی نو دانسته است. بدیهی است که پیش از او، وظیفه تربیت قوم به عهده شاعران بوده است که نمونه آن را در تحلیل اشعار «سولون» مشاهده میکنیم. اما میتوانیم گوشزد کنیم که این سیر تاریخ یونان، تا زمانی که «سوفسطاییان» پدیدار شدند اهمیت خود را از دست نداده است.. 💠 با این حال به نظر میرسد که تعیین نقطه دقیق تفکر مبتنی بر «عقل»، در تاریخ یونان بسیار دشوار است. چراکه حتی در هنگامه ظهور «فیلسوفان طبیعی» هم، اسطوره، هم چنان قوت خود را حفظ کرده است. به عنوان نمونه ما نمیتوانیم دقیقا حکم کنیم که تفاوت (هومری) که «» را منشأ جهان میداند با (طالس) که «آب» را مبدأ جهان قرار میدهد چه تفاوتی دارد؟ اما میتوان گفت که قطعا محیط اطراف زندگی طالس که در نزدیکی دریا میزیسته، در پیدایش نظریه او سهمی بزرگ ایفا کرده ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۰۰ ۱۳۹۶/۰۷/۳۰ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصرناصری/دودمان قاجاران📍. 📍تاریخی📍 💠 یکی از رسالههای مهمی که از عصر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به دست ما رسیده است رساله «کشف الغرائب» یا «مجدیه» اثر میرزا محمدخان مجدالملک است …💠 این نوشته به واقع، نامهای سرگشاده و پیشنهادی برای اصلاحات به ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده است. مجدالملک به این دلیل که قرار بوده است رساله را به نظر شاه برساند در جای جای آن جانب او را رعایت کرده است. این رساله پنجاه سال قبل از جنبش مشروطه ایران نوشته شده است و در آن اشارهای به آن «امر عظیم» و «هنگامه بزرگ» آمده است.. 💠 مجدالملک در این نوشته نوک پیکان انتقاد خود را به جانب صدراعظم میگیرد و از این روی مینویسد: «تنزلات محسوسه و امراض مزمنی که در انحطاط ایران دخیل است از این (ریاست بی حرکت) ناشی میشود و آنا فانا قاطبه اهالی ممالک محروسه وقوع آن امر عظیم راه هشدار میدهد» (همان، ۱۷).. 💠 اشاره به ریاست بی حرکت مشخصا وزیر مالیه ایران، «میرزا یوسف مستوفی الممالک دوم» است. مجد، با اشاره به منسوخ شدن رسم بی عدالتی و روشن شدن آتش بدعت، این دو عامل را منتهی به آن توفان عظیم معرفی میکند و از این جهت مینویسد: «در ایران رسم متروک شده است و آتش روشن ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۶:۵۱ ۱۳۹۶/۰۷/۳۰ 📍تاریخ فلسفه و عقاید📍 💠 به عقیده هگل، تاریخ در درجه اول خود شرایط تصادفی زمان، نژادها و افرادی است که با توجه به رابطههای زمان خود و افکاری که به عرصه جهان کشاندهاند مورد بررسی قرار میگیرد. آن نقطه ابتدایی که بایستی الزامهای آن مورد بحث قرار بگیرد به «امکان محتوا» یا عمل احتمالی ای مربوط میشود که فلسفه را شکل میدهد. در واقع میتوان گفت این افکار هستند که محتوای فلسفه را به وجود میآوردند نه عقایدی که از سر خیال اندیشیهای عامیانه به مضامین خاصتر فلسفه همچون «خدا و طبیعت و روح» بازمی گردد. محتوای فلسفه نمایشی از سخافتهای بی معنی نیست یا افرادی که در اندیشههای خود غرق شده باشند. این نظر از سوی کسانی ایراد میشود که به نظر هگل: «به جهل خود از فلسفه» اذعان میکنند …✍. 📒. 💠 جایی برای آنان که میاندیشند؛ چاه به چشمهای که از آن آب مینوشیدیم حسرت میبرد. 🔻🔻🔻🔻🔻. ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۷:۲۹ ۱۳۹۶/۰۷/۲۹ 📍ضرورت اجرای اصلاحات📍. 📍عصر ناصری؛ دودمان قاجاران📍. 📍تاریخی_سیاسی📍 💠 بخش یکم. 💠 مورخان ایرانی، بر حسب معمول، اقدامات عباس میرزا را در دارالسلطنه تبریز اولین موج تجددخواهی تلقی میکنند. اما از مجرای سفرنامه نویسی هایی که از این دوره به دست آمده است و به خصوص سفرنامه «میرزاصالح شیرازی»، اشاره به مفاهیمی از تکوین «اصلاحات» مانند «» ظاهر شده است. این نوشته که بیشتر اشاره به توصیف سامان نظام مشروطه «انگلستان» بوده است، مردم ایران را با آن نظام آشنا میکرده است. در این دوره با مهاجرتهای نخبگان به تفلیس و پاریس و برلین و لندن، محافلی برای انتقال اندیشه تجدد فراهم شده بود …💠 اما بسیار جالب توجه است که از برتخت نشستن فتحعلی شاه تا نیمه عصرناصری اندیشه مهمی در «اصلاحات» صورت نگرفت. حتی میرزاتقی خان امیرکبیر که از برکشیدگان قائم مقام فراهانی بود بیشتر «مرد عمل» بود. و از این جهت تا عصر ناصرالدین شاه در این زمینه نوشته مهمی به دست ما نرسیده است. در فاصله سلطنت محمدشاه قاجار تا ناصرالدین شاه وهن بزرگ دیگری صورت گرفت و آن استقلال هرات از ایران بود که اتفاقا وابسته به قدرت «حکومت مرکزی» بود. انگلستان و روس از دو سوی در پی تأمین منافع خود در ایران بودند. ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۵:۱۸ ۱۳۹۶/۰۷/۲۹ 📍مفهوم تاریخ فلسفه📍.. 💠 به نظر میرسد که اصطلاح «تاریخ فلسفه» در بطن خود حاوی یک تضاد درونی است اما این تضاد چیست و چگونه شکل میگیرد؟. 💠 برحسب معمول، هدف فلسفه معطوف به «حقیقت» است و حقیقت ازلی است. اما «تاریخ» ناحیه عرضه اشکال گوناگون «اندیشه و دانش» است. با نگاهی به مذهب مسیح میتوان دریافت که مسأله آن یعنی «حقیقت» بدون تغییر باقی میماند و از این روی مسیحیت تاریخش اندک است و یا اصلا تاریخی ندارد چراکه حقیقت نمیتواند در مجرای تاریخ تحول یابد …💠 اما «تاریخ فلسفه» به اقتضای ماهیت درونی خود از سایر تاریخها جدا است. به نظرم میرسد که «فلسفه مدعی دست یافتن به حقیقت مطلق نیست». لیکن، حقیقت «از و در» مجرای تاریخ به تدریج نمایان میشود. پس میتوان گفت تا تاریخ هست، «فلسفه» هم وجود دارد. تاریخ فلسفه، به این دلیل که حقیقت را بدون تغییر و ازلی تلقی نمیکند در درون خود و حتی با توجه به محتوای آن، تضادی میان «تاریخ و فلسفه=تاریخ فلسفه» وجود ندارد. از این مجرا آنچه که قبلا وجود داشت (نظامهای فکری) ثابت میماند و سپس در ادوار بعدی، مسائل به آن افزوده میشود.. ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۲۵ ۱۳۹۶/۰۷/۲۸ 📍تعریف تاریخ فلسفه📍 💠 برای ما درک آن چیزی که بر ما گذشته است با آن چیزی که اکنون هستیم دارای اهمیت اساسی است. به نظر «هگل» فلسفه، توالی اذهان شریفی است که با نیروی عقل، در هستی اشیاء و ماهیت جهان و خدا تامل کرده است.. 💠 ابتدا به ساکن به نظر میرسد که امر تاریخی چیزی بیرون از واقعیت ما است. اما این نگاه، ظاهری است. چراکه تاریخ با وجود ما پیوند خورده است. این، سنتی است که از نظر هگل، ۲۵۰۰ سال دوام آورده است و به مثابه امری که از قبل موجود است در دوره جدید حاضر است. سنت، امری بی جان نیست. بلکه همچون رودی خروشان است که هرقدر که از مرکز خود فاصله میگیرد طغیانش بیشتر میشود. از این روی، تاریخ فلسفه مقدمهای بر خود فلسفه است. ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۵۹ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ 📍تباهی قشون ایران📍 💠 مجدالملک در اشارهای ظریف به وضعیت نابسامان سپاه و قشون ایران در عصر ناصری مینویسد: «سرکردگان قشون هم از بیم آنکه مبادا بر آنها تهمتی برود از اصلاح قشون خودداری میکردند. رؤسای نظام از ترس اینکه مبادا به تحریکهای متداول و شورانیدن تابعین بر صاحب منصبان دچار تهمتی بشوند، خود را از اصلاح وضع نابسامان درونی قشون کنار کشیده بودند. اگر جسد سربازی را میدیدند که در کوچه افتاده و از گرسنگی در حال جان دادن است، تکلیف ایشان مقتضی آن نبود که نعش او را از خاک بردارند. چشمها بر هم میگذاشتند و میگذشتند». (رساله مجدیه، صفحه۵۱) …🌐 با خواندن این فقرات بر تباهی عصر ناصری گریستم و بر خاطرم فقرات توصیف اردوگاه آشویتس_آنگونه که دکتر ویکتور فرانکل_ آورده است، آمد. فرانکل در فقرهای از وضع نابسامان آشویتس مینویسد: «در روزهای آخر پیش از آزادی، آدم خواری در اردوگاه رایج شده بود» …💠 من از این فقره به عصر صفوی گریزی میزنم و در مییابم که در آن دوره فقر و قحطی_از بی درایتیهای سلطان حسین یخشی در_ جسم مردم در پی ذرهای نان لبیک میگفت و جان میداد. ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۸:۳۹ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ 💠 همواره برایم این پرسش همچون پتکی بر سر فرود میآمد که چرا اندیشه یونانی از عالم اسطوره به فلسفه منتقل شد؟ امروز پس از مدتهای مدید دریافتم که فقط یک مسأله بود که این گذار را موجه میکرد: «میل طبیعی انسان به دانستن». این گفته ارسطو که انسانها بالطبع میخواهند بدانند همیشه در برابر چشمانم بود و بارها و بارها آن را میخواندم و ذکر میکردم اما امروز دریافتم که گاهی از اوقات در زندگی مان، به بدیهیترین و روشنترین مسائل دقت نمیکنیم و عمری میگذاریم و سپس تباه میشویم. فلسفه به ما یاد میدهد که چشم خود را بازتر کنیم و بهتر از دیگران بشنویم. در باب پذیرش امور فکر کنیم و پس از تامل دست به اقدام بزنیم. فلسفه برای من هیچگاه وراجی و سخن وری نبود. بلکه همچون نسیمی بود که از وزش آن هر روز بیش از گذشته دریافتم که در باب جهان و مسائل آن هیچ نمیدانم. از همین روی فلسفهای که غرور انسان را بشکند در زندگی او کارآمدتر است تا فلسفهای که به فرد، توهم رسیدن به دانایی را القا کند …🌐 بامهر فراوان ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۵:۱۰ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ 💠 برای من، هیچ پادشاهی نیکبختتر از آن مرد ساده زیست روستاهای نیشابور نیست، که نان خود و فرزندانش را با عرق جبین به دست میآورد و 💠 بامهر؛. 💠 الهام از اشعار
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۲:۳۵ ۱۳۹۶/۰۷/۲۵ 📍ماجرای کریم شیره ای📍 💠 در عصر فرمانروایی ناصرالدین شاه، «بی خردی» چنان بسط یافته بود که حتی «کریم شیرهای» دلقک ناصرالدین شاه، در صف عقلای دربار در آمده بود و از سویی مشاغل و مناصب چنان اهمیت خود را از دست داده بود که همین «کریم شیرهای» پذیرفتن آن مناصب را دور از شأن خود میدانست …🌐 مجدیه؛ میرزامجدالملک صفحه ۲۹_۳۰ ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۲۲ ۱۳۹۶/۰۷/۲۵ 📍تامل📍 💠 میرزا مجدالملک در رساله مجدیه مینویسد: (در ایران رسم عدالت متروک شده است و به جای آن آتشها از «ظلم» و «بدعت» روشن است و این آتش به مرحلهای بالا گرفته که در همه جا پیدا است و نزدیک است که هنگامه بزرگی گرم شود) (همانجا؛ ۱۷) …🌐 مجدالملک از «امر عظیم» و «هنگامه بزرگ» ی خبر میدهد که هیچکس از آسیب آن در امان نخواهد بود …🌐 مشروطه در همه ادوار تاریخی همچون آتشی است که زیر خاکستر مانده و «خاشاک خشک بی عدالتی» کافی است تا آن آتش را زنده کند.. 🌐 از این روی به نظر میرسد که، بی عدالتی «آگاهانه یا غیر آن» همچون کاخی است که بر روی یخ بنا میشود و به محضی که آن یخ به آفتاب عدل دیگری گداخته شود بنای بی عدالتی فرومی ریزد.. 💠 بامهر ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۱۸:۳۴ ۱۳۹۶/۰۷/۲۵ 📍حکومت مبتنی بر قانون📍.. 💠 یونان باستان/قرن ششم (ق م) …🌐 برای نخستین بار، ما، ضرباهنگ متداوم دگردیسی سیاسی و نظام فکری را در آخرین سمفونی قرن ششم پیش از میلاد مسیح، در «سولون» مشهود مینگریم. در دوره سولون اندیشه «دولت» در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی و فکری و فرهنگی یونانیان جاری بود. چنانکه پیش از این هم مشاهده کردیم اشعار «یامبی» که با هجو و استهزاء بسط یافته بود در این دوره_با این تفاوت که سولون محتوای اشعار را از اشراف هومر اخذ نمیکند_ میتوانیم بیابیم. در این دوره اندیشه دولت در میان همه «شهروندان» جاری است. اشاره به شهروند نشان از تمدنی دارد که در هنگامه استبدادهای اسپارتی که اراده فردی را نفی میکرد، فرد را به عنوان فرد به رسمیت شناخته است.. 💠 انتقال از اشراف و نظام استبدادی اسپارت به یونان، در دست یونانیان صیقل یافت و آنها توانستند میان «اندیشه قانون» و «اندیشه آزاد» موازنهای اساسی برقرار کنند. این در حالی بود که اندیشه نخستین فیلسوفان یونان در حال جوانه زدن بود و اما علی رغم این مساله میان دگرگونیها و ضرباهنگ نظام فکری «فلسفه طبیعی» و «شعر به عنوان مکان تکوین ذهنیت انسان یونانی» هیچ تفاوتی وجود نداشت.. 💠 سولون از جامعهای ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۱:۲۱ ۱۳۹۶/۰۷/۲۴ 📍شاعران تجلی روح قوم📍.. از این روی به نظر او انسان هرچه که دارد از بخت و سرنوشت دارد این شاعر گاهی پای خود را یک قدم فراتر میگذارد و به این نتیجه میرسد که انسان هنگامی آزاد است که: «شیوه زندگی اش را خودش انتخاب کرده باشد» …✳️ از این جهت است که شاعر، نه بر ثروت دیگران چشم دوخته است و نه به نیل به قدرت سیاسی. او به حماسه اودیسه استناد میکند و میگوید: «ای دل، شکیبا باش. تو مصائبی سختتر از این را تحمل کردهای». او با این برداشت نه خودش را بر دیگران مسلط میبیند و نه چنان خود را مغلوب میبیند که در گوشهای بنشیند و عمری در انزوا سپری کند.. ♻️ وانگهی، این شاعر است که از زبان قوم خود سخن میگوید و با استناد به یک قانون عمومی و کلی جهانی استدلالی میکند که در بطن زندگی انسان جاری است. شاعر احساس میکند که «دولتشهر» به فرد آزاد نیاز دارد چراکه «پیری و بیماری آدمی را هلاک میکند پیش از آنکه به هدف خود رسیده باشد و عدهای دیگر پیش از آنکه به هدف برسند خودکشی میکنند». انسانها آگاهانه به دنبال بدبختی میروند چون گمان میکنند عمری جاویدان دارند ولی شاعر که حلقه اتصالش با جهان گسسته نشده است از این کوتاهی عمر نتیجه میگیرد که: «تا میتوانی از زندگی لذت ببر».. ✅ در عصرها و دور ...
«تاریخ و فلسفه خِرَدگرایی» ۲۰:۲۸ ۱۳۹۶/۰۷/۲۴ 📍روحت را سامان ببخش📍.. 💠 سیموندس یونانی به ما پند میدهد که: «آدمیان همچون برگ درختان هستند ولی کمتر کسی این سخن را میشنود. زیرا همه مردمان عنان خود را به دست آرزوهایی میدهند که در دل جوانان میشکفد. آدمی در حال جوانی سبکسر است و بسی نقشههای محال برای آینده خود میکشد و گمان میکند مرگ به او دست نمییابد. چه ابلهند اینان که نمیدانند آدمی فانی زندگی کوتاهی دارد و جوانی کوتاهتر است. آنچه را که به تو گفتم نیک بیاموز و به فکر پایان زندگی باش و روحت را از اندکی لذت برخوردار کن» …🌐 Simonides, aus Kios. Jeger. Paideia S (eite) ۱۹۳. I. ...