کژ نگریستن این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1 کژ نگریستن ۱۱:۵۴ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ ✍آلن بدیو:.. بله، لذات جدیدی پیدا شده است، اما ارزشهای جدید نه همهچیز در افسون کالا حل شده است، در آنچه مارکس «آبهای یخ محاسبات خودمحورانه» مینامید. جوانها میان دو چیز در نوسانند؛ از یکسو، امکان خجالتآور بازگشت به سنت - که همواره از مقوله احیای یک جنازه و بازگرداندن اشباح به زندگی است - و از سوی دیگر، امکان اشغال جایگاهی در ساختار کلی رقابت و تنازع برای بقا در آن، تنها با این هدف که بازنده نباشند. …آنچه من، به تبع رمبو، «زندگی حقیقی» مینامم نوعی راه سوم است: نه بازگشت به سنتهای مرده و نه سازگاری با قواعد سرمایهداری جهانگستر، که بهرغم ظاهر متمدنانهاش در واقعیت وحشی و غیرانسانی باشد. رمبو وقتی خیلی جوان بود از سردرگمی و خطر گمکردن راه آگاه بود. او بهروشنی میدید که مسیح دنیای قدیم زمین را ترک گفته است. پس شروع به گشتن در جهان کرد و در هر کاری دستی برد، از جمله شعر، یکی از آن «حماقت» هایش. و قبل از آنکه نتیجه بگیرد جهان مدرن تنها پول و موفقیت است و بس، عمرش را تباه کرد. بعدش به تجارت در مستعمرهها پرداخت … …. من به فرضیه کمونیسم چنگ زدهام و رهایش نمیکنم. ... کژ نگریستن ۱۰:۰۷ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ اصل این است که هرکسی که قدرت - یعنی حق - دارد هرچیزی را که به فروش میرسد خریداری کند با هرکس دیگر برابر و هم تراز است هرچند، همان طور که همه میدانیم، این برابری چیزی نیست چون دلسردی و کین توزی. بی شک این تنها برابری و مساواتی است که دولتمردان «غربی» و «تروریستهای» میلیاردر مشترکا میتوانند ادعا کنند …- آلن بدیو / مقالۀ «فلسفه در عصر جنگ علیه تروریسم» / نشر رخ داد نو … ... کژ نگریستن ۰۸:۵۲ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ آلن بدیو و متافیزیکی متفاوت …آلن بدیو فیلسوف و منتقد پست مدرن، از جمله معدود فیلسوفان مطرحی است که در فکر طرح ساختاری نو درباب هست از نگاه بدیو، هستی کثرتی نامتعین و محض است، به باور بدیو اگر بتوانیم زبانی برای صحبت از کیفیت این کثرت محض بیابیم میتوانم هستی شناسی تازهای بنا کنیم که نقص هستی شناسیهای سیستماتیک کلاسیک و مدرن را نخواهد داشت. بدیو خود این زبان را در نظریه مجموعهها مییابد. از نظر بدیو واقعیت وپدیدار در برابر انسان، یا به عبارتی دیگر رویداد، نه آن واقعیت مستقل و موجود به ماهو ای است که رئالیسم ادعا میکند و نه آنچنان که ایدئالیستها میپندارند، پدیداری است محصول ذهن و نه صرفا در موضوعیت برای شناخت قابل تقلیل است. رویداد در حقیقت محصول مواجهی انسان با هستی است. ذهن سوژه رویداد را تولید نمیکند، بلکه رویداد محصول و پیش آمد مواجه و تصادم انسان با این کثرت محض است. رویداد محصول مواجه و تعامل با هستی است. تعاملی که هرگز نمیتوان نتایج و محصولات آن را از پیش تعیین کرد و هیچ قانون عام و یقینی درباب نسبت میان ورودیها و خروجیهای آن وجود ندارد. اما اگرچه رویداد در چنین مواجهای پدیدار میگردد و پیش از پدیدار شدن هرگز نمیتوان ماهیت آن را تعیین کرد، اما میتوان سازکار و نقشهای عام از چگونگی این مواجه ترسی ... کژ نگریستن ۰۰:۴۵ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ و باز هم نیچه. این همان گره گاهی است که من نام «سیستم» بر آن میگذارم. ما سیستم خوب و بد نداریم درهرسیستمی مهمترین چیز حفظ و نگه داشت سیستم است. هیچ سیستمی خودش خودش را ازبین نمیبرد. استحاله میشود. _____________________________________. به باریک بینی «ژیل دلوز» نسبت به اندیشه (در اینجا باز رمز گذاری) مارکس و فروید توجه کنید. «اعتقاد بر آنست که طلوع فرهنگ مدرن ما این تثلیث است: نیچه، فروید، مارکس. اهمیتی هم ندارد که مردم از پیش آمادگی اش را نداشتهاند. مارکس و فروید شاید طلوع فرهنگ نباشند، اما نیچه بکل چیز دیگری است. او طلوع یک ضد فرهنگ است. ... کژ نگریستن ۲۱:۵۲ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ خودمان هم نا-محسوس شدیم. در سفری که به سفر نمیرود، مخفی شدیم دیگر نمیتواند اتفاقی بیافتد و نه اتفاقی بیافتد. دیگر کسی نمیتواند کاری برایم بکند. دیگر کسی نمیتواند علیهام کاری بکند. سرزمینهایم دور از دسترس است. نه اینکه سرزمینهایم خیالیست. که سرزمینهایم را خودم طی میکنم. دیگر تمام شد. جنگهای کوچک و بزرگ. سفرهای دور و دراز. ... کژ نگریستن ۱۷:۰۸ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ «داوری کردن بس نفرت انگیز است، نه بدین خاطر که همه چیز واجد ارزش برابر است، بل بدین خاطر که آن چه واجد ارزش است میتواند تنها به و کدام داوری تخصصی در هنر میتواند به اثر در راه مربوط باشد؟ این نه پرسشی از داوری کردن دیگر هستندههای موجود، بلکه پرسشی از پی بردن به این مسئله است که آیا آن دیگر هستندههای موجود با ما موافق اند یا خیر، یعنی، آیا به ما نیرو میبخشند، یا مارا به بدبختیهای جنگ، به فلاکت رویا، به سختگیریهای سازمان باز میگردانند. همانطور که اسپینوزا گفته بود، این امر مسئلهی عشق و نفرت است و نه داوری; «جان من و بدن من یکی است … آن چه جانم بدان عشق میورزد، من عاشق آنم. آن چه جانم از آن نفرت دارد، از آن متنفرم … تمام همدلیهای زیرکانهی جان بی حساب و کتاب، از تلخترین نفرت تا شورانگیزترین عشق.»». از کتاب یک زندگی …// ژیل دلوز// اسکیزوکاوی- ص ۴۸۳// ت پیمان غلامی و ایمان گنجی … ... کژ نگریستن ۱۲:۵۹ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ دشمن اصلی و هماورد استراتژیک، فاشیسم است. فاشیسمی که در همه ماست در ذهن و رفتارهای روزمره مان. اتفاقا زشتتر اینجاست که مایی که آرزوی بهبودجامعه مان را داریم. مساله درباره مایی است که قدرت را دوست داریم …. - ژیل دلوز/ کتاب ضد ادیپ … کژ نگریستن ۱۱:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ گاهی اینطور وانمود میشود که آدمها نمیتوانند خودشان را بیان کنند اما در واقع بی وقفه دارند خودشان را ابراز میکنند. در زوجها، مرد به زن میگوید: «چیه؟ حرف بزن …» و زن به مرد میگوید: «چته؟! حرف بزن …». رادیو و تلویزیون باعث شده که زوجها از حرف، از کلام سر-ریز شوند. کلامهای بی-فایده ما را سوراخ سوراخ کرده. حجم عظیمی از حرف و تصویر ما را محاصره کرده تا هرچه بیشتر، هرچه سریعتر به سمت زوال عقل راهی شویم. حماقت هیچوقت لال نیست. هیچوقت کور نیست. ... کژ نگریستن ۰۹:۴۱ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی، اصطلاح ریزوم (زمین-ساقه) را مفهومی فلسفی ساخت رﯾزوم در تمام جھات پیش میرود و بمثابه اصطلاح؛ دربرگیرنده فلسفه و سینما، جامعه شناسى و روانکاوى و نقد ادبى است. برمبنای این مفهوم، برساختههای آدمی همه در پیوند بهم پیوسته و سیستمی همانند ریشهها قرار دارند. ریزوم یعنی بهم پیوستگی ریشه ھای فرعی و ریشههای اصلی آنچنان که در یک وحدت یگانه؛ تمایز و تفاخری مابین تبارزات برقرار نباشد. بنابراین همنشینی اندیشهها و تصورات در طیف رنگارنگ تمدنهای بشری؛ همانا «وحدت وجودی» ست یکپایه و سرشته در بطن و در متن زندگی. هر تفکر ریزومی پایانش همانا آغاز تفکر دیگری ست و نمیتوان برای آغاز یا پایان؛ حدیث و تفضیل نوشت. پاسخ عرفان و حکمت به ژیل دلوز، اینست که با فکر میتوان خود را تسلی بخشید؛ ولی نمیتوان حقیقت را شناسائی کرد. افکار و فلسفه پردهای هستند خاکسترین که نمیتوانند زنده بودن را معنا و یا تحلیل عقلائی کنند. درک ریزومی از جهان؛ درکی ست در اساس عرفانی و تساهلی و لذا دموکراتیک و متکثر. در این راستا، تفاوتی مابین انسان نئاندرتال و انسان مدرن موجود نیست؛ چرا که همه جلوههای هستی در پیوندی یگانه با یکدیگر قرار دارند …. ... کژ نگریستن ۰۱:۲۵ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ اگر کسی حقیقت را میخواهد، آن را نه به نام آنچه جهان هست، بل به نام آنچه جهان نیست میطلبد … ژیل دلوز. کتاب تردید/ بابک احمدی/ ۱۶۰ … کژ نگریستن ۲۲:۴۰ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ …می ۶۸ ظهور و فوران شدن در نابترین حالتش بود این روزها مد شده است که ترسهای ناشی از انقلاب را محکوم کنند. این حرفها جدید نیست، رمانتیسم انگلیسی کرامول را همانگونه مینگرد که مردم امروز استالین را [۴]. میگویند نتیجۀ انقلابها بد است. ولی همواره دو چیز را با هم اشتباه میگیرند، اینکه انقلابها به لحاظ تاریخی به چه سرانجامی میرسند را با شدن انقلابی مردم اشتباه میگیرند. این دو چیز به دو دستۀ مختلف از مردم مربوط هستند. تنها امید مردم به شدن انقلابی است: تنها راه خلاصی از شرم یا واکنش دادن به آنچه قابل تحمل نیست.. پریمو لوی جایی توضیح میدهد - و این سخنش مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد- که کمپهای آلمان نازی «ما را از اینکه انسان هستیم» شرمنده میکرد. او میگوید منظور این نیست که چنانکه بعضی معتقد هستند ما همه مسئول نازیسم هستیم بلکه نازیسم همۀ ما را لکهدار کرده است؛ حتی بازماندههای آن کمپها، دست کم برای اینکه زنده بمانند، مجبور بودند با آنها سازش کنند. این شرمآور است که انسانهایی هستند که نازیست میشوند؛ همچنین شرم اینکه نمیتوانیم و نمیدانیم چگونه متوقفش کنیم؛ شرم سازش کردن با آن؛ همۀ این چیزهایی که پریمو لوی آن را «ناحیۀ ... کژ نگریستن ۲۱:۰۷ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ «برای سلامت عقل فقط آزادی اندیشه لازم است.» آنها که از شکفتهگی فکر و تعقل زیان میبینند، جلو اندیشههای روشنگر دیوار می کشند و میکوشند تودههای مردم احکام فریب کارانه بسته بندی شده آنان را به جای هر سخن بحث انگیزی بپذیرند و اندیشههای خود را بر اساس همان احکام قالبی که برایشان مفید تشخیص داده شده زیرسازی کنند ….. … ... کژ نگریستن ۱۶:۴۰ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ «ذهن نزد ما خارج از چیزیست که شماها ذهن میخوانیدش. ما بر جانوری جدید دست گذاشتهایم آسمان به گرایش ما پاسخ میگوید». آنتون آرتو. کیف وصف ناپذیری بود خواندن این جمله. موضوع این نیست که ذهن ما فراتر از این است بلکه بهتر است بگویم آنچه شما ذهن مینامید اصلا ذهن نیست. «آن ذهن معمول و متداول فقط یک تصویر است در میان دیگر تصاویر - ژیل دلوز». پس ذهنی که آرتو از آن نام میبرد خارج از من است؛ اوست. همچون «صحرای» نیچه که بدون آنکه در آن حاضر باشد در آن زندگی میکند. «ای ذهن، ذهن خارج را استنشاق کن-بلانشو». این از خویش فراتر رفتن نیست، بلکه خود ناشدگیست. ... کژ نگریستن ۱۳:۵۴ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ نکتهی جالب در مورد فلسفهی هگل اینه که اگر فیلسوفی بخواد در فلسفهی هگل تناقض یا ایرادی پیدا کنه موفق نمیشه چون خود هگل بر اساس ت یعنی خودش یه نظریه میده بعد خودش ردش میکنه و دوباره یه نظریهی دیگه از دل قبلی میکشه بیرون. موضوع امر حقیقی در کتاب هگل هفت بار تعریف شد و رد شد و تغییر داده شد. یا مثلا در مورد یقین حسی صد و پنجاه صفحه مینویسه و دلیل میاره که درسته و اما آخرش میگه تمام این استدلالهای درست از رویکردی اشتباه ناشی شده.. یکی از بهترین روشهای زندگی هم همینه؛ که نقصها و تناقضات رو ببینی و شیرجه بزنی وسط خود ناقصت. اونوقت از نقصت یچیز دیگه در بیای و هربار یه عوضی بی نظیر و خوشگل بشی. در اینصورت با اینکه روی نقص بنا شدی اما در کمال وجود خواهی داشت …فلسفهی هگل بی نقصترین فلسفهی دنیاست حتی اگه اشتباه باشه یا من باهاش مخالف باشم اما از بس بی نقصه، درسته.. ... کژ نگریستن ۱۲:۱۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ این امر برای من همیشه مساله بوده است که چرا در یک بحث بر سر یک موضوع مشخص هیچ گاه طرفینی پیگیر شکل نمیگیرد؟ چرا بحثها نمیتواند در یک فرآیند، تاریخی از آن خویش را برسازند؟ چرا متوسط عمر هر بحث فکری در جامعه ما یک هفته تا یک ماه است. این بحث شروع میشود و به سرعت با پاسخ هایی مواجه میشود و اکثر پاسخها در واقع نه پاسخی آری گو به پرسش مطرح شده (همان معنای راستین پاسخ گو بودن یا پاسخ دادن به یک ندا)؛ بلکه پاسخی انکاری در قبال آن پرسش است …ما قادر به ادامه دادن یکدیگر نیستیم. ما فاقد این هنر هستیم که از طریق یکدیگر حرف خود را بزنیم. ما نمیتوانیم خود را در درون موجی از پیش موجود وارد کرده و با آن حرکت کرده و حرفهای خویش را در دهان کسی بگذاریم که میخواهیم، نمیتوانیم ادامه دیگری را به نفع خویش تصاحب نماییم. تنها هنر ما این است که تمنای ایجاد موجی عظیم داشته باشیم، میخواهیم خود سونامی اندیشه و تفکر باشیم از این رو سد راه هر نوع موج میشویم. از این رو هیچ گاه گفتگوی بلندی در بین ما در نمیگیرد. یک بار در جایی گفتم به یمن وجود نظریات پیش رو و اغلب متنوع موجود (و به یمن دسترسی آسان آن از طریق ترجمه)، این امکان وجود دارد که در برابر هر نظریهای، با پیش کشیدن نظریه رقیب یا بدیل، آن اندیشه را متوقف ... کژ نگریستن ۲۳:۳۸ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ 💎 «چپ بودن یعنی؟».. چپ بودن. یعنی اینکه اول به جهان فکر کنی بعد به کشورت. بعد به نزدیکانات. بعد به خودت …راست بودن. برعکس چپ بودن است. یعنی اینکه …. ✍ژیل دلوز … کژ نگریستن ۲۱:۳۳ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ ماخولیای جمعی ایرانیان ابژهی ازدسترفته ممکن است اصلا هیچگاه وجود نداشته و فرد ماخولیایی با تظاهر به ازدستدادن، آن را به چیزی واقعا موجود بدل سازد. بنابراین او برای خسران چیزی مویه و زاری، شکوه، اعتراض و طلب همدردی و تسلی میکند که سراب و امر موهومی بیش نیست …جورجو آگامبن …فرد ماخولیایی دچار نوعی خود فریبی است. چون فقدان بنیادین در میل انسان را نادیده گرفته و به دنبال ساختن نوعی هویت کامل و توپر میباشد. فقدانی که به نوعی علت بقای میل است. تفاوت میل انسانی با غریزهی حیوانی در این است که اساس میل ارضا ناپذیر است. میل انسانی سیال است قابلیت تحول و دگرگونی را دارد لذا لازمهی سیال بودن میل انسان، فقدان و مغاک و شکاف درون سوژه یا انسان است. بارزترین نمونه ماخولیای جمعی در ناسیونالیسم متکی بر افتخارات و یادبودهای گذشتهی طلایی متبلور میشود. ما با برساختن نوعی عصر زرین و گذشتهی باشکوه روبهرو هستیم که اینک نشانی از آن باقی نمانده است، زیرا دستاوردهای درخشان این عصر زرین در طول تاریخ به تاراج رفته است. یادآوری حسرت آلود و حزن انگیز از گذشته شاهنشاهی ایران همواره همراه با نوعی تحریف، اغراق و بزرگنمایی انجام میش ... کژ نگریستن ۱۹:۴۷ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ ﺁﮔﺎﻣﺒﻦ ﺷﯿﻔﺘﮥ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻭﯾﺘﮕﻨﺸﺘﺎﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ: «ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺜﻞ ﺷﻌﺮ ﺳﺮﻭﺩ.». ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻼﻕ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ آگامبن میخوانیم: «ﻧﻮﺷﺘﻦ ﯾﻌﻨﯽ. ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻋﺸﻖ ﻧﻮﺭﺯﯾﺪ، ﺯﻣﺰﻣﮥ ﻧﻐﻤﻪﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﯾﺪ ﻭ ﻣﺮﺛﯿﮥ ﻟﻄﯿﻔﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﺮﺍﻧﯿﺪ، ﭘﺲ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ. » … ... کژ نگریستن ۱۵:۳۵ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ (مردم) کیستند؟.. درک دوگانگی اصطلاح (مردم) کمک فراوانی به درک اساسیترین سویه سیاست میکند اصطلاحی که هم به معنای مخاطبان (سوژه) طبقات حاکم، هم به معنی ستمدیدگان و حذف شدگان است. در طول تاریخ ما همواره شاهد نوعی «پیکار مردم علیه مردم» بودهایم. آگامبن گفته است: عصر ما چیزی نیست مگر همان تلاش روشمند برای پر کردن شکافی که مردم را دوباره پر کند، آن هم با از بین بردن ریشهای (مردم حذف شده). در شرایط ورشکستگی سیاسی، آنچه از دست میرود و پنهان میشود شکاف میان دو نوع مردم است. البته اگر سیاست را نه مدیریت و کار کارشناسی، بلکه به صحنه آوردن مردم و بخشیدن صدا و مجال به بی صدایان و حذف شدگان از هر نوع و مرتبهای بدانیم. ورشکستگی سیاسی یعنی ظهور (سیاست دولتی) که مردم اش را خودش انتخاب میکند و به نیابت از آنها حرف میزند. برای ساختن مردم و نشان دادن (حضور) آنها در دولت شهر، به واقع برای بازنمایی مفهوم دولتی (مردم)، همواره به (دیگرانی) نیاز است که از مجموعه مردم حذف شده باشند. در اصرار بر تهدید این دیگران بیرونی است که مردم به انسجام دست مییایند. مردم حذف شده نمیتوانند صبر کنند تا کسی پیدا شود و آنها را همان مردمی که بناست در سرنوشت خویش مشارکت کنند بنامد، بلکه برعکس، این روندی نیست ... کژ نگریستن ۱۴:۳۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، «معاصر» را اینگونه تعریف میکند: آن که براستی به عصر خویش تعلق دارد؛ یک معاصر واقعی، کسی است که به تمامی، هم آیند با زمانهی خویش نیست و به تظاهرات و ادعاهای آن نمیچسبد؛ این بدین معناست که او خود را نا به هنگام معرفی میکند، اما دقیقا به همین دلیل، دقیقا به واسطهی همین شکاف و همین ناهمزمانی تاریخی است که او در قیاس با دیگران، استعداد بیشتری برای درک و به چنگ انداختن زمانه خویش دارد … معاصر کسی است که نگاهش را به زمان خود میدوزد، اما نه برای مشاهده روشناییها، بلکه برای درک تمامی تاریها و تیرگیهای آن … معاصر کسی است که میتواند این تیرگی را ببیند. کسی که باتر کردن نوک قلم در ظلمات حال، میتواند بنویسد … (کتاب معاصر چیست؟ ترجمه امیر کیانپور، نشر گام نو) … ... ‹ 55 56 57 58 59 60 61 ›
کژ نگریستن ۱۱:۵۴ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ ✍آلن بدیو:.. بله، لذات جدیدی پیدا شده است، اما ارزشهای جدید نه همهچیز در افسون کالا حل شده است، در آنچه مارکس «آبهای یخ محاسبات خودمحورانه» مینامید. جوانها میان دو چیز در نوسانند؛ از یکسو، امکان خجالتآور بازگشت به سنت - که همواره از مقوله احیای یک جنازه و بازگرداندن اشباح به زندگی است - و از سوی دیگر، امکان اشغال جایگاهی در ساختار کلی رقابت و تنازع برای بقا در آن، تنها با این هدف که بازنده نباشند. …آنچه من، به تبع رمبو، «زندگی حقیقی» مینامم نوعی راه سوم است: نه بازگشت به سنتهای مرده و نه سازگاری با قواعد سرمایهداری جهانگستر، که بهرغم ظاهر متمدنانهاش در واقعیت وحشی و غیرانسانی باشد. رمبو وقتی خیلی جوان بود از سردرگمی و خطر گمکردن راه آگاه بود. او بهروشنی میدید که مسیح دنیای قدیم زمین را ترک گفته است. پس شروع به گشتن در جهان کرد و در هر کاری دستی برد، از جمله شعر، یکی از آن «حماقت» هایش. و قبل از آنکه نتیجه بگیرد جهان مدرن تنها پول و موفقیت است و بس، عمرش را تباه کرد. بعدش به تجارت در مستعمرهها پرداخت … …. من به فرضیه کمونیسم چنگ زدهام و رهایش نمیکنم. ...
کژ نگریستن ۱۰:۰۷ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ اصل این است که هرکسی که قدرت - یعنی حق - دارد هرچیزی را که به فروش میرسد خریداری کند با هرکس دیگر برابر و هم تراز است هرچند، همان طور که همه میدانیم، این برابری چیزی نیست چون دلسردی و کین توزی. بی شک این تنها برابری و مساواتی است که دولتمردان «غربی» و «تروریستهای» میلیاردر مشترکا میتوانند ادعا کنند …- آلن بدیو / مقالۀ «فلسفه در عصر جنگ علیه تروریسم» / نشر رخ داد نو … ...
کژ نگریستن ۰۸:۵۲ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ آلن بدیو و متافیزیکی متفاوت …آلن بدیو فیلسوف و منتقد پست مدرن، از جمله معدود فیلسوفان مطرحی است که در فکر طرح ساختاری نو درباب هست از نگاه بدیو، هستی کثرتی نامتعین و محض است، به باور بدیو اگر بتوانیم زبانی برای صحبت از کیفیت این کثرت محض بیابیم میتوانم هستی شناسی تازهای بنا کنیم که نقص هستی شناسیهای سیستماتیک کلاسیک و مدرن را نخواهد داشت. بدیو خود این زبان را در نظریه مجموعهها مییابد. از نظر بدیو واقعیت وپدیدار در برابر انسان، یا به عبارتی دیگر رویداد، نه آن واقعیت مستقل و موجود به ماهو ای است که رئالیسم ادعا میکند و نه آنچنان که ایدئالیستها میپندارند، پدیداری است محصول ذهن و نه صرفا در موضوعیت برای شناخت قابل تقلیل است. رویداد در حقیقت محصول مواجهی انسان با هستی است. ذهن سوژه رویداد را تولید نمیکند، بلکه رویداد محصول و پیش آمد مواجه و تصادم انسان با این کثرت محض است. رویداد محصول مواجه و تعامل با هستی است. تعاملی که هرگز نمیتوان نتایج و محصولات آن را از پیش تعیین کرد و هیچ قانون عام و یقینی درباب نسبت میان ورودیها و خروجیهای آن وجود ندارد. اما اگرچه رویداد در چنین مواجهای پدیدار میگردد و پیش از پدیدار شدن هرگز نمیتوان ماهیت آن را تعیین کرد، اما میتوان سازکار و نقشهای عام از چگونگی این مواجه ترسی ...
کژ نگریستن ۰۰:۴۵ ۱۳۹۷/۰۶/۲۶ و باز هم نیچه. این همان گره گاهی است که من نام «سیستم» بر آن میگذارم. ما سیستم خوب و بد نداریم درهرسیستمی مهمترین چیز حفظ و نگه داشت سیستم است. هیچ سیستمی خودش خودش را ازبین نمیبرد. استحاله میشود. _____________________________________. به باریک بینی «ژیل دلوز» نسبت به اندیشه (در اینجا باز رمز گذاری) مارکس و فروید توجه کنید. «اعتقاد بر آنست که طلوع فرهنگ مدرن ما این تثلیث است: نیچه، فروید، مارکس. اهمیتی هم ندارد که مردم از پیش آمادگی اش را نداشتهاند. مارکس و فروید شاید طلوع فرهنگ نباشند، اما نیچه بکل چیز دیگری است. او طلوع یک ضد فرهنگ است. ...
کژ نگریستن ۲۱:۵۲ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ خودمان هم نا-محسوس شدیم. در سفری که به سفر نمیرود، مخفی شدیم دیگر نمیتواند اتفاقی بیافتد و نه اتفاقی بیافتد. دیگر کسی نمیتواند کاری برایم بکند. دیگر کسی نمیتواند علیهام کاری بکند. سرزمینهایم دور از دسترس است. نه اینکه سرزمینهایم خیالیست. که سرزمینهایم را خودم طی میکنم. دیگر تمام شد. جنگهای کوچک و بزرگ. سفرهای دور و دراز. ...
کژ نگریستن ۱۷:۰۸ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ «داوری کردن بس نفرت انگیز است، نه بدین خاطر که همه چیز واجد ارزش برابر است، بل بدین خاطر که آن چه واجد ارزش است میتواند تنها به و کدام داوری تخصصی در هنر میتواند به اثر در راه مربوط باشد؟ این نه پرسشی از داوری کردن دیگر هستندههای موجود، بلکه پرسشی از پی بردن به این مسئله است که آیا آن دیگر هستندههای موجود با ما موافق اند یا خیر، یعنی، آیا به ما نیرو میبخشند، یا مارا به بدبختیهای جنگ، به فلاکت رویا، به سختگیریهای سازمان باز میگردانند. همانطور که اسپینوزا گفته بود، این امر مسئلهی عشق و نفرت است و نه داوری; «جان من و بدن من یکی است … آن چه جانم بدان عشق میورزد، من عاشق آنم. آن چه جانم از آن نفرت دارد، از آن متنفرم … تمام همدلیهای زیرکانهی جان بی حساب و کتاب، از تلخترین نفرت تا شورانگیزترین عشق.»». از کتاب یک زندگی …// ژیل دلوز// اسکیزوکاوی- ص ۴۸۳// ت پیمان غلامی و ایمان گنجی … ...
کژ نگریستن ۱۲:۵۹ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ دشمن اصلی و هماورد استراتژیک، فاشیسم است. فاشیسمی که در همه ماست در ذهن و رفتارهای روزمره مان. اتفاقا زشتتر اینجاست که مایی که آرزوی بهبودجامعه مان را داریم. مساله درباره مایی است که قدرت را دوست داریم …. - ژیل دلوز/ کتاب ضد ادیپ …
کژ نگریستن ۱۱:۰۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ گاهی اینطور وانمود میشود که آدمها نمیتوانند خودشان را بیان کنند اما در واقع بی وقفه دارند خودشان را ابراز میکنند. در زوجها، مرد به زن میگوید: «چیه؟ حرف بزن …» و زن به مرد میگوید: «چته؟! حرف بزن …». رادیو و تلویزیون باعث شده که زوجها از حرف، از کلام سر-ریز شوند. کلامهای بی-فایده ما را سوراخ سوراخ کرده. حجم عظیمی از حرف و تصویر ما را محاصره کرده تا هرچه بیشتر، هرچه سریعتر به سمت زوال عقل راهی شویم. حماقت هیچوقت لال نیست. هیچوقت کور نیست. ...
کژ نگریستن ۰۹:۴۱ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ ژیل دلوز فیلسوف فرانسوی، اصطلاح ریزوم (زمین-ساقه) را مفهومی فلسفی ساخت رﯾزوم در تمام جھات پیش میرود و بمثابه اصطلاح؛ دربرگیرنده فلسفه و سینما، جامعه شناسى و روانکاوى و نقد ادبى است. برمبنای این مفهوم، برساختههای آدمی همه در پیوند بهم پیوسته و سیستمی همانند ریشهها قرار دارند. ریزوم یعنی بهم پیوستگی ریشه ھای فرعی و ریشههای اصلی آنچنان که در یک وحدت یگانه؛ تمایز و تفاخری مابین تبارزات برقرار نباشد. بنابراین همنشینی اندیشهها و تصورات در طیف رنگارنگ تمدنهای بشری؛ همانا «وحدت وجودی» ست یکپایه و سرشته در بطن و در متن زندگی. هر تفکر ریزومی پایانش همانا آغاز تفکر دیگری ست و نمیتوان برای آغاز یا پایان؛ حدیث و تفضیل نوشت. پاسخ عرفان و حکمت به ژیل دلوز، اینست که با فکر میتوان خود را تسلی بخشید؛ ولی نمیتوان حقیقت را شناسائی کرد. افکار و فلسفه پردهای هستند خاکسترین که نمیتوانند زنده بودن را معنا و یا تحلیل عقلائی کنند. درک ریزومی از جهان؛ درکی ست در اساس عرفانی و تساهلی و لذا دموکراتیک و متکثر. در این راستا، تفاوتی مابین انسان نئاندرتال و انسان مدرن موجود نیست؛ چرا که همه جلوههای هستی در پیوندی یگانه با یکدیگر قرار دارند …. ...
کژ نگریستن ۰۱:۲۵ ۱۳۹۷/۰۶/۲۵ اگر کسی حقیقت را میخواهد، آن را نه به نام آنچه جهان هست، بل به نام آنچه جهان نیست میطلبد … ژیل دلوز. کتاب تردید/ بابک احمدی/ ۱۶۰ …
کژ نگریستن ۲۲:۴۰ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ …می ۶۸ ظهور و فوران شدن در نابترین حالتش بود این روزها مد شده است که ترسهای ناشی از انقلاب را محکوم کنند. این حرفها جدید نیست، رمانتیسم انگلیسی کرامول را همانگونه مینگرد که مردم امروز استالین را [۴]. میگویند نتیجۀ انقلابها بد است. ولی همواره دو چیز را با هم اشتباه میگیرند، اینکه انقلابها به لحاظ تاریخی به چه سرانجامی میرسند را با شدن انقلابی مردم اشتباه میگیرند. این دو چیز به دو دستۀ مختلف از مردم مربوط هستند. تنها امید مردم به شدن انقلابی است: تنها راه خلاصی از شرم یا واکنش دادن به آنچه قابل تحمل نیست.. پریمو لوی جایی توضیح میدهد - و این سخنش مرا بسیار تحت تأثیر قرار داد- که کمپهای آلمان نازی «ما را از اینکه انسان هستیم» شرمنده میکرد. او میگوید منظور این نیست که چنانکه بعضی معتقد هستند ما همه مسئول نازیسم هستیم بلکه نازیسم همۀ ما را لکهدار کرده است؛ حتی بازماندههای آن کمپها، دست کم برای اینکه زنده بمانند، مجبور بودند با آنها سازش کنند. این شرمآور است که انسانهایی هستند که نازیست میشوند؛ همچنین شرم اینکه نمیتوانیم و نمیدانیم چگونه متوقفش کنیم؛ شرم سازش کردن با آن؛ همۀ این چیزهایی که پریمو لوی آن را «ناحیۀ ...
کژ نگریستن ۲۱:۰۷ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ «برای سلامت عقل فقط آزادی اندیشه لازم است.» آنها که از شکفتهگی فکر و تعقل زیان میبینند، جلو اندیشههای روشنگر دیوار می کشند و میکوشند تودههای مردم احکام فریب کارانه بسته بندی شده آنان را به جای هر سخن بحث انگیزی بپذیرند و اندیشههای خود را بر اساس همان احکام قالبی که برایشان مفید تشخیص داده شده زیرسازی کنند ….. … ...
کژ نگریستن ۱۶:۴۰ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ «ذهن نزد ما خارج از چیزیست که شماها ذهن میخوانیدش. ما بر جانوری جدید دست گذاشتهایم آسمان به گرایش ما پاسخ میگوید». آنتون آرتو. کیف وصف ناپذیری بود خواندن این جمله. موضوع این نیست که ذهن ما فراتر از این است بلکه بهتر است بگویم آنچه شما ذهن مینامید اصلا ذهن نیست. «آن ذهن معمول و متداول فقط یک تصویر است در میان دیگر تصاویر - ژیل دلوز». پس ذهنی که آرتو از آن نام میبرد خارج از من است؛ اوست. همچون «صحرای» نیچه که بدون آنکه در آن حاضر باشد در آن زندگی میکند. «ای ذهن، ذهن خارج را استنشاق کن-بلانشو». این از خویش فراتر رفتن نیست، بلکه خود ناشدگیست. ...
کژ نگریستن ۱۳:۵۴ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ نکتهی جالب در مورد فلسفهی هگل اینه که اگر فیلسوفی بخواد در فلسفهی هگل تناقض یا ایرادی پیدا کنه موفق نمیشه چون خود هگل بر اساس ت یعنی خودش یه نظریه میده بعد خودش ردش میکنه و دوباره یه نظریهی دیگه از دل قبلی میکشه بیرون. موضوع امر حقیقی در کتاب هگل هفت بار تعریف شد و رد شد و تغییر داده شد. یا مثلا در مورد یقین حسی صد و پنجاه صفحه مینویسه و دلیل میاره که درسته و اما آخرش میگه تمام این استدلالهای درست از رویکردی اشتباه ناشی شده.. یکی از بهترین روشهای زندگی هم همینه؛ که نقصها و تناقضات رو ببینی و شیرجه بزنی وسط خود ناقصت. اونوقت از نقصت یچیز دیگه در بیای و هربار یه عوضی بی نظیر و خوشگل بشی. در اینصورت با اینکه روی نقص بنا شدی اما در کمال وجود خواهی داشت …فلسفهی هگل بی نقصترین فلسفهی دنیاست حتی اگه اشتباه باشه یا من باهاش مخالف باشم اما از بس بی نقصه، درسته.. ...
کژ نگریستن ۱۲:۱۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ این امر برای من همیشه مساله بوده است که چرا در یک بحث بر سر یک موضوع مشخص هیچ گاه طرفینی پیگیر شکل نمیگیرد؟ چرا بحثها نمیتواند در یک فرآیند، تاریخی از آن خویش را برسازند؟ چرا متوسط عمر هر بحث فکری در جامعه ما یک هفته تا یک ماه است. این بحث شروع میشود و به سرعت با پاسخ هایی مواجه میشود و اکثر پاسخها در واقع نه پاسخی آری گو به پرسش مطرح شده (همان معنای راستین پاسخ گو بودن یا پاسخ دادن به یک ندا)؛ بلکه پاسخی انکاری در قبال آن پرسش است …ما قادر به ادامه دادن یکدیگر نیستیم. ما فاقد این هنر هستیم که از طریق یکدیگر حرف خود را بزنیم. ما نمیتوانیم خود را در درون موجی از پیش موجود وارد کرده و با آن حرکت کرده و حرفهای خویش را در دهان کسی بگذاریم که میخواهیم، نمیتوانیم ادامه دیگری را به نفع خویش تصاحب نماییم. تنها هنر ما این است که تمنای ایجاد موجی عظیم داشته باشیم، میخواهیم خود سونامی اندیشه و تفکر باشیم از این رو سد راه هر نوع موج میشویم. از این رو هیچ گاه گفتگوی بلندی در بین ما در نمیگیرد. یک بار در جایی گفتم به یمن وجود نظریات پیش رو و اغلب متنوع موجود (و به یمن دسترسی آسان آن از طریق ترجمه)، این امکان وجود دارد که در برابر هر نظریهای، با پیش کشیدن نظریه رقیب یا بدیل، آن اندیشه را متوقف ...
کژ نگریستن ۲۳:۳۸ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ 💎 «چپ بودن یعنی؟».. چپ بودن. یعنی اینکه اول به جهان فکر کنی بعد به کشورت. بعد به نزدیکانات. بعد به خودت …راست بودن. برعکس چپ بودن است. یعنی اینکه …. ✍ژیل دلوز …
کژ نگریستن ۲۱:۳۳ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ ماخولیای جمعی ایرانیان ابژهی ازدسترفته ممکن است اصلا هیچگاه وجود نداشته و فرد ماخولیایی با تظاهر به ازدستدادن، آن را به چیزی واقعا موجود بدل سازد. بنابراین او برای خسران چیزی مویه و زاری، شکوه، اعتراض و طلب همدردی و تسلی میکند که سراب و امر موهومی بیش نیست …جورجو آگامبن …فرد ماخولیایی دچار نوعی خود فریبی است. چون فقدان بنیادین در میل انسان را نادیده گرفته و به دنبال ساختن نوعی هویت کامل و توپر میباشد. فقدانی که به نوعی علت بقای میل است. تفاوت میل انسانی با غریزهی حیوانی در این است که اساس میل ارضا ناپذیر است. میل انسانی سیال است قابلیت تحول و دگرگونی را دارد لذا لازمهی سیال بودن میل انسان، فقدان و مغاک و شکاف درون سوژه یا انسان است. بارزترین نمونه ماخولیای جمعی در ناسیونالیسم متکی بر افتخارات و یادبودهای گذشتهی طلایی متبلور میشود. ما با برساختن نوعی عصر زرین و گذشتهی باشکوه روبهرو هستیم که اینک نشانی از آن باقی نمانده است، زیرا دستاوردهای درخشان این عصر زرین در طول تاریخ به تاراج رفته است. یادآوری حسرت آلود و حزن انگیز از گذشته شاهنشاهی ایران همواره همراه با نوعی تحریف، اغراق و بزرگنمایی انجام میش ...
کژ نگریستن ۱۹:۴۷ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ ﺁﮔﺎﻣﺒﻦ ﺷﯿﻔﺘﮥ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻭﯾﺘﮕﻨﺸﺘﺎﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ: «ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺜﻞ ﺷﻌﺮ ﺳﺮﻭﺩ.». ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻼﻕ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ آگامبن میخوانیم: «ﻧﻮﺷﺘﻦ ﯾﻌﻨﯽ. ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻋﺸﻖ ﻧﻮﺭﺯﯾﺪ، ﺯﻣﺰﻣﮥ ﻧﻐﻤﻪﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﯾﺪ ﻭ ﻣﺮﺛﯿﮥ ﻟﻄﯿﻔﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﺮﺍﻧﯿﺪ، ﭘﺲ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ. » … ...
کژ نگریستن ۱۵:۳۵ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ (مردم) کیستند؟.. درک دوگانگی اصطلاح (مردم) کمک فراوانی به درک اساسیترین سویه سیاست میکند اصطلاحی که هم به معنای مخاطبان (سوژه) طبقات حاکم، هم به معنی ستمدیدگان و حذف شدگان است. در طول تاریخ ما همواره شاهد نوعی «پیکار مردم علیه مردم» بودهایم. آگامبن گفته است: عصر ما چیزی نیست مگر همان تلاش روشمند برای پر کردن شکافی که مردم را دوباره پر کند، آن هم با از بین بردن ریشهای (مردم حذف شده). در شرایط ورشکستگی سیاسی، آنچه از دست میرود و پنهان میشود شکاف میان دو نوع مردم است. البته اگر سیاست را نه مدیریت و کار کارشناسی، بلکه به صحنه آوردن مردم و بخشیدن صدا و مجال به بی صدایان و حذف شدگان از هر نوع و مرتبهای بدانیم. ورشکستگی سیاسی یعنی ظهور (سیاست دولتی) که مردم اش را خودش انتخاب میکند و به نیابت از آنها حرف میزند. برای ساختن مردم و نشان دادن (حضور) آنها در دولت شهر، به واقع برای بازنمایی مفهوم دولتی (مردم)، همواره به (دیگرانی) نیاز است که از مجموعه مردم حذف شده باشند. در اصرار بر تهدید این دیگران بیرونی است که مردم به انسجام دست مییایند. مردم حذف شده نمیتوانند صبر کنند تا کسی پیدا شود و آنها را همان مردمی که بناست در سرنوشت خویش مشارکت کنند بنامد، بلکه برعکس، این روندی نیست ...
کژ نگریستن ۱۴:۳۶ ۱۳۹۷/۰۶/۲۳ جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی، «معاصر» را اینگونه تعریف میکند: آن که براستی به عصر خویش تعلق دارد؛ یک معاصر واقعی، کسی است که به تمامی، هم آیند با زمانهی خویش نیست و به تظاهرات و ادعاهای آن نمیچسبد؛ این بدین معناست که او خود را نا به هنگام معرفی میکند، اما دقیقا به همین دلیل، دقیقا به واسطهی همین شکاف و همین ناهمزمانی تاریخی است که او در قیاس با دیگران، استعداد بیشتری برای درک و به چنگ انداختن زمانه خویش دارد … معاصر کسی است که نگاهش را به زمان خود میدوزد، اما نه برای مشاهده روشناییها، بلکه برای درک تمامی تاریها و تیرگیهای آن … معاصر کسی است که میتواند این تیرگی را ببیند. کسی که باتر کردن نوک قلم در ظلمات حال، میتواند بنویسد … (کتاب معاصر چیست؟ ترجمه امیر کیانپور، نشر گام نو) … ...